یادداشت/
لااقل هوا را از من نگیر!
1402/10/11 - 11:47 - کد خبر: 105897
نسخه چاپی
نصر: هوایمان آلوده است؛ نه آن آلودگی صنعتی ممالک غرب که مایه تیله اش دود سرطان زای خوابیده بر ریه سیتیزن هایش را میشوید و میبرد! دودی ناشی از بی فکری است که چشم ها را کور میکند طوری که دیگر نمیتوان آنها را شست و جور دیگر دید! تک تک همکارانم در هر رسانه ای بر توقف مازوت سوزی نیروگاه حرارتی دیارِ دم تیغ مان اصرار و خواهش می ورزند، اما... ماییم که در نهایت برای یک روز هوای پاک در پاییز بی باران و سردمان خوشحال میشویم.
زمین هایمان خشکیده اند، باد شور و شکننده مزارعمان را شخم میزند و موش ها و آفات را به خاک دعوت میگیرد؛ ما برای تکه نان کف سفره هایمان شاکریم.
آسمان آذربایجان نمیبارد، برف اول دی ماه را ندیدیم و آب و هوای دیارمان در این وقت سال، روی سبلان را سیاه کرده و ما از خبر پیش بینی بارش های پیش رو خوشحالیم.
دریاچه ای که زمانی محل نعمت بود، هوایش پس است. امروز نه نفس های آخرش، که جان دادنش را به تصویر میکشیم تا شاید مسئولین هزار سودای ما یک عمر پشیمانی سرطان زای بار آمده را چاره کنند، ولی با دولتی مواجهیم که برای اقدام جدی برای احیای دریاچه ارومیه دل دل میکند! و این همچنان ماییم که برای هنوز نفس کشیدن خوشحالیم.
رئیس جمهور کشور می گوید مسئولان و مدیران باید مردم را محور تصمیماتشان قرار دهند، اما اینترنتی که شغل بسیاری از جوانان به آن وابسته است و با مکش فیلترشکن ها، بیشتر از حالت عادی به باد میرود، ناگهانی سر به فلک میکشد و ما برای فعال شدن اینترنت رایگان دولتی برای مردم خوشحالیم.
ارّه بده، تیشه بگیر! مسئولین شهر هم با هزار بهانه، متروی تبریز را به حسرتی مدام برای شهروندان بدل کرده اند و اوضاع اسف بار ترافیک تبریز است که جان مردم را به لب می رساند، هیچ... ما برای ۵۰ دستگاه اتوبوس وعده داده شده به کلانشهرمان خوشحالیم!
هزار و یک مشکل هست، اما دیدن یک لبخند در تنگاتنگ لق لقوی اتوبوس ها، دیدن یک دسته نان بغل مرد شکسته روزگار، دیدن لبخند داماد در ماشین عروس، دیدن جوانانی که به محتوایی پوچ میخندند و فارق از دغدغه های جدی دورانشان اند، شنیدن صدای باریدن های ساعتی آسمان، نهال های تازه کاشت و ... امید را به قلبم میچکاند که روزی خوشحالی دوباره به شهر ما میآید...
انتهای پیام/
فائزه بنی نصرت