تقی زاده در گفتگو با «نصر» مطرح کرد/
بافت تاریخی تبریز را از محاصره ترمینالهای شهری آزاد کنید/ همه آنچه باید از دوران ایلخانی بدانیم، در محوطه ارگ مدفون است
1403/08/09 - 19:36 - کد خبر: 123663
نسخه چاپی
نصر: قدمت و اهمیت هر شهری را نه از ساختمانها و بناهای مدرن، بلکه از بافت تاریخی اش میتوان ارزیابی کرد؛ اما تبریز این شهر تاریخی که از بلای طبیعی چون زلزله توانسته جان سالم به در ببرد، اما آنچه هم از بافت تاریخی اش باقی مانده، مورد بیمهری در دوران مختلف قرار گرفته است.
به گزارش نصر، در همین راستا مصاحبه ای با مدرس دانشگاه، مدیرکل اسبق میراث فرهنگی آذربایجان شرقی و عضو هیات مدیره خانه توسعه آذربایجان انجام دادیم.
مهندس اکبر تقیزاده بخش عمده ای از عمر ۷۵ سالهاش را صرف مرمت نگهداری و حفاظت از میراث فرهنگی کرده است، نه تنها در تبریز بلکه در شهرهایی همچون قزوین و کاشان نیز آغازگر تحولهای بزرگی بوده است.
آقای مهندس تقی زاده، به عنوان اولین سوال؛ لطفا نظرتان را درباره بافت تاریخی و اهمیت حفظ حیات در بافت تاریخی بفرمایید. برای اینکه بتوانیم بافت تاریخی پویا و زنده نگه داریم باید چه کنیم؟
من برای اینکه بتوانم به سوال شما ملموس جواب دهم یک سوال می پرسم؛ در بافت تاریخی تبریز چند ترمینال درون شهری داریم؟ در حال حاضر آنچه که در ذهن من است ۴ ترمینال درون شهری در داخل تبریز داریم، مرکز شهر علاوه بر حجم خود و پیرامونش، به کل شهر خصوصا به حاشیه نشینی خدمت می دهد. توجیه مان برای این کار چیست؟ چرا مدیریت شهری برای تامین مایحتاج روزانه فردی را که در حاشیه شهر زندگی می کند را به وسیله اتوبوس به راسته کوچه هدایت می کند؟ بافت تاریخی یک ترکیب اجتماعی دارد، ما وقتی همه مناطق شهر را به سمت بافت تاریخی هدایت می کنیم، ترکیب اجتماعی اش را به هم می زنیم.
چرا مرکز خرید نیازهای روزمره و میدان میوه و تره بار را در حاشیه شهر و در نزدیکی محلات مختلف تامین نمی شود که ساکنان مناطق مختلف تبریز مجبور نشوند برای تامین مایحتاج روزانه خود سفر درون شهری به سمت بازار داشته باشند؟
این سوال بسیار مهمی است که مدیریت شهری باید به آن پاسخگو باشد. بخش دیگر مسائل و مشکلات بافت تاریخی بر می گردد به وجود کارگاهها و انبارها در بافت تاریخی. آیا تا به حال به این موضوع توجه شده است که چرا از خیابان جمهوری تا سرای گجیل هزاران کارگاه و انبار دارد؟ چه لزومی دارد کارگاهی که تولیداتش به مبادی خروجی شهر باید هدایت شود، تولیدش در مرمز شهر اتفاق بیفتد؟ برای کارگاه تولیدی مواد اولیه نیاز است روزانه برای هرکارگاه باید یک وانت مواد اولیه به مرکز شهر وارد شود و تولیدش از آنجا خارج شود. هر کارگاه چندین کارگر دارد که با ماشین یا موتورسیکلت رفت و آمد می کنند، در زمان تردد کارگران از حجم موتور سیکلت رفت و آمد در مرکز شهر مختل می شود و این کارگرها عموما از حاشیه شهر به مرکز هر مراجعه می کنند چرا ما یک شهرک مناسب در حاشیه شهر برای این کارگاه ها و تولیدی ها فراهم نمی کنیم تا نفس شهر باز شود؟ ما که در حوزه ساخت شهرک صنعتی تجربه خوبی داریم، چرا با یک مکانیابی مناسب برای شهرک سازی حجم تردد موتورسیکلت و وانت بار را کم نمی کنیم؟ جایی که مناسب باشد و به شریان های برون شهری نزدیک باشد.
