به گزارش سرویس اجتماعی نصر، آدمها با آرزوهایشان زندهاند و سختیهای زندگی را سر میکنند؛ حال هرکسی بنا به تقدیر و حکمتی که روزگار برایش رقم میزند، از جان دنیا چیزی میخواهد.
اما دنیای بچهها، دنیای آرزوهای رنگی است و این آرزوهای رنگی، زمانی رنگ خاص تر به خود میگیرد که این فرشتگان معصوم با بیماری دست پنجه نرم میکنند.
کودکانی که میبایست به مانند همسالان خود بی هیچ درد کشیدنی در کلاسهای درس حاضر شوند، بدوند، بازی کنند و نگرانی والدین شان فقط آسیب دیدگیهای احتمالی در اثر شیطنت کودکی باشد نه خدای ناکرده نگرانی از سلامت و جان کودک شان!
بیتردید برآورده کردن آرزوی کودکان مبتلا به سرطان یکی از اقدامات خوب در جهت روحیه بخشی به این بیماران و بالا بردن سطح آگاهی شهروندان برای پیشگیری از سرطان است.
“علی” پسر ۱۶ ساله تبریزی است که طرفدار دو آتشه تیم تراکتور است، اما او حالا در بیمارستان کودکان زهرا مردانی آذر به علت بیماری سرطان بستری بوده و در حال مبارزه برای شکست غول سرطان است که در اوج مبارزه بیامانش با این بیماری، دوست دارد به آرزویش که سوار شدن بر یک اسب سیاه تیزرو است، برسد.
برای برآوردن خیلی از آرزوها، نیازی به غول چراغ جادویی نیست؛ نیازی به مرد عنكبوتی شدن یا رابین هود بودن نیست؛ بیشک مردم دست به خیر تبریز دست کمی از فرشته های مهربان ندارند.
امروز مثل روزهای دیگر نبود، بعد از ظهر یک روز زمستانی، بار دیگر دستان پر مهر شهروندان تبریزی با همکاری روابط عمومی بیمارستان کودکان مردانی آذر و هیات سوارکاری آذربایجان شرقی در یکدیگر گره خورده تا دست در دست هم این بار به آرزوی پسر نوجوان ۱۶ ساله سرطانی، جامه عمل بپوشانند که آرزو داشت در رویاهایش سوار اسبی سیاه شود.
این صحنه نمايش با شکوهی از بخشش است که نمیتوان آن را با هیچ اتفاق دیگری برابر دانست. نمایشی توام با تلاش تمام قد هيات سوارکاری آذربایجان شرقی و بیمارستان کودکان مردانی آذر که برای برآورده کردن آرزوی یک نوجوان مبتلا به سرطان تلاش میکنند تا بر لبان این کودکان که بیشتر عمر خود را بر تختهای بیمارستان میگذرانند، لبخند شادی بنشانند و طعم دوباره امید، آرزو داشتن و خوشحالی برآورده شدن را به آنها بچشانند.
«علی» را به بهانه لمس کردن اولین برف زمستان از درب بخش سرطانی بیمارستان بیرون میآورند؛ درست زمانی که علی از استقبال جمعیتی که دوربینهای موبایلشان را به سمتاش گرفته بودند تعجب می کرد، ناگهان از میان همان جمعیت، اسب سیاه رنگی با چشمان ذغالی رنگ پدیدار میشود.
آری، این همان اسب سیاه رنگی است که علی در نقاشی اش کشیده بود. چند ثانیهای پاهای علی از خوشحالی سست شد و توان قدم برداشتن را پیدا نکرد؛ اما این بار علی نه خواب است نه بيدار، هنوز باور نكرده که چشم در چشم اسب سیاه آرزوهایش ایستاده است.
او بی اراده چشمانش پر از اشک شده بود؛ ميان بهت و حيرت و چشم های خوشحال مردم، اسبی سیاه که آرزوی علی بود، به همراه كادویی قرمز رنگ به علی هديه داده شد.
