به گزارش نصر، «علی کوهپایه حقی» هنرمندی است که نه تنها هنر نگارگری تبریز در سایه تلاش ها و آموزش های وی سر و سامان یافت و اوج گرفت، بلکه در حوزه تئاتر و سینما، در کنار بزرگان این حوزه چون اسد صادقی، محمود قبه زرین و ... خوش درخشیده و نام و چهره آشنایش، همواره در اذهان هنرمندان این شهر باقی است.
در مراسم بزرگداشت وی در سالن خاقانی اداره فرهنگ، «پرویز آزادمنش» از هنرمندان نامدار و پیشکسوت تبریز، رفاقت ۵۵ ساله خود با استاد کوهپایه را تشریح کرد: در نمایشنامه «مسافر» مرحوم قبه زرین با هم همکار بودیم که در تالار شیر و خورشید به اجرا رفت و از آن روزگار تنها عکسی یادگار مانده که نشان سر آغاز این دوستی است. در سال ۶۰ نمایش معدنچیان را در تبریز کار کردم که علی خیلی زود پایه این کار و همکاری شد.
وی در ادامه افزود: معتقدم مرگ به سراغ کسانی که خود را وقف جامعه کردهاند، نمیآید. مرگ یک شخص، مرگ جسمی است و تفکری که او در جامعه آفریده باقی خواهد ماند.
«جمشید وجدنیا» از هنرمندان تذهیب و نگارگری در این مراسم، از آشناییش با کوهپایه گفت: اواسط دهه ۵۰، طلبهای خوشنویس بودم که با آقای کوهپایه آشنا شدم. در نمایشگاهی در سال ۶۱، اثری از وی دیدم که روی گچ تذهیب کار کرده بود و مرا محو خود کرد. وقتی فهمیدم این هنر خود استاد است، با استاد رسام در انجمن مطرح کردم و وی در آن دوران فعالیت خود را در انجمن آغاز کرد. از همان زمان به استاد کوهپایه گفتم که قرار است تذهیب را در تبریز زنده کند.
وی با اشاره به رفتن کوهپایه از تبریز گفت: ندانم چه سری در این حکمت است که هنرمندان ما در شهری که بیش از ۷ هزار سال تاریخ دارد، همواره جلای وطن میکنند و هر کس تبریز را ترک میکند، سرشناس میشود! چرا جامعه تبریز از هنرمندانش حمایت نمیکند؟من متاسفم که حتی ما هنرمندان هم یکدیگر را حمایت نمیکنیم.
الا ای خاک زرخیز که نامت هست تبریز
چه شد گشتی تو آخر پریشان و غم انگیز
«مهدی صومعه» هنرمند نوازنده نی در مراسم افزود: ما قبل از اینکه هنرمندانمان را بشناسیم، در بزرگ داشتهایشان حضور مییابیم و آنها را پس از مرگ میشناسیم که مایه تاسف است.
به گزارش نصر، اینکه از داغ برادر بگذریم و حضور برادران استاد کوهپایه در مراسم یادبود وی را نادیده بگیریم، امکان پذیر نبود. مگر می شود از استاد کوهپایه، در مفهوم برادری و بزرگی یاد نکرد. «ایوب کوهپایه» یکی از برادران استاد در مصاحبه با نصر از حرفه هنری خود گفت: در رشته گرافیک تحصیل کرده ام و طراحی صحنه و طراحی دکور انجام می دهم. خوشنویسی را به خاطر محدودیت در آزادی عمل کنار گذاشتم. تذهیب روحیه ظریف و پرحوصلهای میطلبید که بر خلاف من، علی بسیار پرحوصله بود و از این ظرافتها لذت میبرد.
خانواده ای هنری
وی از ذوق هنری جاری در خانواده شان گفت: ما در خانوادهای بزرگ شدیم که همه تحت تاثیر مسیر هنری و ادبی بودیم. دایی من کتابهای الکساندر دوما و ویکتور هوگو را برای پدربزرگم میخواند و او برای نوههایش نقل میکرد. پدر من اهل موسیقی و فیلم شناس ماهری بود. نقل قولی از علی هست که میگفت وقتی مریض بودم، پدرم با انگیزه بردنمان به سینما حال مرا خوب میکرد. مادر من زن خانهداری بود که گلدوزیهای خاص و ظریفی با رنگ بندیهای به خصوص انجام میداد. بچههای این خانه همه تحت تاثیر این هنرها بودند به خصوص علی که برادر بزرگ خانواده بود و وقتی به هنرستان میرک رفت، باقی خواهر و برادرها به تبعیت از او، هنر را پیش گرفتند. وی افزود: علی پیشرو بود. همه ما مدیون و تحت تاثیر نگرش هنری برادر بزرگترمان علی بودیم.
