یادداشتی بر نمایش" پرانتز باز انسان پرانتز بسته"/
بی مقدمه، انسان و دیگر هیچ!
1402/08/20 - 17:42 - کد خبر: 102699
نسخه چاپی
نصر: جدای از نوع نگرش رولن بارت در رابطه با مؤلف و اثر هنری و یا مرگ مؤلف و مرگ اثر هنری که میتواند ارتباط مستقیم با نمایش داشته باشد، آنچه در ذهن مخاطب تداعی میشود جهانبینی ونوع نگرش تادئوش کانتور، نویسنده و کارگردان لهستانی، به تئاتر است. خالق تئاتر مرگ یا تئاتر صفر که اعتقاد به جهان دیگر نیز دارد موضوع، مفهوم و مضمون نمایشهایش مرگ است، مرگی که با انسان اجین است و از ابتدای تولد همراه و همدوش انسان است.
علاوه بر اینها، نمایش "پرانتز باز انسان پرانتز بسته" به تنهایی و رنج انسان میپردازد که عملی برای بازشناسی خود انسان است و از دیر باز در تراژدیهای یونان باستان همچون پرومته در زنجیر تا نمایشنامههای متأخرتر مثل افسانه سیزیف و یا نمایشنامههای مدرنتر نسبت به نمایشنامههای کهن مانند در انتظار گودو وجود داشته است که در نمایش روبرو نیز حسین عبداللهی به این موارد اشارهای داشته است؛ به طوری که کاراکتر افتاده بر روی تخت بیمارستان دیالوگهایی را هذیانوار به زبان میآورد و به عنوان نماینده همهی کاراکترهای بر روی صحنه که نمادی از افراد مختلف جامعه هستند، وحشت و تلخی این تنهایی و تکرار را به مخاطب به شکل عینی و واقعی نشان میدهد.
تنهایی و مرگ به عنوان تمهای اصلی درام در کنار عمل تکرار برای بازشناسی و رنج انسان در جهت درک عمیقتر از وجود خود در جهان هستی نمایش پرانتز باز انسان ... را به لحاظ مفهومی به تراژدی سهمگینی بدل میکند. انسان در تنهایی به دنیا می آید، در تنهایی زندگی خود را سپری میکند و در نهایت در تنهایی جان میسپارد.
چنانچه در نمایش پیشرو هم به شکل آشکار پیداست هر شخصی در هر جایگاه و مرتبهای تنهای تنهاست؛ خواه یک عاشق در انتظار معشوق باشد یا مادری در انتظار فرزند گمگشته، خواه میخواهد نقاش بازیگوشی با ذهنیتی سیاه باشد که در میان تنوع رنگها احاطه شده یا نویسنده و روشنفکری به دنبال هویت از دست رفته و در تعارض، خواه مادری فرزند در آغوش و عازم ناکجا آباد یا متفکر سیاستمداری از درون پاشیده که همه و همه گرفتار تنهاییاند هر چند پیرامونشان ازدحامی از جمعیت باشد و این امر با طراحی صحنه ای مناسب با شیوه اجرا و فکر محور کار برای درک بیشتر مخاطب کمک شایانی میکند.
نمایش حسین عبداللهی موارد اساسی و بنیادین در درام را چنان ساده و بی تکلف بیان میکند (در حد و توان گروه اجرایی) که گروه مخاطب را در یک زمان دراماتیک مناسب و با لذت تماشای یک تراژدی سهمگین اما بی ادعا بدرقه میکند.
اما این نمایش با توجه به شیوه اجرایی تادئوش کانتور اگر مخاطبش را با دستور و فرمان کارگردان (معین البکا) از درب دیگری به بیرون از سالن اجرایی هدایت میکرد نمایش یک دستتری را شاهد میشدیم، یا اگر آن حصارهای تنهایی هر کاراکتر که شخصیتهای نمایشی را اسیر خود کرده بودند در کریدورها و فضاهای دیگری غیر به نمایش در میآمدند و تماشاگر با کاراکترها را در محیطهای مختلفی روبرو میشد به گونهای از دیدگاه تئاتر مرگ نمایشی قابل قبولتر از آنچه که هست میشد.
سعید ذوالفقاری
انتهای پیام/
نصر