دل نوشته روز نیایش و دعا؛

«عرفه»؛ روز آشتی با معبود هستی/ «خوش آمدی بنده دل شکسته من»

1402/04/06 - 10:43 - کد خبر: 95191
روز عرفه، عرفه

نصر: بار خدایا؛ با رویی سیاه و کوله‌باری از گناه، خطاکار و پشیمان، برای توبه و شروع بندگی تازه و برای بخشایش آمده‌ام. دستانم به سویت دراز است و زبانم با نام تو می چرخد: «الهی و ربی من لی غیرک.»

«الهی - الهی» بندگان که امروز به آسمان بلند شود، خدا آغوشش را باز می‌کند و مقابل درهای رحمت و مهربانی‌اش می‌ایستد و منتظر اشک‌هایی است که در عرفات بر زمین خواهد ریخت.
کریم و بخشنده ایستاده است تا گناهان بندگانش را چون برگ خزان بریزد و دل‌شان را چون آب زمزم زلال کند؛ «خوش آمدی بنده دل شکسته من.»
بنده‌هایت از دیشب آمده‌اند. برای مهمانی ات به هیچ لباسی نیاز نبود جز همان «سفیدی» که به دیدارت خواهند آمد. با دستانی خالی که می‌خواهند از دریای کرم و بخشندگی‌ات پُرش کنند و با چشمانی اشک بار که می‌خواهند صحرای عرفات را با آب دیدگانش خیس کنند. آمده‌اند تا دست‌های گدایی را به سوی اقیانوس بی‌کران سخاوتت دراز کنند.
آمده‌اند تا قَسمت بدهند به حق حسین (ع) که دعای عرفه‌اش را در همین سرزمین خواند و به حق مهمان ویژه‌ات که غایب از نظر اما حاضر در صحرای عرفات است، دل‌هایشان را پر از نور و رحمت الهی و دست‌هایشان را پر از نعمات آسمانی‌ات کنی.
بنده‌هایت از همان لحظه ورود به عرفات شروع کرده‌اند؛ بار خدایا؛ با رویی سیاه و کوله باری از گناه آمده‌ام، خطاکار و پشیمان، برای توبه و جبران، برای شروع یک بندگی تازه، برای دعا و بخشایش آمده‌ام. دستانم به سویت دراز است و زبانم با نام تو می چرخد: «الهی و ربی من لی غیرک». مرا دست خالی از درگاهت نراند.
خدای من؛ حال که در سرزمین عرفات روبرویت نشسته‌ام و دستان خالی ام به سویت دراز است، از تو می‌خواهم نجوای شبانه بندگان دل شکسته‌ات را بشنوی و از «ارحم الراحمین» بودنت لباس عافیت بپوشانی بر تن جوانی که سالهاست بیماری صعب العلاج زمینگر و بی پناهش کرده و جز تو کسی را ندارد، لباس عافیت بپوشانی بر نوجوانی که در بهترین سال های عمرش نه قدرت راه رفتن دارد و نه قدرت تکلم. لباس سلامتی بپوشانی بر همه آنهایی تن رنجور خود را روی تخت بیمارستان‌ها رها کرده اند و چشم امیدشان به لطف و «شافی» بودن توست.
پروردگارا؛ امروز، روز تسبیح و ذکر و خواندن «لا اِللّه‏ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ المُوَحِّدینَ» است، روز پرکشیدن از زنجیر گناه تا آسمان آبی اجابت و مغفرت. امروز دست‌‏ها را باید گشود و گره بغض روزهای غفلت را رها کرد. گونه‌‏های خشک دل را با آب تمنا زنده کرد و لحظه‏‌ای درنگ کرد و به صدای زمزمه‏‌ای که تو را تا اوج انسانیت می‏‌خواند، گوش داد.
خدای من! دلم برای آشنایی و آشتی با تو، بی‏‌تاب‏‌تر از همیشه است و تنها دارایی‌‏ام در پیشگاه تو، دعایی است که به آن وعده اجابت داده‏‌ای. چگونه تو را دریابم و کدام باد موافق، این خس دور افتاده از آستانت را به کوی شناخت و دلدادگی به تو رهنمون می‏‌سازد؟
پرورگار مهربانم؛ امروز بیشتر از هر روز بندگانت به درگاهت چشم امید بسته اند. تو همیشه هستی و ناظری و ماییم که روسیاهی مان را برائت آورده ایم. با کوله باری از گناه به درگاهت آمده ایم و امید به جود و کرمت داریم.

صحرای عرفات - رضا خسروی
انتهای پیام/

پژوهشیار