گفتوگو با «فرحناز پور اشرف»، هنرمند نقاش، مجسمهساز و کیوریتور؛
موقعیت فعلی هنر، لایق تبریز نیست
1402/07/04 - 17:09 - کد خبر: 100245
نسخه چاپی
نصر: اثر هنری از دنیای درون هنرمند خبر میدهد؛ از باورها، احساس و نگاه او به مردم و جامعهاش. سطح فاصله را نیز نشان میدهد؛ فاصلهای که هنرمند با زمانهاش دارد، دور یا نزدیک. به دیگر سخن، هنر رسواگر است: اگر صاحب اثر دستش خالی باشد، دروغ بگوید و یا عمیق و دانسته باشد از فهم و دانایی. «هنر» عرصهی ادعا نیست، که هر آنچه هست در کار فرد پنهان است و منتقد باسواد کارش شناسایی و تحلیل این ظرفیتها و ارزشهای پنهان هنری است.
به گزارش نصر، «فرحناز پور اشرف» هنرمندی است آگاه که کارش و اجتماع پیرامونش را خوب میشناسد و همین شناخت و البته دغدغهی فرهنگ و هنر سبب شده تنها در یک بُعد از کار هنری خلاصه نشود. او دانشآموخته نقاشی است که پس از سالها تدریس هنر و نقاشی در مراکز آموزشی و مدارس تبریز و شرکت در نمایشگاههای نقاشی به شکل انفرادی و گروهی، تجربهی پیکرترشی و کار سفال و سرامیک را از سر گذرانده و وارد حوزه تحقیق و پژوهش شده، از جمله فعالیت پژوهشی او که سالهاست ادامه دارد تحقیق روی هنرستان میرک تبریز است و همکاری در تهیه گزارشهای مختلف با هنرمندان.
«پور اشرف» یکی از نخستین کسانی است که پس از کسب مدرک رسمی «کیوریتوریال» در تهران، وارد فعالیت در این زمینهی نو در تبریز شده که عرصهای گسترده است و جایش در این شهر خالی. امید که فضای فرهنگی و هنری تبریز امکان پرداختن به این زمینه نوپدید و گسترش فعالیت هنرمندان را فراهم سازد. درباره مفهوم و فعالیت کیوریتور و فعالیتهای این روزهای «فرحناز پور اشرف» با او به گفتوگو نشستیم که از نظرتان میگذرد.
چه شد که از کارهای هنری نقاشی و مجسمهسازی به سمت کیوریت آثار هنری کشیده شدید؟
من به شکل مستقل سالها نقاشی و مجسمهسازی کار میکنم ولی در دو سال اخیر دیگر کار نقاشی انجام نمیدهم.
چرا؟
حدود سه سال پیش از جانب یکی از دوستان که گالری هنری داشتند از من دعوت به همکاری به عمل آمد بهعنوان مدیر گالری. زمانی که شروع به کار کردم و وارد این حرفه شدم، سختیها و مشکلات این حرفه را با تمام وجود لمس کردم. بستر مناسبی برای ارائه و عرضه آثار هنری در تبریز وجود ندارد و فعالیتهای هنری صرفاً در حد یک نمایش چند روزه خلاصه میشوند آنهم در پایینترین کیفیت. در بیشتر موارد کار هنری تبدیل به تولید اثر هنری شده است؛ بنابراین تصمیم گرفتم در تهران در دورههای کیوریتوریال زیر نظر استاد جاوید رمضانی شرکت کنم. حرفه کیوریتوری برای من جذابیتهای خاص خودش را دارد.
کیوریتوری در کشور ما رشتهای تقریباً نو است و زمینهای جوان و خیلی غریب و ناشناخته بهویژه در تبریز.
بله. این حرفه از اواخر دهه 80 در ایران متداول شده و در تبریز بهتازگی با آن روبرو هستیم. خیلی از افراد با این واژه بیگانهاند و شناخت درستی از آن ندارند. دلیل موجهی هم دارد چون بهدرستی از آن استفادهنشده است، یا در شناساندن آن موفق عمل نشده تا بین مردم جا بیافتد و افرادی که با عنوان کیوریتور فعالیت میکنند هیچ آموزشی ندیدهاند و صرفاً از این منظر نگاه میکنند که کیوریتور کسی است که آثاری از هنرمندان جمع و نمایشگاهی بر پا میکند درحالیکه کیوریتوری فراتر از این اندازه و تعریف است.
ریشه این واژه چیست و خاستگاه آن کجاست؟
ریشه لاتین این کلمه curare به معنی مراقبت کردن است. در رم باستان کیوریتور خادم شهری بود که وظایفی هرچند پیشپاافتاده ولی ضروری بر عهده داشت، بهطور مثال مسئولیت نظارت بر تأسیسات عمومی مانند مجراهای آب و گرمابهها و فاضلابها بر عهده این افراد بود. در قرون وسطی که بعد متافیزیکی انسان مطرح شد curatos کشیشی بود که از روح ساکنان بخش تحت نظرش مراقبت میکرد. اواخر قرن هجده curator معنای مراقبت از مجموعه موزه را پیدا کرد. وقتی موزهها پدیدار شدند کیوریتورها جایگاه ویژهای در جامعه پیدا کردند و مجبور شدند با مطالعه تاریخ هنر، سطح سواد خود را بالا ببرند و هنرمندان بیشتری را بشناسند. با ایجاد موزهها و قرار گرفتن آثار هنری در آنها، هنرمندان جامعه صاحب هویت شدند.