ما در پیرامون بازار صدها خانه به انبار تبدیل شده چرا یک شهرک انبار در حاشیه شهر نداریم و مرکز شهر تبریز را بیخود شلوغ کردهایم. اگر این مصارف بیرویه در مرکز شهر حذف شود بار ترافیکی مرکز شهر تبریز کم می شود و ترکیب اجتماعی مرکز شهر اصلاح می شود. علاوه بر آن خانههایی که تا امروز کاربری انباری داشتند پس از خالی شدن می توان کاربری جدیدی برای آنها تعریف کرد و با ایجاد کاربری فرهنگی برای خانههای تاریخی ارزش واقعی آن ها مشخص میشود و شروع به احیا و مرمت میکنند.
بازاری که تولیدی و انباریاش را در محدوده بازار قرار میدهد هزینه بسیار زیادی در قبال آن پرداخت میکند و انبارداری برایش بسیار پرهزینه است.
درست است در وهله اول برای بازاری سخت است که انبار و کارگاهش را به خارج از محدوده شهری هدایت کند، ولی باید از بازاری حمایت شود و این اعتماد برایش ایجاد شود که شهرکی که قرار است برایش ساخته شود امن است. امروز تکنولوژی وجود دارد و این اعتماد و امکان را میتوان برای بازاریان فراهم کرد که کالایشان در جای امن قرار گرفته است، فقط باید آگاهی بخشی اتفاق بیفتد.
آقای مهندس تقیزاده، مرمت و احیای بازار تاریخی تبریز در زمان مدیریت شما در اداره کل میراث فرهنگی اتفاق افتاد؛ مهم ترین مشکل احیای بازار چه بود؟
من در این مورد دو مشکل عمده داشتم که اولینش عدم همراهی همکارانم در سازمان برای مشارکت بازاریان در مرمت بازار بود. همکارانم در اداره کل میراث فرهنگی مخالف این موضوع بودند و معتقد بودند مرمت یک بحث تخصصی است و بازاریان نمی توانند از عهده این کار بر بیایند. ولی من معتقد بودم با آموزش می توان بازاریان عزیز را در امر مرمت بازار همراه کرد. از همکارانم خواستم با حضور در بازار و با گفت و گو بازاریان را توجیه کنند. برای مثال به بازاری ها توضیح دهند که استفاده از ملات ماسه سیمان در بازار چه ضررهایی می تواند برای سازه بازار به دنبال داشته باشد.
یک دورهای همه فکر می کردند استفاده از آهن در بازار کاری بسیار خوب است، ولی با آموزش متوجه شدند که استفاده از این ابزار در سازه بازار آفت است در حال حاضر بازاریان آموزش دیده اند که از ماسه سیمان و آهن استفاده نکنند، چرا که می دانند باعث از بین رفتن مغازه هایشان و در نهایت بازار تاریخی تبریز می شود.
مسئله گازرسانی به بازار موضوعیست که سالهاست مورد بحث است؛ راهکارتان برای تامین گرمایش بازار به جای گازرسانی چیست؟
مگر جز این است که شرکت گاز باید سرمایهگذاری کند تا به داخل بازار شبکهسازی کند و گاز به داخل بازار برسد؟ در راسته بازار به دلیل شرایط خاص و نیاز ارتباط بازاری و مشتری کسی بخاری استفاده نمی کند، چون مغازه ها در و پنجره و ویترین ندارند و نباید مانعی مابین مردم و بازاری بین بازاری و مردم وجود داشته باشد، پس اگر گازرسانی هم صورت گیرد در راستهها از آن استقبالی نمی شود و بیشتر در کاروانسراها و تیمچه ها بخاری استفاده میشود.
بهتر است یارانهای که در اختیار شرکت گاز برای شبکهسازی و گازرسانی به بازار قرار خواهد گرفت، در راستای تشکیل شبکه گرمایشی برقی در بازار انجام شود و مطمئنا بازاریان در صورتی که ببینند مشکل گرمایشان حل می شود از این موضوع استفبال خواهند کرد و بازار از خطرات احتمالی آتش سوزی و انفجار نجات خواهد یافت.
