به گزارش نصر، از محل جایگاه تا میدان اصلی شهر لبریز از جمعیت است، به سختی می توان قدم برداشت، همه آمدهاند از تبریز و تهران از شهرهای اطراف تا این مرد صادق را با عشق بدرقه کنند تا شاید پس از ۶ روز جسم بیجانش در خاک مادری آرام گیرد، شاید خاک امانتدار بهتری باشد، چرا که به قول حضرت مولانا:
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست؟
چرا به دانهی انسانت این گمان باشد؟
آری او دوباره خواهد رویید، او با جایی که در قلب مردم باز کرده بود جاودانه خواهد ماند، کسی چه میداند شاید راه و رسمی که پیشی گرفته بود پس از خودش ادامهدار باشد.
همین چند ماه پیش بود در یکی از سخنرانیهایشاین شعر را خواند:
گر جذبهی عشق اولسا گتیررم نئجه گلمز…
حالا مردم ایران این گونه با جذبهی عشقش برای بدرقهی پیکرش آمدهاند تا به عنوان اولین استاندار شهید ایران نامش در تاریخ ثبت شود.
کنار خیابان خانمی میانسال ایستاده و نظارهگر کاروان غم است، اشک در چشمانش حلقه زده جلوتر می روم و می پرسم آیا شهید رحمتی را می شناخت؟ میگوید علیرغم اینکه اهل مراغه است، شناخت رو در رو با او نداشت اما در این مدت کوتاهی که در کسوت استانداری آذربایجانشرقی حضور داشت توانست محبت مردم را جلب کند؛ گریه امانش نداد و دیگر نتوانست ادامه دهد.
آن طرفتر مردی جوان ایستاده زیر لب نوحه پخش شده را زمزمه میکند و آرام می گرید؛ نزدیکتر میروم و میگویم حالتان قابل درک است، اما چرا این طور اشک می ریزید؟ میگوید این مرد چشم و چراغ مراغه بود در مدت کوتاهی که در استانداری حضور داشت ثابت کرد که میتوان بالاترین مسئول سیاسی یک استان باشی اما جایت در قلب مردم باشد.
در میدان چند خانم کنار هم نشستهاند و به رسم نسلهای پیشین اشک می ریزند و زاری میکنند؛ یکی می گوید او گل مراغه بود، این داغ بسیار بزرگ است، خدا به پدر و مادرش به همسرش صبر دهد، تحمل این غم صبر حضرت زینب را میطلبد.
***
شهید دکتر مالک رحمتی در مدت کوتاهی که در راس مدیریت استان آذربایجانشرقی حضور داشت و در این مدت کم ثابت کرد که محبوبیت به زر و زور نیست، بلکه باید هوای مردم را نگه داری و در هرحال به نفع مردم صحبت کنی و تا ابد در قلبشان جای داشته باشی.
او امروز در زادگاهش آرام گرفت، اما نبودنش داغ بزرگی خواهد بود بر قلب آذربایجان.
ای نوجوان قوجاتدی جوان اولماغین منی
لایق بو سرو قدیوی گوردی قضا یره…
گزارش از ندا فرشباف
انتهای پیام/