ترجمه و معادل درست این واژه کدام است؟
معادل فارسی دقیق و کاملی برای کیوریتور وجود ندارد. نزدیکترین ترجمه «هنربان» است یعنی کسی که از هنر نگهبانی میکند. ترجمههای دیگری هم شده مثل «هنرگردان»، «نمایشگاه گردان» که درست نیست و صرفاً بخشی از وظایف کیوریتور را در نظر میگیرند.
به نظر میرسد حوزه فعالیت کیوریتور تخصصیشده و حالت بینا رشتهای دارد. در کشورهای توسعهیافته کیوریتور باید نگاهی جامع به هنرهای تجسمی و دیگر رشتههای هنری داشته باشد و بتواند سبکهای هنری آثار هنری را تعیین و بخشهای مختلف آن را هم مدیریت کند.
دقیقاً. چون کیوریتوری یک شغل پیچیده، گسترده و وسیع است و امروزه تغییر کرده و از کاربرد دقیقی که در گذشته داشته خارجشده است. البته امروز دیگر کیوریت کردن محدود به هنر نبوده و شکلهای مختلف آن در همهجا دیده میشود، بهطور مثال برندینگ، اقتصاد، عرضه و تقاضا.
فضای فعالیت کیوریتوری در تبریز چگونه است؟
نبود فضاهای حرفهای در تبریز باعث شده که کیوریتور هم آنطور که باید نتواند فعالیت کند. البته این بخشی از مسئولیت کیوریتوری است. فعالیت کیوریتور حتماً نباید وابسته به هنرمند باشد. کیوریتور باید خودش آنقدر خلاقیت داشته باشد که یک سری کارها را بهتنهایی پیش ببرد، مثلاً ایدهای را شناسایی و در مورد آن پژوهش کند و به مرحله اجرا برساند. حالا یا خودش بهتنهایی یا با مشورت هنرمندان دیگر به شکل تعاملی آن ایده را به مخاطب برساند.
زمینه فعالیت کیوریتور و گسترش فعالیت با شهرهای مهم کشور در نمایش و عرضه مشترک آثار هنرمندان شهرهای مختلف میتواند به ارتباط و تعامل هنرمندان اثرگذار باشد. آیا در این رابطه فکر و ایدهای دارید؟
با چند تن از دوستان در تلاش هستیم چنین اتفاقی بیفتد. در تعامل با هنرمندان و گالریهای خارج از کشور هم هستیم که برنامههای مشترک تدارک ببینیم. هنرمندان نیازمند دیده شدن هستند و این در سایه تعامل و ارتباط شکل میگیرد.
چرا در حوزه گالری داری و هنرهای تجسمی فضای حرفهای نداریم؟ البته این درد مشترک هنرهای دیگر نیز هست چون ما در حوزه فیلم و سینما و هنرهای دیگر هم وارد فضای حرفهای نشدهایم. مشکل کجاست؟
دلایل خیلی زیادی میتواند داشته باشد. از متولیان امر گرفته تا خود هنرمندان و نبود فضای حرفهای. بیشتر هنرمندان در تبریز در انزوا به سر میبرند. دلیل محکم و قانعکنندهای هم دارد آنها از سوی جامعه نوازش نشدهاند. رونق کار هنری در فروش است و حیات و دوام کار هنری به اقتصاد هنر وابسته است. هنرمند تبریزی مجبور است برای عرضه و فروش آثار خود دست به دامان گالریهای پایتخت شود. نبود فضای نقد یکی دیگر از مسائل هست. فضای نقد جدی در تبریز وجود ندارد اگر هم باشد مغرضانه است. نقد باید حرفهای، روشنگر و روایت کننده باشد. مسئله دیگر نبود مجموعهدار و اسپانسر است. هنرمندان بههیچوجه حمایت نمیشوند.
با این شرایط چقدر به موفقیت کار کیوریتوری در تبریز امیدوار هستید؟
ناامید نیستم. امیدوارم بهبودی در اوضاع و شرایط حاصل بشود تا آن فضای درست و حرفهای که آرزویش را داریم روزی به دست بیاوریم و اینجا اتفاقهای خوبی بیفتد. تبریز جای کوچکی نیست. هنرمندان بزرگی در این شهر پرورشیافته و جهانی شدند. در خاطرات رسام ارژنگی- برادر میر مصور- خواندم که نوشته بود وقتی کودکی چهارپنجساله بوده حدود 80 نقاش حرفهای در تبریز وجود داشت. این برمیگردد به قبل از جنگ جهانی اول، دوره قاجار و قبلتر از آن هم مکاتب بزرگ تبریز اول و دوم که آوازه جهانی دارند. الآن با این اوصاف موقعیت فعلی لایق تبریز نیست و خیلی اتفاقها باید در این شهر میافتاد که نیفتاده است. حالا یا نگذاشتند یا نخواستند که چنین شود یا متولیان امر متخصص نبودند و یا بعضی از هنرمندان کمکاری کردند. با بیشتر پیشکسوتها که صحبت میکنم میگویند ما خیلی کارها کردیم ولی نتیجه نگرفتیم. نمیشود پیشبینی کرد چه اتفاقی قرار است بیافتد.
گفتگو از علی افتخار
انتهای پیام/
نصر