اندر احوالات خبرنگاری/

مصاحبه با تعرفه؛ هویت دانش آموز در گرو چند صفر بانکی

1404/06/11 - 16:51 - کد خبر: 144477 نسخه چاپی

نصر: چند روز پیش که نتایج کنکور اعلام شد و رسانه‌ها شروع کردند به ردیف کردن اسامی رتبه‌های برتر، خبر دختران آذربایجانی که نام شان بین چهل نفر اول قبولی ها به چشم می خورد، توجه ‌مان را جلب کرد و گفتیم با این همشهری ها تماس بگیریم، تبریک بگوییم و از  تجربه شان بپرسیم و حس و حال لمس موفقیت پس از سختی سال ها تحصیل را جویا شویم، باشد که نوری بر دل نوجوانانی بتاباند که ناامیدی، اضطراب و رقابت کورکورانه، روزگارشان را سیاه کرده است اما چه شد؟

یک تماس ساده و  یک گفت‌وگوی معمولی، شد سندی بر سقوط اخلاقی نوجوانان محصل ما... در کمال ناباوری‌ وقتی به او گفتم می‌خواهم برای نوجوانان دیگر از تجربه‌ات بپرسم، اولین سوالش این بود:
«چقدر به من پول هدیه می‌دین؟»
جا خوردم. پرسیدم منظورت چیه؟ با خونسردی گفت: «چون از صبح چند تا موسسه دیگه هم باهام تماس گرفتن، مشاورم گفته تا پول ندادن، باهاشون مصاحبه نکن!»
ساده انگارانه اصرار کردم که از موسسه کنکور نه، که از خبرگزاری تماس گرفته ام و او با تکراری بی تفاوت گفت: «فرقی نمی کنه!» 
این گفتگوی کوتاه و جدی از زبان نوجوانی که قرار است در مسیر پیشرفت قدم بگذارد، درس بخواند، کار پیدا کند و اگر بر ارزش های نسل های پیشینش، باوری داشته باشد، بخواهد به ملت خدمت کند، برای من هزار فاجعه را فریاد زد. 
دخترک نوجوانی که می‌توانست شوق قبولی‌اش را به انگیزه‌ای ناب برای هم‌سن‌هایش بدل کند، حالا شرط و شروط می‌گذارد، با جدیت تمام، اشتراک دل خوشی اش را دریغ می کند و به راحتی، برای آن، نرخ تعیین می کند. چون مشاوری که باید چراغ راهش باشد، راه او را به ترکستان «ثروت خواهی محض از قِبلِ علم» هدایت کرده است.

مافیای کنکور؛ گردابی که هویت را می‌بلعد
در قصه پر غصه کنکور امسال و مواجهه با دانش آموزی که می تواند نمادی بر فاجعه اخلاقی نوجوانان درس خوان‌مان در این روزگار باشد، چند مسئله به چشم می خورد از جمله موسسات مختلفی که مثل مگسان گرد شیرینی، دور این رتبه‌های برتر می‌چرخند و پیشنهادات رنگارنگ می‌دهند. رفتاری که رایج و عادی به نظر می آید و مهره ای از زنجیره بی اعتمادی به تبلیغات رسانه ها را تکمیل می کند. 
چرا باید این رفتار به یک امر طبیعی تبدیل شود؟ این یعنی ما وارد مرحله‌ای شدیم که تبلیغات موسسات، از حالت اطلاع‌رسانی و تبلیغات صادقانه، به باج‌گیری از هویت نوجوان رسیده است. 
این چرخه فاسد، نوجوان را از یک «انسان» به یک «ابزار تبلیغاتی» تبدیل می‌کند. رتبه های برتر به لقمه چرب و نرمی می مانند که یک سال، با وعده های سر خرمن در این سیستم، دست به دست شده اند و سر آخر هم هویت دستکاری شده شان توسط برخی مشاورین به اصطلاح تحصیلی، با ردیف صفر های اسکناس، در سراب موفقیت غور می کند.
این سیستم گردابی است که دانش آموزانمان را به مرور در خود گرفتار می کند، تربیت و طبیعتشان را هم می زند، هویتشان را له می‌کند و آخرش، تفاله‌شان را تحویل جامعه می‌دهد. این ها هم گاه آدم‌هایی می شوند که اگر سرشان به تنشان بیارزد، کشور را می‌گذارند و می‌روند، و یا می‌مانند و در میان متخصص‌نماها، دنبال پول می‌دوند و همیشه هشت‌شان گروی نه‌شان است...

مشاور تحصیلی یا مروج مادی‌گرایی؟
مسئله بعدی، این مشاوران اند که با انواع تست‌های روانشناسی و علم به مراحل رشد نوجوانان، بهتر از هر کسی می‌دانند که این سن، حساس‌ترین دوران برای هویت‌سازی است و با این وجود، در گیر و دار منفعت طلبی از سیلاب کنکور، به جای ساختن، دارند ویران می‌کنند.
وقتی یک مشاور به دخترک ۱۸ ساله می‌گوید «تا پول نگرفتی، مصاحبه نکن» یعنی از همین حالا او را به سمت دنیای سخیفی از موفقیت مادی سوق می دهد؛ دنیایی که موفقیت، دیگر به معنای تلاش و یادگیری و پرداخت ذکات علم نیست. معتقدم این، خیانت به روح نوجوانی است؛ خیانت به انگیزه‌ای که می‌توانست چراغ امید برای دیگران باشد، اما حالا زیر خاکستر پول‌پرستی، خفه می شود. 

