در گفتگوی «نصر» با نویسنده کتاب «گم شهر» مطرح شد؛
گم گشتگی انسان امروز در «گم شهر»
1402/06/11 - 19:44 - کد خبر: 99135
نصر: حسین پورستار، نویسنده تبریزی درباره اثر جدیدش به نام «گم شهر» به نقش حافظه و تاریخ در شکل گیری هویت جوامع اشاره کرده و گفت: اگر انسان حافظهاش را از دست بدهد، تاریخ و هویتش را هم از دست میدهد. چه اتفاقی میافتد؟
به گزارش نصر، «گم شهر» نام اثر جدید «حسین پورستار» است که اخیراً منتشر شده و مراسم رونمایی از آن در مجتمع فرهنگی-هنری 29 بهمن تبریز برگزار شد. این کتاب درباره کسی است که لحظهای در پارک گم میشود و بالاخره در گمشهر خود را باز مییابد. او در ادامه سعی میکند هویت و حافظه خود را بازیابد و این گونه خود را از گمشهر نجات دهد.
حسین پورستار کارشناس ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنرهای زیبا تهران، تهیه کننده و کارگردان تبریزی است که آثار زیادی از سریال و فیلم سینمایی و فیلم کوتاه در کارنامه خود دارد.
اخیراً هم نمایشنامه «نجاری که در کمد عطسه کرد» اثر حسین پورستار جزو نامزدهای جشنواره تئاتر فجر بود. وی از تجربه قلم زدن در بستر ادبیات و خارج از پلتفرم تصویر چنین میگوید: من خود را سه زیست میدانم. یک طرف فیلم، تصویر و سینما و طرف دیگرم ادبیات است. از طرفی هم در نگارش ادبیات نمایشی کوشش می کنم.
این نویسنده و کارگردان شناخته شده تبریزی در گفتگو با «نصر» گفت: قوه تصویرسازی در ادبیات بسیار مهم است و یک نویسنده میتواند از طریق توصیفات درست، تخیلی که مد نظر دارد، تصویرسازی کند. همچنین از عنصر درام هم باید در داستان نویسی بهرهمند شد و شاید بتوان گفت منی که به عنوان نویسنده عقبه سینما دارم، دستم برای استفاده از ظرفیتهایی چون فضاسازی، شخصیت پردازی و ... بازتر است و می توانم راحت تر از ظرفیت های تصویری در داستان نویسی بهرهمند شوم.
پورستار در مورد ماجرای کتاب گم شهر اظهار کرد: خرده پی رنگها و خرده روایتهایی هستند که در طول داستان به آنها پرداخته میشود که هیچ کدام نام خاصی ندارند. همین تاکیدی بر گم گشتگی آنهاست که با اسامی عمومی چون مرد، دختر آذری و ارمنی، مامور پارک، راننده، پسر کلمبیایی و... به آنها هویتی مبهم بخشیده شده است.
وی از مجموعه داستانهایی که در گذشته به رشته تحریر درآورده است می گوید که در فضایی رئالیستی تعریف شده اند. پورستار ادامه می دهد: داستان گمشهر در واقع ماجرایی رئالیستی است که در قالب فانتزی کار شده و همین از ویژگی های جذاب این داستان است که در عین اینکه حالت سورئالی ندارد، ماجرایی واقعی است که در بستری فانتزی اتفاق میافتد و به نظرم به چنین ژانری کمتر پرداخته شده است.
این نویسنده و کارگردان آذربایجانی درباره اینکه ایده این داستان از کجا به ذهن وی خطور کرده، به سمیناری با مضمون «جامعه شناسی حافظه» اشاره کرده و می گوید: در این سمینار بحثی مطرح شد مبنی بر اینکه تمدن و همچنین هویت های فردی و اجتماعی را مدیون حافظه بشری قلمداد کردند. یعنی اگر حافظه را از بشر بگیریم، هویت را از او گرفتهایم. حتی در روانشناسی هم کسانی که قائل به گذشته و نوستالژی نیستند، انسانهای خطرناکی قلمداد میشوند؛ چون وطن، ملیت و... ندارند. این مسئله در ظاهر ساده به نظر می آید، ولی این واقعیت را می رساند که یکی از مهمترین تفاوت ها بین حیوان و انسان همین مسئله است که حیوانات حافظه و گذشتهای ندارند، حال اگر انسان حافظهاش را از دست بدهد، تاریخ و هویتش را هم از دست میدهد. چه اتفاقی میافتد؟
پورستار گفت: در گمشهر هم تعصبات قومی و نژادی و... در گرو حافظه مشکل آفرین می تواند باشد که آبشخور این ایده در همان پرسش اول شکل گرفت.
این نویسنده خوش ذوق در کلام آخر، اوضاع فضای چاپ و نشر را به گونه ای خواند که با چاپ هر کتابی فارغ از ژانر و محتوا در ادبیات داستانی شهرمان، باید ابراز خرسندی کرد و آن را به فال نیک گرفت.
پورستار افزود: معتقدم در اوضاع نه چندان مناسب چاپ و نشر، کتابی متولد میشود و در پی آن می توان آرزو کرد که فرهنگ کتابخوانی دوباره در شهرمان احیا شود.
گفتگو از فائزه بنی نصرت
انتهای پیام/