اختصاصی نصر / امیر کبیر مرد روزهای سخت ایران

امیرکبیر: می خواهم تهران را هم مثل تبریز آباد کنم

1401/10/21 - 11:00 - کد خبر: 84974
امیر کبیر

نصر: به مناسبت 20 دی ماه سالروز درگذشت میرزا تقی خان امیرکبیر به سرگذشت و اقدامات وی و نگاه مردم به کفایت و اصلاحات او در طول ۳ سال و ۳ ماه صدارت پرداختیم .

به گزارش نصر ، دکتر زیباکلام  در کتاب سنت و مدرنیته امیر کبیر را اصلاح طلب می خواند:
« او از زمان خردسالی در سایه ۳ مردی بزرگ شده و تربیت یافت که نه ‌تنها جملگی خواهان تغییرات و اصلاح طلب بودند بلکه به لحاظ اخلاق و رفتارهای سیاسی بی تردید یک سر و گردن بالاتر از هم عصران خود به شمار می آمدند. امیر کبیر از قائم مقام فراهانی معرفت ،کتابت، انشا و کیاست آموخت و خدمت به عباس میرزا او را وارد افق های اصلاح طلبی و ترقی خواهی کرد.»
به گفته ی فریدون آدمیت در کتاب 《امیر کبیر و ایران 》: او پیش از رسیدن به صدارت ۳ ماموریت برون‌مرزی داشت. دو بار به روسیه و ایروان و یکبار به عثمانی سفر کرد و در آنجا با پیشرفت های دنیا آشنا شد.
با بازدید دانشگاه ها و مراکز علمی به اعجاز علوم غربی پی برد. در دولت عثمانی آشنا شدن با اصلاحات و مطالعه پاره‌ای از کتب و روزنامه ها ذهن خلاقش را با ایده های اصلاحی انباشته کرد تا روز موعود فرا رسید. با تدابیر وی ، ناصرالدین میرزای جوان بر تخت سلطنت جلوس کرد و امیر کبیر را به صدارت گمارد که می توان این را یکی از درست ترین انتخاب های این شاه نالایق قاجار! دانست. هرچند امیرکبیر هنگامی صدراعظم شد که کشور از هر لحاظ دچار مشکلات عدیده بود ولی وی حتی پیش از صدارت اصلاحات را آغاز کرد.
 
برخی از این اصلاحات به قرار زیر بود:
۱_ اصلاحات عمومی مانند اصلاحات اداری کشور، تغییر اصول مالیاتی ایران، سر و سامان دادن به خزانه مملکت. او مستمری های گزاف را از شخص شاه گرفته تا نوکر به تناسب کاست. مرحوم هاشمی  رفسنجانی در کتاب 《امیر کبیر یا مامور مبارزه با استعمار》روایت می کند که « امیرکبیر شخصاً حقوق شاه را از ۶۰ هزار تومان در ماه به ۱۰ هزار تومان کاهش داد و شاه از این طرح اصلاحیه استقبال نمود. »
دکتر مهدی بهادر در کتاب میراث خوار استعمار می نویسد: « امیر به رعایت حال مودیان مالیات و رفع فشار و ظلم عمال دولتی کوشش فراوانی ابراز می داشت. مالیات را به تناسب درآمد سالیانه تعیین می نمود و این چنین بود که مالیات کامل از گردن کلفت ها وصول میکرد و مرهمی بر زخم‌های عمیق مردم می گذاشت.》که این خود نکته ی قابل توجهی برای تلاش در جهت  بهبود سیستم مالیاتی امروز ایران می تواند باشد.
 
