به گزارش نصر، در این سالها که بیشتر خوانندهها صدایی شبیه به هم دارند، بهگونهای که گاهی تشخیص صاحبان صدا از هم دشوار مینماید، مسعود امیر سپهر صدایی ویژه و قابلتشخیص است. جنس و رنگ صدای ذاتی او در ژانر «وکال» این قابلیت را در خوانندگی برای او فراهم ساخته که در محدودههای صوتی متفاوت به سمت اجرا و آواز برود.
امیر سپهر سالهایی پر فراز و نشیب در موسیقی پشت سر گذاشته با تجربههای مختلف حاصل از اجرای کنسرت در داخل و خارج از کشور، انتشار آثار و آلبومهای موسیقی همراه با کسب دانش آکادمیک در جمهوری آذربایجان، همواره در تلاش است تا اتفاقهای خوبی را در زمینه هنر موسیقی رقم بزند. ویژگی بارز او شوق در آموختن و استمرار در کسب دانش و مطالعه است و مهمتر از همه انتقال داشتهها و دانستههایش به نسل جوان و دغدغههای او در حوزه آموزش موسیقی است.
آموزشگاه موسیقی باریش یکی از مراکز معتبر و باکیفیت آموزشی در تبریز است که با مدیریت مسعود امیر سپهر و افق بلندی که ترسیم کرده، به پرورش نسل جدید همت گمارده و شاهدی است بر دغدغههای آموزشی او درزمینه فرهنگ و هنر. گفتوگوی ما با مسعود امیر سپهر در محل آکادمی باریش از نظرتان میگذرد.
این «غربت» در موسیقی آذربایجان را از آن جهت گفتم که کوششهای نوین موسیقایی در شهر، مجال بروز پیدا نمیکند تا به مخاطب خود برسد و این بهنوعی ذوق و سلیقه هنری را نیز جهت میدهد و نسل جدید با موسیقی نوشتهشده خودمان بیگانه میشود.
بله. شما به کارهای پخششده از تهران نگاه بکنید. دهها آهنگ از افراد مختلف پخش میشود، باور کنید گاهی من نمیتوانم تفکیک کنم کی به کی است! آنقدر صداها و ترانهها شبیه هستند: همگی در دستگاه شور، حرکتهای ملودیک عین هم، صداها از جنس ضعیف نزدیک به استغاثه! این نشان میدهد ذوق هنری زیر سؤال رفته است. «زیباییشناسی» یکی از ارکان مهم هنر و فلسفه است. انسانها بایستی حق انتخاب زیبایی داشته باشند. متأسفانه زیباییشناسی کمکم مونوتون (یکنواخت) میشود و اجازه نمیدهند شما انتخاب کنید. مثلاً در عرصه مد، برای هرسال رنگ خاصی بهعنوان رنگ سال معرفی میشود! من هنوز متوجه این قضیه نشدهام. همه را به یک سمت جهت میدهند. جراحیهای زیبایی هم شبیهسازی چهره واحد از آدمها را باعث شده و اعضای صورت در قیافه افراد مختلف عین هم شده است...
در تمام زمینهها چنین است. حتی در معماری هم بدون توجه به فرم و بافت فرهنگی و جغرافیایی و آبوهوا، ساختمانها در شهرهای مختلف ایران کپی- پیست شدهاند.
خب! این یعنی زیبایی زیر سؤال رفته چون به همه میگویند زیبایی این است و این را دوست داشته باشید. اجازه نمیدهند با درک خودشان انتخاب کنند.
این هم بهتدریج باعث نابودی تنوع ژانرها و فرمهای زیبایی در هنر خواهد شد...
بله. اگر هنر و زیرساختهای فرهنگی تخریب شود، جامعه به سمت بیهویتی و سپس فروپاشی پیش میرود. من امیدوارم قبل از رسیدن به چنین موقعیتی، مسئولان و هنرمندان و خود مردم با آگاهی با درک اهمیت موضوع، اجازه ندهند حس زیبادوستی از بین برود.
چرا اجراهای عمومی شما کم شده؟
البته کم هم نشده. غیر از دوران همهگیری ویروس کرونا و شرایط اخیر جامعه، از سال 1382 به اینطرف تقریباً هرسال کنسرت داشتم، ولی برخی 4 کنسرت در سال اجرا کردند و من نمیدانم چگونه به این تعداد میرسند. نوشتن 14 آهنگ جدید و بعد تنظیم و آمادهسازی آن حداقل 8 ماه طول میکشد؛ یعنی اگر بخواهیم کارهای جدید ارائه بدهیم، ممکن نیست در سال بیش از یک کنسرت داشته باشیم.
احتمالاً آنها که میتوانند، هدفشان نه اقتصاد هنر، بلکه تجارت از راه هنر و نوعی بیزنس است.
من یکبار کنسرت بودم، باور کنید بهاشتباه افتادم که این کدام کنسرت است! رپرتوار «کپی- پیست» بود، یعنی هر چه در اجرای 4 ماه قبل آن خواننده شنیده بودم، دقیقاً همان آهنگها اجرا میشد. من متوجه نمیشوم منظور از این بلیتفروشی برای کنسرت یعنی چه، ولی گویا همان است که شما میگویید. البته گاهی کنسرت جای خود را با چیزهای دیگر عوض میکند. کنسرت، یعنی یک هنرمند میگوید اثری آماده کرده و با مردم به اشتراک میگذارد. برای درک هنر بایستی ساکت بود و دقیق شد تا ببینید چه چیزی تحویل مخاطب داده میشود. من نمیدانم در اجرای کنسرت، رقص و سوت و جیغ یعنی چه؟ متوجه نمیشوم هنری که از این صحنه بیرون میآید، در چنین وضعی چگونه دریافت میشود.
شاید موسیقی عروسی است که در کنسرت اجرا میشود!
میخواستم همین را بگویم اما به آنها حق میدهم. چون محیطی برای تخلیه چنین حالتها برای مردم فراهم نیست، برای همین جای کنسرت و عروسی عوض میشود درحالیکه کنسرت جای چنین واکنشهایی نیست. در شرایط فعلی من به هر دو طرف حق میدهم! وضعیت آشفته، این موقعیتهای عجیب و وارونه را نیز پیش میآورد که لازم است ساماندهی شود.
در چنین شرایطی چقدر به بهبود وضعیت موسیقی امیدوار هستید؟
در این شرایط اصلاً امید ندارم. تنها امید من در هر زمان، مردم و مخاطبان هستند. میدانید! زیرساخت هر چیز «آگاهی» است. اگر خانوادهها و نسل امروز نسبت به موسیقی و هنر به شناخت و آگاهی برسند، لازم نیست شما او را ممیزی کنید. خودش کارهای درست را پیدا میکنند. در اروپا و کشورهای توسعهیافته، موسیقی یکی از واحدهای درسی بچهها در مدرسه است و این آموزش تا مقطع دیپلم در کنار واحدهای دیگر گنجاندهشده، یعنی کسی که دیپلم میگیرد با مبانی موسیقی و هنر آشناست. اگر در کشور ما هم چنین نگاه و سیستمی پیاده شود، دیگر لازم نیست به کسی بگوییم کدام اثر خوب یا بد است. خودش شناخت دارد و متوجه میشود. چون این زیرساخت آموزشی فراهم نیست و موسیقی کاملاً حذفشده، این معضلات هم به وجود میآید.