خبر/

محله‌ای با اقتصاد نمکی در تبریز/خیابان حجتی قطب فروش سنگ نمکی است

1398/09/26 - 17:40 - کد خبر: 9680
سنگ نمک

نصر: خیابان حجتی یا همان استاد محمد تقی جعفری به دلیل وجود دهها مغازه نمک فروشی کنار هم باعث شده که لقب قطب نمک فروشی شمال غرب و شهر تبریز را یدک بکشد.

به گزارش نصر به نقل از مهر، خیابان حجتی به دلیل وجود دهها مغازه نمک فروشی به قطب نمک فروشی شمال غرب و شهر تبریز راتبدیل شده است و اقتصاد در این منطقه با نمک معنی می یابد.
وارد این محله که می‌شوی صدای شکسته شدن سنگ‌های نمک، ناخودآگاه تو را به سمت حجره‌هایی می‌کشاند که در این سوز سرما، کرکره را بالا زده و مشغول شکستن نمک‌ها هستند. سپیده که سر می‌زند کرکره حجره‌ها بالا می‌رود و حجره داران یاعلی گفته و مشغول شکستن سنگ نمک‌ها می‌شوند.
در روزگاری نه چندان دور صدای گاری نمک فروش در کوچه پس کوچه‌های شهر می‌پیچید؛  یک گاریچی نمک فروش که در قبال گرفتن نان خشک‌ها، نمک می‌داد اما حال همین گاری نمک فروش به خاطره‌ها پیوند خورده است و دیگر خبری از آنها در کوچه پس کوچه‌های این شهر نیست و حال مردم برای تهیه نمک باید سراغی از این محله بگیرند.
حجره‌های نمک فروشی بسیاری در این محله کنار هم ردیف شده‌اند، اما ورد زبان تمام حجره داران شده است که حجره حاج عباس، قدیمی‌ترین حجره‌ای است که سالهاست در این محله وجود دارد و بیشتر عمر خود را نیز در این حرفه گذرانده است.
حجره حاج عباس قدیمی‌ترین حجره در این محله است
یکی از اهالی این محله، حجره حاج عباس را برایم نشان می‌دهد و می‌گوید اگر به دنبال پیشکسوت در این حرفه هستی باید سراغ حاج عباس بروی. تنها او می‌تواند حکایت این شغل را برایت بازگو کند.
وقتی که به حجره رسیدم، حاج عباس مشغول خوردن صبحانه با نوه پسری خود بود، از روی صندلی بلند شد فکر می‌کرد برای خریدن نمک به حجره‌اش رفته‌ام اما وقتی سر صحبت را باز کردم و گفتم برای گفت و گو با او آمده‌ام، حاج عباس نیز با خوشرویی، قبول کرد سیر تا پیاز این شغل قدیمی را برایم بگوید.
حاج عباس، ۸۰ ساله است و تقریباً ۴۷ سالی می‌شود که در این حجره با فروختن سنگ نمک، سفره‌ای پهن است و با روزی حلال، چرخ زندگی می‌چرخد.
۲۲ سال داشتم که ازدواج کردم و صاحب سه پسر و چهار دختر شدم که البته یکی از پسرانم، عمرش را به شما داده است.