امیرکبیر پس از اصلاح دارایی کشور، به اصلاح ارتش پرداخت
۲_ اصلاح وضع نظام با استخدام مشاقان نظام اروپایی و برقرار کردن مواجب معین برای افسران و سربازان و ایجاد کارخانه اسلحه سازی. او معتقد بود ارتش روح کشور است و اگر مملکتی بخواهد نیرومند شود باید ارتش نیرومندی داشته باشد. 
۳_ اصلاح دستگاه عدالت:  اقلیت های مذهبی را از اجحاف ها رهانید ، رسم بست نشستن را شکست و حکومت قانون را استوار گردانید.
۴_ اصلاح اخلاق مدنی: رشوه خواری، دزدی ، هرزگی و تملق گویی را برانداخت .وی در ایجاد امنیت بسیار موفق بود. گرانت واتسون هدف امیرکبیر را در این زمینه چنان عالی می انگاشت که اگر تدابیرش استمرار می‌یافت《 در اخلاق و کردار ایرانیان تغییر اساسی و ریشه‌دار تحقق می پذیرفت》 او دست دزد را از مرفق قطع می کرد وشبانه به عیادت همان دزد میرفت تا نشان دهد فقط در صدد اجرای عدالت اجتماعی و انسانی است.
۵_ توسعه فرهنگ:  تاسیس دارالفنون
 به قول ناصر نجمی در کتاب" طهران عصر ناصر " : امیرکبیر بر آن عقیده بود که ابتدا مردم ایران را عمیقاً با فرهنگ و آگاه گرداند و آنان را به سوی نیکبختی مادی و فیزیکی راهنما باشد و امیال نکوهیده  آنان را مهار گرداند.
۶_ کاستن نفوذ سفارت انگلیس و روسیه
به گفته حسین مکی در کتاب " زندگانی میرزا تقی خان امیرکبیر " : رفتار شخص امیر با سفرای خارجی ، سیاستمدار و بی طرف بود. به این معنی که نه با آنها ضدیت می کرد و نه تسلیم آنها می شد و در ضمن به تدابیر علمی،  راه بهانه جویی را به روی آنها سد می کرد و از خود هیچ وقت تمایل خصوصی که موجب فعالیت سیاسی باشد به هیچ‌ ‌یک از بیگانگان نشان نمیداد.
۷_توسعه کشاورزی
۸_ پیشرفت بازرگانی داخلی و خارجی ایران 
۹_ تلاش برای نوسازی شهر تهران و ایجاد رفاه برای اهالی آن و ساختن بازار و کاروانسرا و ..
 
بی‌تردید نتایج مثبت انکارناپذیر ادامه می‌یافت اگر به گفته فریدون آدمیت "جمعی از رعایا به بودن امیر راضی بودند اما سه نیرو با او و اصلاحاتش موافق نبودند."  وی سه نیرو را چنین دسته بندی می کند:
 
۱_عنصر فاسد درباری
۲_عنصر سنت پرست
۳_عنصر استعمارگر خارجی
قصد ندارم به توهم توطئه رایج بال و پر بدهم اما با توجه به شواهد تاریخی دخالت انگلیسی ها در دوران اغتشاش آن زمان بی‌تأثیر نبوده. چنان که مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب خود می نویسد : " اصلاح مملکت احتیاج به مبارزه در دو جناح داخلی و خارجی داشت و مشکل عمده این بود که چون این فساد به نفع دشمنان خارجی و عمال داخلی آنها بود، هر دو دسته برای حفظ منافع خود احتیاج به فساد ناشی از دسته دیگری داشت. در نتیجه دشمن مشترک، هر دو جناح که مکمل یکدیگر بودند به حساب می آمد. امیرکبیر راهی غیر از این نداشت که برای ریشه‌کن کردن فساد، دو جناح را با هم و در عرض هم مورد اصلاح قرار دهد."
ضعف سیستم حکومت مرکزی و رسم ملوک‌الطوایفی شورش های داخلی را افزایش می داد. امیرکبیر از آغاز تمام شورش های داخلی را خاموش کرد و یاغیان را به بند کشید. البته تاریخ گواه است که امیر تنها سرکوب نمی کرد بلکه برای مطیع ساختن گروه های متمرد ، همزمان اصلاحات مجسم را انجام می داد. برای مثال پس از شکست شورش ترکمن ها با احداث چندین قلعه محکم و ساختن سد بزرگ گرگان رود هم موجبات اشتغال بسیاری از ترکمنها را فراهم آورد و هم سراسر منطقه را امن نمود.
 