اسبی که قرار است بعد از پایان جنگ علی با غول سرطان، مشوقی باشد برای ادامه دادن سوارکاری حرفهای. برای نوشتن و توصیف آن لحظه ها، واژهها ناتوان و قلم سرافكنده از عجز در وصف وسعت مهر بيكران دلهايي از جنس نور است.
در اینجاست که باید دست به دعا برداشت و نه تنها سلامتی تمامی فرشتههای کوچک سرطانی، بلکه اجری اخروی را برای دستان خیری که شاید کارشان برآورده کردن اولین و آخرین آرزوی این کودکان است، از خداوند متعال خواستار شد.
با نوازش اسب آرزوهایم، مهربانی دست خدا را لمس کردم
زمانی که قضیه اسب سیاه آرزوهایش را از علی پرسیدم، گفت: «در بیمارستان بستری بودم و حال خوبی نداشتم و به شدت حوصلهام سر رفته بود. افرادی از کانون آیینه دانشگاه آزاد، وارد اتاق شدند و گفتند که به شما یک مداد و کاغذ میدهیم تا آرزوهایتان را نقاشی کنید. آن زمان روی ویلچر بودم و آرزو داشتم که زمانی بتوانم سوارکار حرفهای شوم. اسب سیاهی با پاهای سفید کشیدم و باورم نمی شد که آرزویم به این زودی محقق شود. دست بوس همه مردم خیر و مهربان تبریز هستم که قلبی به وسعت دریا دارند. امروز با نوازش اسب، مهربانی دست خدا را به خوبی حس کردم.»
هدف ما کمک به تسریع روند درمان علی بود
“مهدی یوسف زاده” دبیر هیات سوارکاری آذربایجان شرقی گفت: عصر روز گذشته از طریق فضای مجازی و خانم دکتر “منتظم” که هیپنوتراپ هستند و در زمینه اسب و معلولین فعالیت دارند، به ما خبر دادند که در اینجا پسر نوجوانی به نام علی نقاشی یک اسب سیاه با پاهای سفید را کشیده است.
وی افزود: بعد از باخبر شدن آرزوی علی، طی هماهنگی با روابط عمومی بیمارستان مردانی آذر و تیم هیات سوارکاری استان، یک اسب سیاه پیدا کردیم و قرار شد بدون اینکه به علی اطلاع دهیم، آرزویش را برآورده کنیم و آن اسب را به علی هدیه بدهیم.
امیدوارم که علی از این اسب خوشش آمده باشد و این اسب مشوقی باشد تا علی بتواند روند درمان خود را به خوبی پشت سر بگذارد.
بهشت همین جاست
بهگزارش نصر، بزرگی می گفت: «بهشت همين جاست، همين زمين ماست، زمانی که نوع دوستی و براي ديگران بهترينها را خواستن، همان حس پاک و قشنگي كه خداوند بر سرشت آدمی نهاده و خميرمايه آفرينش انسان نموده است را سر مشق زندگي خود قرار دهيم». بی شک عشق توجيهی بيش نيست براي بيان بزرگی و عظمت دلدادگی به خالق يكتا. عشق واژه ايست دون در برابر عظمت دلی به بزرگی رحمت بيكران خداوندی در وجود بنی آدم.
آري اين همان روح پاک دميده شده خداوند است كه در كالبد بني ادم جلوه می كند، همان آيت رحمانی پروردگار. «علی»، فقط یکنمونه از هزاران کودکان مبتلا به سرطانی است که با کشیدن نقاشی اسبی به رنگ سیاه، به همت کانون آیینه دانشگاه آزاد، هیات سوارکاری آذربایجانشرقی و مسئولان بیمارستان مردانی آذری به یکی از صد آرزوی این کودکان، رنگتحقق بخشیدند.
حال این شما و این دنیای آرزوهای رنگی کودکان سرطانی...
گزارش از سحر مغفرت
انتهای پیام/