مهاجرت به تهران
وی در این خصوص اظهار داشت: اولین فرد خانواده من بودم که به تهران رفتم و پشت سرش خواهرم و پس از آن، علی به واسطه قبولی پسرش در دانشگاه هنر و معماری، از تبریز مهاجرت کرد. من و علی روزگاری را با هم در تهران گذراندیم و خاطرات زیادی را رقم زدیم. حس مسئولیت پذیری وی، نگاه و ایدههای ناب او و دیدگاه خاصش به جمیع مهارتها را حتی در هنر گرافیک هم شاهد بودم. ناگفته نماند که پیش از انقلاب، بروشورهای زیادی برای کارهای نمایشی که در آن روزگار اجرا میشد، کار کرده بود که از فعالیتهای او در هنر گرافیک محسوب میشوند.
وی به یک خاطره از حضور برادرش در صحنه تئاتر اشاره کرد: فکر میکنم در نمایش بهترین بابای دنیا در سالهای بین ۵۰ تا ۵۲ بود که در صحنهای یک مشت کبریت در دست او آتش گرفت. من کودکی زیر ۱۰ سال بودم که فداکاری او در خاطرم ماند. بعد از نمایش سوختگی دست او کاملا عیان بود ولی او صحنه را پیش برده بود که بسیار عجیب بود. علی انسان فداکاری بود چه برای خانواده، چه دوستان و جامعهاش.
فضای هنری تبریز
در خصوص فضای هنری تبریز و گلایه هایی که از محدودیت ها و بی مهری ها هست، پرسیدم: گلگی از فضای هنری هست ولی مختص تبریز نیست. من کمبودها را حتی در تهران و به هنگام شکلگیری کانون هنرمندان ایران در اوایل دهه ۷۰ دیدهام. معتقدم هر صنفی خودش باید به شخصیت صنفیاش بها دهد و اگر نتواند این را حفظ کند، دچار تلاطم میشود. با همه اینها تبریز استخری است که تهران در مقایسه با آن دریاچه و دنیا اقیانوس هنر است. در تبریز منیت بیشتر است و در برهههایی به هنر بها داده نمیشود.
وی افزود: در دهه ۶۰ بود که اساسنامهای را جهت شکلگیری کانون هنرهای تجسمی شکل دادیم ولی برخی منیتها و تفکرهای خاص، مانع شکلگیری این کانون شد که اگر در آن سالها این کانون شکل میگرفت، امروز هنرهای تجسمی جایگاه دیگری داشت. چنانکه این جایگاه را در انجمن نگارگری و فعالیت این روزهایش شاهد هستیم.
نمایشگاه گرامیداشت استاد کوهپایه
وی از نمایشگاهی که این انجمن برای گرامیداشت استاد به مدت یک هفته برگزار کردند، یاد کرد: در روزهای برپایی نمایشگاه از استقبال همه روزه مردم بسی لذت بردم. از فعالیت مثبت انجمن نگارگری که میتوان گفت گل سرسبد این هنر در کشور محسوب میشوند که نوع نگرش و تعلیم علی در اواخر سال ۵۹ تا امروز با اساتیدی چون استاد میرزایی، مرادی، لطفی، معصومی و استاد چرخی در مسیر درست پیشرفت قرار گرفته و نشان میدهد که فرهنگ و آداب خود را فراموش نکردهاند.
وی اذعان داشت: نگارگری امروز در نقطه اوج خود قرار گرفته. این نمایشگاه به من حس نوستالژیک خوبی همراه با حس مدرنیته روز را می داد.
این گزارش حاکی است، یاد استاد کوهپایه حقی در عرصه های هنری که ایشان فتح کرده اند و در آنها خوش درخشیده اند، همواره گرامی خواهد ماند.
انتهای پیام/