تبلیغات دروغین موسسات؛ بازی با اعتماد مردم
موسساتی که با هزار وعده و وعید، جیب والدین را تیغ می‌زنند و نوجوانان را شست‌وشوی مغزی می‌دهند، امروز خودشان تبدیل به مافیایی شده‌اند که برای بقای خود، دست به هر ترفندی می‌زنند؛ حتی خریدن احساسات و هویت یک نوجوانی که جز درس خواندن، تجربه عمیقی در زندگی ندارد. این تبلیغات پر زرق‌وبرق، یک پیام دارد: موفقیت یعنی پول خرج کردن.

نتیجه این تفکر چیست؟
نتیجه روشن است؛ پدری که خوب می‌داند سهم مدارس دولتی در این بازی صفر است، برای دلبندش از نان شب می‌زند تا قسط موسسه کنکور را بدهد و امیدوار است موسسه ای که نام و عنوان رتبه های برتر ادوار را در رزومه تبلیغاتی خود دارد، ذلت مدارس دولتی را جبران کند ولی دریغا که موسسه ها از همین پول، باج رتبه ی برتری که مشاور تحصیلی، در کالبد هویتش عرض اندام کرده را تامین می کنند تا دروغ بگوید و این سیستم فاسد را سر پا نگه دارد. 

واقعیت تلخ: سهم صفر مدارس دولتی
در اخبار خواندم که تحلیل رتبه‌های برتر کنکور امسال نشان می‌دهد ۷۸ درصد رتبه‌های برتر از سمپادها هستند. ۱۰ درصد از غیرانتفاعی‌ها و ۸ درصد از نمونه‌دولتی‌ها. این وسط، ۴ درصد نمی دانم چه شده ولی سهم مدارس دولتی، صفر است...
در گروه تجربی، ۹۰ درصد بچه‌های تیزهوشانی‌اند که پزشکان آینده اند. در گروه ریاضی، ۷۰ درصد و در گروه انسانی، باز هم سمپادی‌ها صدرنشین‌اند. 
از این آمار و اخبار ندای «علم بهتر است با ثروت» به گوش دانش آموزانی می رسد که در مدارس دولتی، دور افتاده و عقب مانده در سیستم مافیایی کنکور، با چند کتاب کمک درسی، غاز می چرانند! 
ما در این سیستم، آینده را داریم با خط‌کش پول تقسیم می‌کنیم. فقرا و دانش‌آموزان دولتی، نهایتاً وارد دانشگاه آزاد می‌شوند و جیب همین سیستم را پر می‌کنند. ثروتمندان هم که اول جیب موسسات را پر کرده‌اند، بعد از کنکور هم یا دانشگاه های آزاد را پر می کنند یا کلاً می‌پرند آن‌ور آب تا در سایه درایت اجنبی، مغزشان را تقدیم سیستم دیگری کنند. 
سمپادی‌ها هم با همان باور «پول برابر است با آینده درخشان» بعد از تحصیل، مملکت را می‌گذارند و می‌روند تا مبادا آمار «فرار مغزها» پایین بکشد که هیهات از این که آمار چیزی در این مملکت پایین بیاید... نعوذبالله... 
می‌ماند عده‌ای معدود که هنوز ته ذهنشان، ارزش‌های معنوی چون عرق ملی و خدمت به خلق خدا و زندگی در جوار خانواده و علم بهتر است از ثروت، سو سو می زند. این ها هم اگر تا زمان ورود به بازار کار، عقایدشان دوام بیاورد و کاری درخور بیابند، قرار است در سیستمی که از بوروکراسی تا زیست اجتماعی و اقتصادی‌ و سیاسی اش، تباهی مدام جریان دارد، بسوزند و بسازند.

نهایتا در پاسخ به این سوال که علم بهتر است یا ثروت؟
جواب شفاف روزگارمان با نسل دهه هشتادی های درسخوان روشن است: «ثروت»... ثروت به هر قیمتی، ثروت به هر طریقی... چون علمی که در این نظام آموزشی، پرورش یافته نه به نفع وطن است، نه به نفع انسانیت...
انتهای پیام/ 
مصاحبه با تعرفه؛ هویت دانش آموز در گرو چند صفر بانکی فائزه بنی نصرت

ثبت نظر

نمایش 1 نظر

پاسخ   حسن   4 روز پیش  

منظور از ترکستان ثزوت چست خجالت بکشید خودتان به خودتان توهین می کنید می دانید واژه ترکستان را عده ای نفهم ایرانشهری برای وحشیت و بربریت و ... به کار می برند؟
پژوهشیار