شاید بگویید در تامین برق هم با مشکل مواجه میشویم، اما می توانیم به جای اینکه گاز را مستقیم بسوزانیم آن را به برق تبدیل کنیم. کشور ما دومین کشور جهان در ذخایر گازی است، ولی با مصارف بیرویه در حال حاضر با مشکل مواجه شدهایم و می خواهیم گاز وارد کنیم؛ چرا که به جای اینکه انرژی گاز را به برق تبدیل کنیم، هزینه اضافه برای شبکهسازی گاز در همه جای کشور انجام دادهایم. در خانهها به جای اجاق گازی باید اجاق برقی وجود داشته باشد. در خانه هر کدام از ما چندین بمب وجود دارد که بخاری گازی و اجاق گازی و آبگرمکن و پکیج از جمله آن هاست.
استفاده از بخاری و اجاق گازی به غلط مصطلح تبدیل شده است، ولی چون رواج یافته نمی توان گفت کار درستی است به ویژه در شهری مثل تبریز که زلزله خیز است. باید جرات این را داشته باشیم که دستمان را بالا بگیریم و بگوییم ما اشتباه کرده ایم و روالمان را تغییر دهیم.
آقای مهندس تقیزاده شما تجربه مرمت دو بنای تاریخی و تغییرکاربریآنها در شهرهای کاشان و قزوین را داشتید که هر دوی آنها پروژههای موفقی بودند. به نظر شما چگونه میتوان آن تجربیات را به تبریز انتقال داد؟
سال ۱۳۷۸ پروژهای ملی بر عهده من گذاشته شد که هدف از آنها معرفی دو شهر کاشان و قزوین به عنوان مقصد گردشگری بود. یکی خانه عامریهای کاشان و دیگری کاروانسرای سعدالسلطنه قزوین. کاشان سر راه اصفهان بود و کمتر گردشگری برای شبمانی این شهر را انتخاب می کرد، نهایتا گردشگران در مسیر اصفهان ساعتی را در این شهر استراحت میکردند و اگر می خواستند زمان زیادی صرف کنند از مجموعه فین کاشان بازدید می کردند. شهر قزوین هم همین شرایط را داشت در مسیر تهران بود و شهری برای استراحت بین راهی بود. در هر دو این شهرها پروژه ای را آغاز کردیم برای اینکه بتوانیم این شهرها را به مقصد سفر تبدیل کنیم نه محل گذر. مجموعه تاریخی عامری ها را در کاشان و کاروانسرای سعدالسلطنه را در قزوین انتخاب کردیم و کار را جلو بردیم. اکنون هر دو شهر به مقصد سفر تبدیل شده و علاوه بر احیای آنها، این دو مجموعه باعث شده مردم متوجه باارزش بودن داشته هایشان شوند و آنها را الگویی برای سایر پروژه ها قرار دهند و همانطور که مشاهده میکنید در حال حاضر هم کاشان و هم قزوین به عنوان شهر مقصد گردشگری مطرح هستند.
بیش از ۷۰ خانه در کاشان در حال حاضر در حال مرمت و احیا هستند و عموما مسئولان پروژه خانم ها هستند. چندی پیش با شهردار کاشان در رابطه با موضوعی دیدار داشتم که پیشنهاد دادم تجربه موفق مرمت خانه های تاریخی را تبدیل کنیم به مرمت بافت تاریخی، چرا که اگر این اتفاق نیفتد و بافت احیا نشود، خانههای تاریخی نیز در مخاطره خواهند بود. بافت تاریخی اگر مرمت شود حیات به شهر برمی گردد. خوشبختانه شهردار کاشان با صعهی صدر این موضوع را قبول کرد و هیئت راهبردی برای احیای بافت تاریخی کاشان تشکیل شد که من هم عضو آن هیئت بودم؛ قرار شد مرمت بخشی از بافت را به عنوان نمونه آغاز کنیم.
برای اینکه بتوانیم این تجربیات را به تبریز انتقال دهیم باید الگوسازی کنیم؛ شهروندان ما اگر شاهد موفقیت پروژههای تاریخی باشند، قطعا خودشان برای حفظ بنای تاریخیشان پیشقدم میشوند.