صاحب حجره نمک فروشی می‌گوید : این یک شغل قدیمی است که از همان ابتدا وجود داشته است؛ روزگاری به بافندگی فرش مشغول بودم اما زمانی که پدرم، عمرش را به شما داد دار قالی را جمع کردم و شغل پدرم که همان نمک فروشی بود را ادامه دادم.
سنگ‌های نمک را صبح می‌شکنم
کمر حاج عباس در این شغل خم شده و ریش سپید کرده اما هنوز هم وقتی که سپیده صبح سر می‌زند، باید سنگ‌های بزرگ نمک را به تکه‌های کوچک تبدیل کرده و در وزن‌های مختلف در کیسه‌های پلاستیکی جمع کند.
اما گویی بازار نمک فروشی دیگر رمق سال‌های گذشته را ندارد و حاج عباس ادامه می‌دهد : سنگ ‌های نمک‌ که می‌بینی از زنجان و گرمسار می‌آید. نمک زنجان ته نشین نمی‌شود اما نمک گرمسار ته نشین می‌شود به همین دلیل نمک زنجان، بهترین نمک است که می‌توان خرید اما افزایش قیمت کالاها، بر بازار سنگ فروشی نیز تأثیر گذاشته و ما نیز خرید و فروش خوبی نداریم.
افزایش قیمت کالاها بر بازار سنگ فروشی نیز تأثیر گذاشته و ما نیز خرید و فروش خوبی نداریم سن و سالی از من گذشته و اکنون سنگ نمک‌ها را از عمده فروشان یا همان پخش کننده‌ها تهیه می‌کنم، این را صاحب قدیمی‌ترین حجره می‌گوید و ادامه می‌دهد : برخی مواقع هم افرادی که نان خشک را جمع آوری می‌کنند در قبال آنها یا پول می‌دهم و یا نمک و این نان خشک‌ها را نیز، گاوداران از ما خریداری می‌کنند.
در این مدتی که گفت و گویم با حاج عباس، حسابی گرم گرفته است نوه پسری او نیز کنار پدربزرگ خود نشسته است. محمدرضا نوه حاج عباس است که در کنار حجره نمک فروشی پدر بزرگش، یک حجره میوه و سبزی فروشی نیز دارد و به نوعی می‌توان گفت که کمک حال پدربزرگ خود نیز است و فوت و فن این کار را نیز یاد گرفته است.
برخی نمک‌ها را احتکار می‌کنند
آنطور که نوه حاج عباس می‌گوید تمام پسران او کارمند هستند و نمی‌توانند، یعنی این امکان را ندارند که شغل پدر خود را ادامه دهند و خودش تا جایی که می‌تواند کمک حال پدربزرگ خود است چرا که حاج عباس نیز، بیشتر وقت خود را با نوه پسری خود می‌گذراند.
در تمام شغل‌ها حتی شغل‌هایی که کهن هستند، مشکلات خیلی زود نمایان می‌شوند؛ یکی از مشکلاتی که در این شغل وجود دارد این است که افرادی به تازگی به این شغل روی می‌آورند و نمک‌ها را ارزان تر به فروش می‌رسانند تا نان همسایه خود را آجر کنند و برای همدیگر رقیب شوند.
حاج عباس نیز در ادامه می‌گوید : برخی از تجار، نمک‌ها را احتکار می‌کنند و زمانی که قیمت نمک افزایش یافت به بازار عرضه می‌کنند؛ حتی نمک زنجان را نیز به اسم نمک گرمسار به خریداران می‌فروشند.
برخی از تجار نمک‌ها را احتکار می‌کنند و زمانی که قیمت نمک افزایش یافت به بازار عرضه می‌کنند ساعتی که در حجره حاج عباس بودم مرا به گذشته‌هایی برد که تنها حکایت آن را از زبان مادربزرگم شنیده‌ام حکایت گاری نمک فروش که همه اهل محل با شنیدن صدای آن به محله می‌رفتند اما حال فقط یک نوستالژی است. با این گمان به اینجا آمدم که خداروشکر کسب و کار نمک فروشان رونق دارد اما همه چیز آنطوری نیست که ما همیشه فکر می‌کنیم، در این شغل نیز پاره‌ای از مشکلات، اهالی کسبه را آزرده خاطر می‌کند.
این یک شغل قدیمی است اما حال به مانند شغلی می‌ماند که در پستوها گذاشته شده و کمتر توجهی بدان می‌شود تا جایی که تجار می‌توانند نمک‌ها را احتکار کرده و بازار داغی را برای خود دست و پا کنند.

انتهای پیام/

پژوهشیار