دارالفنون 
ابتدا به این بیندیشیم که امیرکبیر در حالی به تاسیس دارالفنون اقدام کرد که انقلاب صنعتی در انگلستان مسیر حرکت اروپا بر قله های فرهنگ و تمدن را هموار می ساخت. یک حقیقت تاریخی اینکه سال ۱۸۵۱ میلادی که《 نمایشگاه بزرگ صنعتی لندن 》برگزار شد برابر بود با ۱۲۳۰ شمسی، سومین سال پادشاهی ناصرالدین شاه و آخرین سال صدارت امیرکبیر که داشتیم به کمای تاریخی وطنمان نزدیک می شدیم. در پی نقشه چینی‌ها برای عزل و قتل امیرکبیر؛ کسی که انفجار عقلی و علمی در اروپا و آمریکا او را واداشت که بر این انقلاب فرهنگی همت گمارد.
علی اصغر شمیم در کتاب ایران در زمان سلطنت قاجار می نویسد《امیر به وسیله احیای روزنامه وقایع اتفاقیه، تاسیس مدرسه دارالفنون ،انتشار کتب فنی و بهداشتی ،اعزام محصلین به اروپا و استخدام معلمین اروپایی در حقیقت نقشی از آمال و آرزوهای اصلاح‌طلبانه خود را جلوه گر ساخت》
اگرچه از همان زمان که امیرکبیر فکر دارالفنون را مطرح کرد با مخالفت ها روبرو شد. مثلا به گزارش دکتر پولاک ، میرزا آقاخان نوری چنان طرفدار بستن دارالفنون بود که می خواست با معلمان تسویه حساب کرده و آنها را به وطنشان بفرستد. او در این راستا از دادن خلعت و همینطور مسکن و غذا به مهمانان اروپایی جلوگیری کرد.
این مخالفت نوری مورد پشتیبانی هیئت نمایندگی بریتانیا در ایران قرار می گرفت ولی در نهایت شاه، پشت این اقدام امیرکبیر ایستاد و حتی به مسئولان روزنامه وقایع اتفاقیه دستور داد تا مرتب گزارش پیشرفت های دارالفنون را منتشر کنند. افسوس که شاه جوان نتوانست بر اراده ماه‌های اولیه صدارت امیر باقی بماند. به گفته فریدون آدمیت《 در رابطه شاه و امیرکبیر در آغاز صدارت یک نوع حالت پدر و فرزندی وجود داشت (خالی از ملاحظات دولتی).
زمینه های اصلی این محبت تنها در جاذبه های شخصیتی امیر نبود بلکه در وجود ناصرالدین شاه که از پدر محبتی ندید و از مادرش هم دل خوشی نداشت، به صورت نیازی عاطفی در تلاطم بود.》ولی با گذر زمان، شاه اصلاحات را متوقف کرد و دیوار امید امیرکبیر را شکست و با کوتاه کردن عمر امیر، راه نوساخته ی تجدد را فروپاشید.
 
نقد هایی بر امیر کبیر ایران
حوریه سعیدی، پژوهشگر حوزه قاجار و گرد آورنده کتاب《شاه و جناب آقا》در گفتگویی با مرکز پژوهشهای ایرانی اسلامی می گوید:  ما از امیرکبیر چنان بتی ساختیم که اجازه نمی‌دهیم نقد شود. امیرکبیر ذهنی روشن و پر از ایده داشت ولی خصوصیات اخلاقی او، یک سری از مشکلات را به وجود آورد.
امیر فرد خوش زبانی نبود و خیلی ها را از خودش آزرده کرد. خیلی از افرادی که احساس می کردند باید قدرت داشته باشند، در مقابل امیر بی قدرت شدند. او معتقد بود که باید کارهای اساسی انجام دهد و در این راه نمی توانست قدرت دیگری را تحمل کند و بالاخره این ویژگی بلای جان اش شد.
در کتاب  " قبله عالم " نوشته عباس امانت نویسنده در بخش قابل ملاحظه‌ای شخصیت و عملکرد امیرکبیر را بررسی و نقد کرده است .از دیدگاه وی ،امیرکبیر در کنار صداقت و خیرخواهی اش برای وطن ، مردی قدرت طلب، جاه طلب، انحصارطلب و مستبد بود . به زعم او 《امیر نظام نه تنها موانع به تخت نشستن پادشاه را از میان برداشت بلکه راه صدارت خود را هموار ساخت. نظام جدیدی که از آذربایجان همراه آورد البته حربه احراز قدرت خودش شد تا جلوس ناصرالدین شاه به تخت. برای اثبات این ادعا و نتیجه گیری خود درباره امیرکبیر استدلال امانت این است زیرا در این مرحله دیگر شاه رقیب و معاندی نداشت》این نقد عباس امانت مرا به یاد یکی از سخنان امیرکبیر انداخت که وی در بیان اهدافش در مقام صدر اعظمی گفته بود: می خواهم تهران را هم مثل تبریز آباد کنم
او نمی دانست که روزی این برنامه ریزی اش برای اصلاح پایتخت در صفحه ای از تاریخ ،جاه طلبی برای احراز قدرت قلمداد شود! هرچند در کتاب 《میرزا تقی خان امیرکبیر نوشته عباس اقبال آشتیانی》 در بخش- نقدی بر بدخوانی های تاریخی درباره امیرکبیر - که به نقل از ویژه نامه روزنامه شرق سال ۱۳۸۹ آورده شده، این تحلیل‌های وی زیر سوال می رود. در جای دیگری از این کتاب محمد علی(همایون)کاتوزیان نیز همچون عباس امانت امیرنظام را مستبد و جاه طلب تلقی کرده و می گوید:
او در قلع و قمع هر کس که بر سر راهش قرار گرفت دریغ نورزید .او را با رضاخان پهلوی مقایسه می کند که آیا اگر امیرکبیر هم توانسته بود همچون رضاخان قدرت مطلق را از آن خود کند مثل او به ساکت کردن هر صدای ناراضی می پرداخت یا نه که جای بحث دارد. صادق زیباکلام در کتاب سنت و مدرنیته این مقایسه را باطل می کند که در این کتاب به تشریح آمده است.
در این میان روایت کُنت گوبینو، دیپلمات فرانسوی در کتاب «سه سال در آسیا» از فراز و فرود امیررا می توانیم بی طرف و بدون غرض ورزی در نظر بگیریم که خود هیچ نفع و ضرری در ماجرای امیرکبیر نداشت. 
«شایستگی‌های بی‌نظیر امیرنظام که قابل‌ انکار نبود، مبدل به خشونتی شد که بر فضایلش سایه می‌افکند. وانگهی این مرد انعطاف‌ناپذیر نقاط ضعفی هم داشت که دیگران را به شدت ناراحت می‌کرد.
سختگیری بی‌اندازه‌اش ناشی از قساوت ذاتی‌ بود. خشونتی که در وارد کردن اتهاماتِ اغلب به جا به کار می‌برد از خودپسندی غیرقابل توجیه اش سرچشمه می‌گرفت که هیچ‌کس را همسطح خود نمی‌دانست...
 دیری نگذشت که امیرنظام مورد نفرت عموم قرار گرفت و به زودی صدای ناله و شکایت و زاری از هر سوی کشور برخاست... سوءظنی که [مخالفان امیر دربارۀ او] به پادشاه جوان القا کردند، بر اساس بدخواهی بود، ولی ظواهر بسیار محکمی داشت... وانگهی شاه جوان تا حدودی از سرزنش‌های نیشدار و دائمی وزیر مورد علاقه‌اش و بیشتر از تبلیغاتی که امیر دربارۀ قدرت‌نمایی خود می‌کرد، خسته و آزرده شده بود.»
گفته های احمد شاه به نقل از رحیم زاده صفوی در کتاب خاطراتش، نقد دیگری بر رفتار امیرکبیر است که موجب عزل و قتل او گردید《میرزا تقی خان وزیری کاردان بود اما در مقابل رفتاری نمود که در هر کشور متمدنی باعث محکومیت وی می شد. بدین معنی که خود را به سفارت روس بست و ۸ نفر قزاق روس را از سفارت برای محافظت خانه خود برد. شاه با تهدیدها و اقدامات سخت موفق شد او را از تهران به کاشان تبعید بکند و ..》
اصلی ترین دشمنان امیرکبیر، مهدعلیا (مادر شاه) و میرزا آقاخان نوری بودند که در نهایت درصدد برآمدند با تلقین خیانت و دسیسه چینی ها، به توهم توطئه ناصرالدین‌شاه دامن زنند. در نهایت اقدام سفیر روسیه که با گفته احمدشاه بدان اشاره کردیم، به ضرر امیرنظام تمام شد.
دشمنان او شاهِ عنان از کف داده را واداشتند که او را از تمامی مناصب خلع و به کاشان تبعید کند و صدارت به آقاخان نوری رسید.
خان ملک ساسانی از قول مخبر السلطنه هدایت می نویسد《 میرزا آقاخان برای قبول صدارت دو امتیاز از شاه گرفت. یکی اعدام میرزا تقی خان و دیگری امنیت جانی در موقع عزل خودش!》
امیر تب کرد و مُرد!
این تیتری است که مهدی تدینی ،پژوهشگر تاریخ در ارتباط با مسکوت ماندن قتل امیرکبیر در کتب تاریخی دوران قاجار به کار برده است و در کتاب عباس اقبال آشتیانی به مستندات تاریخی آن اشاره شده: کتاب ناسخ التواریخ به قلم محمد تقی سپهر ،نامه میرزا آقاخان نوری به وزیرمختار ایران در روسیه، کتاب روضه الصفای ناصری از رضاقلی خان هدایت وحتی روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره ۵۲ و ... تماما وفات امیرکبیر را از سر بیماری یا به طور طبیعی نگاشته اند.
برای اولین بار ۱۵ سال بعد از مرگ امیر، در کتاب حقایق الاخبار نوشته میرزا جعفر حقایق نگار پرده از ماجرای قتل امیر در حمام فین برداشته شد... باری...در سالروز شهادت امیر کبیر که عظمتش از اوایل کودکی در دامان قائم مقام فراهانی و نزد عباس میرزا و بزرگان  پرورش یافت و امیر بودنش حقیقتی سرشتی بود که خود، ادعایی بر آن نداشت ولی بوی تندش به مذاق مهد علیا و آقاخان نوری و سنت گرایان و حتی شاه جوانِ بی حواسی که افسارش در میدان حکومت دست به دست میچرخید ،خوش نیامد و سر آخر، خون جوشیده در راه وطن را پس از سه سال و اندی، در روزگار تبعید و در گرمخانه ی باغ فین کاشان ریختند و گردن نگرفتند که مباد خیانت حقیر و فاسدشان ، بذر شجاعت و خون خواهی را در دل مردم از همه جا بی خبر آن دوران بکارد و مسلمانی در این میان راه تجدد را دنباله بگیرد تا ایران را به کشوری که امیر نظام در افق ۱۰۰ ساله پیش چشمش تجسم کرده بود ، نزدیک سازد! حال با همه ی این تحلیل ها وگفته ها که صفحات تاریخ را با نام امیر کبیر پر کرده، باید دید قضاوت مردم امروز چطور از وی جانبداری می کند. به قول مهدی تدینی: تاریخ، الاهیات نیست که دیو و فرشته داشته باشد.
فارق از نگاه سیاه و سفید، امیر کبیر بزرگ مردی بود که خطا هم داشت ولی همواره در طول دوران، وطن پرستی و لیاقت وی بر دشمنانش هم انکار نشدنی و آشکار بود و همین، او را همواره به الگویی زنده برای مسئولین تبدیل میک ند که در این روز که《 روز توسعه》در تقویم جمهوی اسلامی ایران نام گرفته ، تکانی به اوضاع اصلاحی مملکت بدهند.

گزارش از فائزه بنی نصرت

انتهای پیام/
 

پژوهشیار