من همین تجربه موفق و مشابه را در تبریز داشتم، زمانی که دکتر کینژاد دانشگاه صنعتی سهند را تاسیس می کرد، من مدیرعامل شرکت خانه سازی باغمیشه بودم؛ از ایشان خواهش کردم که رشته معماری را هم در این دانشگاه درنظر بگیرند، چرا که آن زمان در منطقه آذربایجان این رشته را نداشتیم. ایشان درخواست مرا پذیرفتند و من پیشنهاد کردم به جای اینکه ساختمان این رشته در دانشگاه صنعتی سهند باشد، در یکی خانه های تاریخی این کار را انجام دهیم و به سایت دانشگاه نرویم. ایشان با تعجب پرسیدند مگر در خانه تاریخی می توان دانشکده ایجاد کرد؟ گفتم چرا نمی شود، مگر فضا نیست؟ اگر روابط معماری را تعریف کنیم قطعاً می توان انجام داد. مکانیابی کردیم و خانه قدکی را خریدیم، بعدها خانهی گنجه ایزاده و بهنام و سایر خانهها به مجموعه اضافه شد. خوشبختانه بعدها ایشان مجوز تاسیس دانشگاه هنرهای اسلامی را هم گرفتند و رشته معماری به این دانشگاه منتقل شد. مرمت خانه قدکی سرآغاز نجات سایر خانه های تاریخی تبریز شد. دو سال بعد از تاسیس این رشته، در خانه قدکی با آقای عبدالعلی زاده استاندار وقت برای بازدید از دانشگاه رفتیم ایشان بسیار متحیر شدند. ایشان خیلی دلشان می خواست پروژه مشابهی در تبریز انجام شود، من هم آن زمان مدیرکل میراث فرهنگی بودم و داشتیم در مرکز شهر با آقای استاندار قدم می زدیم، رسیده بودیم نزدیک خانه سلماسی؛ گفتم مثلا شما همین جا را خریداری کنید کن، مرمت می کنم. پرسیدند برای چه کاربری مرمت می کنی؟ آن زمان من با مدیر کاخ موزه گلستان در ارتباط بودم، ایشان می خواستند مقداری از اموال کاخ موزه را به تبریز انتقال دهند و آن خانه را خریدیم و مرمت کردیم و اموال را انتقال دادیم و بدین ترتیب موزه سنجش به وجود آمد. البته من آن زمان اوایل کارم بود و متوجه نبودم دارم اشتباه می کنم، چرا که آن اشیا اهدایی سایر دولت ها به کاخ گلستان بودند و باید از آنها همان جا نگهداری می شد. به هرحال من از آقای کازرونی ساعت های موجود در کاخ گلستان را درخواست کردم و با موافقت ایشان به موزه سنجش تبریز منتقل شد. پس از آن در دوره مدیریتم در میراث فرهنگی هر کسی به من و پیشنهاد می داد که خانه مرا تملک کنید، می گفتم چرا خانه ات را به من میفروشی، هیچ میدانی که روی گنج نشسته ای؟ می گفتند ویرانه شده قدرت نگهداری نداریم، دستشان را می گرفتم و می بردمشان دانشکده معماری و متوجه می شدند که واقعا روی گنج نشسته اند. دانشکده به نمونه تبدیل شد، یک نمونه موفق در جامعه ما خیلی خوب جواب می دهد.
آقای مهندس تقیزاده با شناختی که از شما داریم، میدانیم ارک علیشاه تبریز چقدر برای شما مهم است؛ به عنوان آخرین سوال می خواهم از شما بپرسم به عنوان یک شهروند و دوستدار میراث فرهنگی و تاریخی آذربایجان، چه انتظاری از دولت فعلی، وزارت میراث فرهنگی و بنیاد مصلی برای حفظ این بنای تاریخی دارید؟
متاسفانه زمانی این سوال را می پرسید که خیلی چیزها از دست رفته است. میتوان گفت پیرامون ارک در جهت شرق از بین رفته، اما شمال و قسمت غربش به یقین و شاید در قسمت جنوب هم در زیر خاک آثاری وجود دارد. انتظار می رود اجازه حفاری و کاوش برای محوطه ارک علیشاه صادر شود و مرمت حفاظتی در این محدوده انجام شود، چرا که ما معماری دوره ایلخانی را تنها در آنجا می توانیم مشاهده کنیم که با ایجاد سقف حفاظتی این امکان به وجود می آید. اگر این اجازه صادر شود، امکان بزرگی خواهد بود برای جلب توریست و آگاهی از معماری دوره ایلخانی. دوره ایلخانی شهر تبریز هنوز در آن محل مدفون است.
گفت و گو از ندا فرشباف
انتهای پیام/
نصر