حامد رسانه های تبریز پرکشید/ صبح بخیر

1404/08/21 - 22:51 - کد خبر: 150006 نسخه چاپی

نصر: «حامد عاطفی فر» یکی از خبرنگاران فعال و باسابقه آذربایجان شرقی که خنده همیشه بر لبانش نقش داشت، در شبی که به صبح نکشید، بار سفر خود را بست تا هم قطاران خود را در سوگ بنشاند.

به گزارش نصر، شوخ طبعی یکی از ویژگی های بارز حامد بود و او پیش از هر چیزی حتی قبل از سلام، صبح بخیر می گفت، و لو اگر شب هم بود، بعد به دنبال آن می خندید، شوخی هایش نمک مجالس بود، اما در عین حال در کارش جدی و پی گیر بود.
تکیه کلام «صبح بخیر»ش، پیام امید داشت و تا آخرین دیدار هم روحیه و امیدش را از دست نداد.
«صبح بخیرش» همیشه آغازی را نوید می داد نه پایانی را ولی افسوس که بیماری مقاومتش را شکست؛ آخرین بار به اتفاق دوستان که سرپرست جهاد دانشگاهی آذربایجان شرقی نیز کنارمان بود، به عیادتش رفتیم، روحیه خوبی داشت و به گفته همسرش پس از مدتی که بستری بود، از دیدن همکارانش دوباره خنده بر لبانش آمده بود.
ساعتی را باهم بودیم، گپ و گفت و گو و خاطره بازی کردیم، امیدواری می دادیم که دوباره برای پوشش خبر به جمع خبرنگاران برمی گردد، اما بیماری از چهره اش نمودار بود، به ویژه آثار آن در کاهش وزن حامد، خود را بیشتر نشان می داد.
البته حامد به جمع خبرنگاران برگشت، اما خبرنگارانی که پیش از او سفر کردند و دعوت حق را لبیک گفتند؛ شهرزاد پیمان، کاظم نوبری، استاد مرتضی اعلمی، حمید آرش آزاد، حبیب شهری، سیفی ناجی، خدا رحمتشان کند؛ صد البته برای حامد این سفر خیلی زود بود، چون هنوز سنش به ۴۰ نرسیده بار سفرش را بست.
آخرین بار که با او تماس گرفتم هفته قبل بود، جواب نداد، کمی نگران شدم، اما می دانستم حالا که ۲ بار پیاپی زنگ زدم، حتما بعدش تماس خواهد گرفت و همان طور هم شد؛ با خانواده داخل ماشین تازه وارد کارواش شده بودیم و کف و آب روی خودرو می پاشید که حامد زنگ زد.
مثل همیشه قبل از سلام باز هم گفت: «صبح بخیر»، گفتم شب و روزت به خیر حامد جان چطوری؟ کمی بی رمق بود، گفت؛ خوب نیستم، گفتم حامد جان این طوری نگو، انشاالله به زودی به سلامتی پیش ما برمی گردی، سکوت کرد، ادامه دادم شما قوی هستی و جوان، به یکباره دختر کوچکم که کنارم بود زد زیر گریه و مسئول کارواش هم فرمان می داد تا از کابین و تونل آب بیرون بیائیم، خانمم گفت؛ پیمان قطع کن بعدا زنگ می زنی اینجا که جای صحبت کردن نیست.
مجبور شدم بگم حامد جان فعلا خداحافظ، ولی بهت زنگ می زنم. نمی دانستم آخرین باری هست که حرف می زنیم، فرداش زنگ زدم برنداشت، باز هم فردای دیگر زنگ زدم برنداشت، اما چون ۲ ، ۳ بار تماس بی پاسخ افتاده بود، به قول خودش حتما زنگ می زد.
منتظر ماندم، ولی بسیار نگران، موبایلم زنگ می خورد، می گفتم حتما حامد است، برنامه داشتیم تا باز هم به عیادتش برویم و این را به خودش هم گفته بودم، مثل همیشه استقبال کرد و گفت قدمتان روی چشم، اما آن آخرین خداحافظی من با حامد شد و حسرت «صبح بخیر» مجددش در دلم ماند؛ کی از فردا خبر داره؟
ایرنا آذربایجان شرقی این ضایعه را به خانواده عاطفی فر و همکاران رسانه ای استان تسلیت عرض می کند.
روحش در آرامش.
انتهای پیام/
حامد رسانه های تبریز پرکشید/ صبح بخیر خبرگزاری ایرنا

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار