نگاهی متفاوت به تحولات ژئوپلتیک قفقاز جنوبی 

اقتصاد بسترساز جنگ دوم قره باغ

1401/06/01 - 12:08 - کد خبر: 72152
جنگ قره باغ

نصر: آتش‌بس ۹ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی بعد از جنگ 44 روزه بین آذربایجان و ارمنستان مبنای یک قراردادی با مدیریت مسکو شد که با وجود داشتن کارکرد مثبت در اتمام جنگ، مبهم بودن برخی بند های آن مانند بند 9 باعث شده است که دو کشور آذربایجان و ارمنستان متناسب با منافع امنیتی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک شان، تفسیر مستقل خود را از بند 9 قرارداد آتش بس نوامبر 2020 داشته باشند.

"بر اساس مفاد بند 9؛ کلیه فعالیت‌های اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می‌کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان‌های سرویس مرزی FSB روسیه انجام می‌شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت‌های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می‌دهد، انجام می‌شود"
در این بند هیچ گونه اشار‌ه‌ای به واژه «کریدور» و یا «گذرگاه» و «دالان» نشده است و به «عرض» و «پهنای» آن و نیز به تعداد و ترکیب نیروها و تجهیزات ارگان‌های سرویس مرزی (اف. اس. بی) روسیه نیز برخلاف کریدور لاچین (بندهای دوم و ششم موافقتنامه) اشار‌ه‌ای نشده است. همچنین مکان دقیق و شهرهای محل عبور این مسیر ارتباطی بین نخجوان و جمهوری آذربایجان که از داخل خاک ارمنستان می‌گذرد نیز مشخص نشده است. همین ابهامات موجب بروز تفسیرهای مختلف و متفاوتی از سوی طرف‌های ارمنی و آذری در چند ماه گذشته شده است.
تفسیر و استدلال طرف آذری از بند نهم موافقتنامه این است که مراد از «ارتباطات بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان»، یک دالان و گذرگاه ارتباطی است که از آن با نام «دالان زنگه زور» یاد می‌کند. اما در مقابل، طرف ارمنی، تعریف کریدور در موافقتنامه ‌‌آتش‌بس را فقط منحصر و محدود به «کریدور لاچین» می‌داند و به دلیل عدم صراحت و اشاره مستقیم در بند نهم به واژگانی مانند کریدور یا دالان، قائل به تعمیم چنین مفهومی به مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان از داخل خاک ارمنستان نیست. به عبارتی دیگر، طرف ارمنی معتقد است در موافقنامه ‌‌آتش‌بس تنها «بر رفع انسداد مسیرهای مواصلاتی اشاره شده است»، نه ایجاد یک گذرگاه، کریدور یا دالان. در واقع، طرف ارمنی، لفظ و مفهوم کریدور را فقط برای کریدور لاچین می‌پذیرد و استنباط کریدور را از بند ۹ موافقتنامه ‌‌آتش‌بس ندارد و معتقد است این بند تنها بر گشایش مسیرهای ارتباطی تاکید دارد. اختلاف دیگر مربوط به محل عبور این مسیر ارتباطی (به تعبیر طرف ارمنی) و کریدور و دالان (به تعبیر طرف آذری) است. طرف آذری معتقد است به واسطه وجود زیرساخت‌های ارتباطی از جمله شبکه ریلی و‌‌ جاده‌‌ای دوران شوروی که از منطقه نخجوان به شهر مِقری در مرز ایران و ارمنستان رسیده و از آنجا به جنوب جمهوری آذربایجان می‌رسد (مناطق فیضولی، جبرائیل و زنگیلان که در جنگ دوم قره باغ از کنترل ارامنه خارج شدند و به حاکمیت جمهوری آذربایجان برگشتند)، دالان زنگه زور قاعدتاً باید از مسیری عبور کند که از گذشته و دوران شوروی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان وجود داشته است و نزدیک‌‌‌ترین و به صرفه‌‌‌ترین مسیر ارتباطی بین این دو بخش است. اما در نقطه مقابل، طرف ارمنی معتقد است مسیرها و ظرفیت‌های دیگری برای تحقق این مسیر ارتباطی وجود دارد و عبور این مسیر ارتباطی و به تعبیر طرف آذری از شهر مِقری در استان سیونیک و جنوب ارمنستان و در مجاورت مرز این کشور با ایران، به منزله از میان بردن یکی از مرزهای حیاتی و تنفسی ارامنستان است.
نگاه کارشناسان ایرانی به موضوع کریدور زنگه زور
در میان تحلیل گران داخلی 2 نظر عمده در ارتباط با تهدید و فرصت های این موضوع وجود دارد:
1) برخی بر این نظر هستند که توسعه ارتباطات و عادی شدن روابط دو کشور آذربایجان و ارمنستان نه تنها به ضرر ایران نیست بلکه می تواند تهدیدات امنیتی منطقه قفقاز را برای ایران به حداقل برساند. در میان این تحلیل گران آقای محسن پاک آیین قراردارد که سفیر سابق ایران در آذربایجان بود. پاک آیین معتقد است:
این مسیر بیش از آنکه برای ایران مزیت اقتصادی داشته باشد، مزیت امنیتی دارد؛ بدین معنا که به هر میزان اختلافات کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان کاهش یابد و امنیت مسیر ترانزیتی تضمین شود به نفع ایران خواهد بود و از آن استقبال خواهد شد. . از همین رو باید اشاره کنم که در صورت توافق جمهوری آذربایجان و ارمنستان هیچ اتفاق خاصی برای ایران رخ نخواهد داد. حتی اگر از مسیر زنگزور باکو به نخجوان متصل شود، جمهوری آذربایجان از مسیر ایران صرفنظر نخواهد کرد چرا که تعدد مسیرهای ترانزیتی برای هر کشوری یک مزیت تلقی می شود. مسیر فعلی زونگزور در مواقعی می تواند به دلیل شرایط جوی و برفی بودن مسدود شود و نادیده گرفتن مسیر ایران از سوی آذربایجان می تواند برای این کشور مشکلاتی پدید آورد.
ضمن اینکه اگر ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز سریع به توافق برسند تا پایان سال ۲۰۲۳ این خط آهن احداث خواهد شد. به این دلیل که بخش هایی از این خط آهن که در جمهوری آذربایجان قرار گرفته است به دلیل جنگ ۲۰ ساله از بین رفته است. اگرچه تونل ها باقی مانده است اما ریل ها همگی از بین رفته اند و در حال حاضر جمهوری آذربایجان به بازسازی این خط آهن مشغول است. آنچه که مقام های ایران بارها بر آن تاکید داشته اند حل اختلافات موجود بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان به ویژه حل مناقشه قرا باغ و خان کندی است. خط قرمز ایران همیشه تغییر مرزها بوده که به نظر نمی رسد در این مقطع کشوری در این اندیشه باشد.
پاک آیین در مورد حضور و اسرائیل و ترکیه نیز می گوید: صهیونیست ها به واسطه فروش سلاح به جمهوری آذربایجان به طور طبیعی دارای نفوذ هستند. وقتی ارمنستان و جمهوری آذربایجان به سمت کاهش تنش ها بروند و نیاز باکو به سلاح کمتر شود به طور طبیعی نفوذ صهیونیست ها نیز در منطقه کاهش خواهد یافت.
2)اما در مقابل گروه اول، گروه دوم نگاه کاملا متضادی به دلایل و اهداف کریدور زنگه زور دارند و معتقدند: 
ایجاد کریدور زنگه زور مخصوصا طبق تعریف آذربایجان نه تنها باعث انسداد مرزهای مشترک ایران و ارمنستان به صورت عملی خواهد شد بلکه با تضعیف موقعیت ژئوپلتیکی ایران در منطقه قفقاز، زمینه شکل گیری تهدید بزرگ از جانب ترکیه و اسرائیل خواهد شد. در میان تحلیل گران این گروه عبدالرضا فرجی راد، سفیر سابق ایران در مجارستان و نروژ و تحلیلگر ارشد مسائل ژئوپلیتیک قرار دارد. دکتر فرجی معتقد است: بعد از تحولات جنگ ۴۴ روزه قره باغ در پاییز سال گذشته نفوذ امنیتی و نظامی اسرائیل در آذربایجان به قدری شدت پیدا کرده که تا پشت مرزهای شمال غربی ایران تسری یافته است. حتی اسرائیل عامل اصلی تنش کنونی بین ایران و آذربایجان برای تغییر ژئوپلتیک منطقه قفقاز قلمداد می شود. به صورت کلی این گروه در سه حوزه معتقدند اجرای کریدور زنگه زور به ضرر ایران است: حوزه ژئوپلتیک، حوزه امنیتی و حوزه اقتصادی
اهداف احتمالی آذربایجان در اصرار زیاد به تسریع در ایجاد کریدور زنگه زور:
بعد از یک سال از تقابلات کلامی مسئولین دو کشور آذربایجان و ارمنستان پیرامون اجرای کریدور زنگه زور به نظر می رسد در حال حاضر جمهوری آذربایجان ، دو هدف عمده را دنبال می کند:
- با وارد شدن به ائتلاف های امنیتی و اقتصادی با قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای موقعیت خود را به عنوان مهم ترین کشور منطقه قفقاز تثبیت نماید. در این راستا پیمان اتفاق را در مسکو با روسیه امضا می کند و با ترکیه توافق نامه شوشا را سازمان می دهد. در ارتباط با ایران نیز با هدف کم کردن حساسیت های ایران و احتمالا ترغیب ارمنستان، قرار داد همکاری ترانزیتی در قالب همین کریدور جنوبی قفقاز را می بندد تا مثل تیرک عمودی چادر های سیاه قشقایی با طناب های محکم امنیت و ثبات خود را به سنگ های بزرگ اطراف گره بزند تا نیروهای متقابل آنها در نهایت باعث تعادل و ثبات سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن گردند.
- هدف دیگر باکو از اصرار در تسریع اجرای کریدور زنگه زور، تعیین مرزهای مشترک با ارمنستان در مناطق آزاد شده است. همانطور که مهمان علی‌اف رئیس خبرگزاری توران در باکو می گوید: در حال حاضر  نخجوان اهمیت اقتصادی زیادی برای باکو ندارد و ایجاد کریدور بین جمهوری آذربایجان و نخجوان به فوریت دارای اهمیت خاصی نیست. چون بیشترین تبادل تجاری نخجوان با ایران و ترکیه است و ما به عنوان جمهوری آذربایجان کشوری هستیم که بیش از ۸۰ درصد نیازهایمان را از طریق واردات کالا تامین می کند. پس اصرار آذربایجان بر اجرای کریدور از ارمنستان درواقع ابزاری برای چانه زنی و فشار به ارمنستان در مورد مسئله تعیین مرزهاست.
یعنی با توجه به اینکه دو کشور در وضعیت جنگ بین خود در سال ۱۹۹۱ به استقلال رسیدند هیچ‌گاه خط مرزی بین‌شان شکل نگرفت. حالا بعد از پیروزی در جنگ 44 روزه، هدف آذربایجان این است که هر چه سریع‌تر مرز بین دو کشور تعیین شود تا حق حاکمیت آذربایجان بر قلمرو خود توسط ارمنستان به رسمیت شناخته شود و ارمنستان مجبور شود قره‌باغ را حتی بصورت جمهوری خودمختار داخل آذربایجان هم که شده به عنوان بخشی از خاک آذربایجان به رسمیت بشناسد. طرف ارمنی تاکنون در برابر تعیین مرزها مقاومت کرده است و آذربایجان با تشدید فشار در مسئله کریدور زنگه زور می خواهد به طرف ارمنی اعلام کند اگر مرزها تعیین نشوند می‌تواند موجب تنش و پیشروی آذربایجان در خاک ارمنستان شود. در واقع هدف آذربایجان فشار بر پاشینیان بود تا به تشکیل کمیته تعیین مرز تحت نظارت گروه مینسک و سازمان ملل متحد تن دهد که به این هدف رسیده است و پاشینیان دستور تشکیل کمیته تعیین مرز با آذربایجان را صادر کرده است.
نقش اقتصاد در بروز تحولات ژئوپلتیک قفقاز جنوبی
قریب به دو دهه بحران قره باغ همچون استخوان لای زخم با مدیریت گروه مینسک ادامه پیدا کرد و ارمنستان خاک آذربایجان را در اشغال خود نگه داشت. در این مدت ارمنستان به پشتوانه لابی ارامنه در کشورهای غربی و روسیه و آذربایجان با جلب حمایت لابی اسرائیل در امریکا تلاش کردند اختلافات خود را از طریق گفتگوهای مختلف حل و فصل کنند اما تحولات بین المللی و نیز منطق اقتصادی قدرت های بزرگ منطقه، اجازه رسیدن به تفاهم را به ارمنستان و آذربایجان نداد.
 اما از سال 2015 به بعد مجموعه تحولاتی در عرصه منطقه ای و بین المللی رخ داد که زمینه جنگ دوم قره باغ را در سال 2021 فراهم آورد. این تحولات را شاید بتوان به شرح ذیل دسته بندی کرد:
- به دلیل حمله روسیه به کریمه اکراین و الحاق آن به خاک روسیه ضمن ایجاد اختلاف شدید در میان اعضای گروه مینسک(امریکا، فرانسه و روسیه)، کشورهای غربی اقدام به اعمال تحریم بر علیه اقتصاد روسیه نمودند. علی رغم این که روسیه همیشه سعی کرده است موضوع انرژی را به مثابه یک سلاح برای کنترل اروپا در دست خود نگه دارد اما به جهت تمرکز مسیر خطوط انتقال انرژی روسیه در جغرافیای اکراین، روسیه برای تنوع بخشی به مسیرهای ترانزیتی خود به فکر سامان دادن به حوزه قفقاز جنوبی افتاد و مقدمه این امر، حل و فصل بحران قره باغ بود تا به راحتی مسیر قابل نظارت و کنترل در جنوب روسیه برای انتقال انرژی و ترانزیت فراهم گردد. 
- ترکیه با شکست سیاست های خود در حوزه خاورمیانه و شمال افریقا، برای سامان دهی این شکست در میان افکار عمومی توجه به حوزه قفقاز و دنیای ترک را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد اما تا ضمن پیگیری شعارهای قوم گرایانه با استفاده از  نیاز راهبردی روسیه در مورد مسیرهای جایگزین انتقال انرژی، بتواند اقتصاد ترکیه را به بازارهای مصرف حوزه قفقاز و آسیای میانه بدون ترس از مقابله گرایی مسکو وصل نماید.
- جمهوری آذربایجان بعد از دهه ها وابستگی به مسیر انتقالی گرجستان در فروش انرژی خود به اروپا و ترکیه، به دنبال یک مسیر مطمئن و کوتاه بود تا بتواند ضمن همراهی با سیاست جدید روسیه در دیپلماسی انرژی جهانی به کریدور محوری انتقال انرژی حوزه خزر نیز تبدیل گردد. فلذا به دنبال فرصتی برای حل و فصل بحران قره باغ از مسیری غیر از مسیر دیپلماسی بود تا ضمن آزاد کردن مناطق اشتغال شده و افزایش مشروعیت سیاسی خود در میان مردم آذربایجان، خود را با نیازمندیهای اقتصادی دو کشور روسیه و ترکیه هماهنگ نماید.
- ارمنستان بعد از دو دهه محاصره ژئوپلتیک در مسیر استهلاک اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افتاده بود. موج گسترده مهاجرت جمعیت جوان و تحصیل کرده به خاطر ناامیدی از آینده ارمنستان، عدم پیشرفت اقتصادی، وابستگی شدید اقتصادی و نظامی به روسیه بخاطر بحران قره باغ و خسته شدن ملت ارامنه از تطویل بحران و پرداخت هزینه های بزرگ بخاطر قره باغ، الیت سیاسی ارمنستان را به این نتیجه رساند که باید بحران قره باغ را به شکل آبرومندانه ای حل و فصل نماید. فلذا با اانقلاب سیاسی در سال 2018 و به قدرت رسیدن پاشینیان، نخبگان سنتی ارمنستان با وجود حفظ ظاهر مخالفت با نتایج انقلاب و گروه سیاسی جدید، عملا با پاشینیان در پیگیری حل و فصل بحران قره باغ همراهی نمودند. اقدامات پاشینیان بر علیه افراد نزدیک به روسیه هم بهانه ای فراهم آورد روسیه سیاست پشتیبانی مطلق و بی قید و شرط نظامی ارمنستان را به صورت چراغ خاموش بخاطر تنبیه گروه انقلابیون پیگیری ننماید.
- کشورهای غربی و بخصوص فرانسه، انگلیس، امریکا و اسرائیل هم با حمایت از دولت پاشینیان به دنبال فرصتی برای کاهش نفوذ روسیه در ارمنستان برآمدند تا آخرین کشور قفقاز جنوبی را از چنگ مسکو درآورند. همچنین حمایت از ترکیه برای تعریف گفتمان جدید در دیپلماسی منطقه ای و ورود به مسئله تحولات ژئوپلتیک و ایجاد فضای تهدید دامنه دار و دراز مدت سیاسی و امنیتی بر علیه ایران نیز از طرف غرب به خصوص اسرائیل غیر قابل کتمان است. اما تنوع بخشی به مسیر های ترانزیت انرژی و تسهیل صادرات انرژی حوزه خزر بدور از کنترل روسیه هم جزو اهداف اساسی غرب و اروپا بود. 
همه این عوامل و شرایط باعث شد در پاییز سال 2020 بعد از شلیک چندین خمپاره از طرف ارمنستان به منطقه تووز در مجاورت مرز آذربایجان و گرجستان( مسیر انتقال لوله های انرژی باکو-تفلیس-جیحان) آتش جنگ 44 روزه قره باغ دوم شعله ور شود. در این جنگ آذربایجان با حمایت کامل ترکیه و سکوت نظامی روسیه توانست بخش اعظم مناطق اشغالی را آزاد کند و با نزدیک شدن ارتش آذربایجان به پشت دروازه های خانکندی یعنی آخرین سنگر قره باغ کوهستانی، سوت پایان جنگ از طرف مسکو زده شد و طرفین در کمترین زمان ممکن برای امضای تفاهم نامه ای که قبلا استراتژیست های روس با همفکری دوستان ترک خود آماده کرده بودند، پشت میز دایره ای شکل کاخ کرملین و مقابل پوتین بنشینند.  به این ترتیب آتش‌بس ۹ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی بین آذربایجان و ارمنستان با نظارت روسیه امضا شد.
نتایج نرم جنگ سخت
امروز تقریبا 2 سال از پایان جنگ قره باغ دوم می گذرد و جمهوری آذربایجان با اطمینان خاطر از آینده ای مثبت؛ سرمایه گذاری سنگینی را در زیرساخت های مواصلاتی جنوب قفقاز تحت عنوان کریدور زنگه زور انجام می دهد و در این کار بیشترین همکاری را از پیمانکاران ترک دریافت می کند. در واقع، کریدور زنگه زور در آینده نه چندان دور با ارایه امیتازات لازم به ارمنستان از طرف ترکیه (بازگشایی مرزها و انجام سرمایه گذاری در ارمنستان به جای فروش کالا) بازخواهد شد و ارمنستان طبق خواسته الیت سیاسی ارمنستان و تمایل جامعه جوان ارمنی، از محاصره ژئوپلتیک و اقتصادی رها می گردد و کریدور زنگه زور طبق نقشه ای که روس ها؟!! ترسیم کرده اند از باکو تا قارص در بخش ترانزیت کالا و انرژی فعال خواهد شد.
البته در کنار تامین اهداف اقتصادی برخی تحولات ژئوپلتیک احتمالی هم به وقوع خواهد پیوست. حال ایران با غفلت از بسترها و نتایج اقتصادی شرایط جدید، به شدت نگران این تحولات ژئوپلتیک است. اما باید توجه داشته باشیم که در حقیقت اقتصاد و منطق اقتصادی بسترساز تحوّلات ژئوپلتیک بوده و اجازه آن را به سیاست داده است و بدون داشتن مزیت اقتصادی، بحران قره باغ می توانست دهه های متمادی به وضعیت سابق خود ادامه دهد اما منافع اقتصادی کشورهای بزرگ منطقه و جهان باعث شد اجازه جنگ صادر شود. 
بنابراین به نظر می رسد تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر موضوع تحولات ژئوپلتیک و غفلت از ضرورت ورود به عرصه سهم خواهی اقتصادی از شرایط جدید با پشتیبانی سیاست و امنیت، سیاست ناقصی باشد. در موضوع قره باغ، کریدور ترانزیتی انرژی و کالا یک متغیر مستقل ویژه است. از این منظر، شاید بتوان همانطور که رئیس هیات مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد ارس در دیدار اخیر خود با سرکنسول ایران در نخجوان ابراز کرد، کریدور ترانزیتی شمال به جنوب را از مسیر جلفا-نخجوان-ارمنستان پیگیری کرد و بجای هند به جنوب شرق آسیا به عنوان مبدا و مقصد این کریدور ترانزیتی نگاه کرد. هند البته در ماه های اخیر به صورت ضمنی انصراف خود را از مشارکت در کریدور شمال-جنوب به واسطه اهمال و بی خیالی طرف ایرانی اعلام کرده است اما کشورهای جنوب شرق آسیا یقینا مسیری کوتاه تر از مسیر ریلی بندرعباس-جلفا-نخجوان-ایروان-باتومی را برای رسیدن به اروپا پیدا نخواهند کرد. در واقع چنانچه دکتر کیانی مدیرعامل سازمان منطقه آزاد ارس به درستی تاکید دارد باید از توان بالفعل کشور بجای تاکید بیش از حد به یک ظرفیت بالقوه در شرایط جدید استفاده کرد. مشروط کردن موافقت ایران با کریدور زنگه زور به بازگشایی مسیر ریلی سنتی ایران به قفقاز شاید نتایج مفیدتری از دلخوش بودن به اجرای
 توافق نامه اخیر غیر قابل اجرا با آذربایجان خواهد داشت. توافق نامه ای که آذربایجان در یک بازی دیپلماتیک می خواهد ضمن مشغول نگه داشتن ایران، ارمنستان را برای کم کردن شرط و شروط های ضمن عقد خودش وادار کند.
به هر حال منطق درونی تحولات ژئوپلتیک قفقاز دارای ریشه اقتصادی است و نتایج مورد انتظار آن هم عمدتا اقتصادی می باشد. هرچند در شرایط حاضر که ایران از معادلات منطقه توسط ترکیه و روسیه حذف شده و ایران هم به انزوای خود با تاکید فراوان بر یک موضع، اصرار دارد. بروز نتایج ژئوپلتیک منفی بر علیه ایران، در صورتی که منافع اقتصادی طرفین دیگر تامین گردد محتمل خواهد بود. مثلا اگر مرزهای اقتصادی ارمنستان با ترکیه بازشود و ترکیه قبول کند بجای صادرات صرف کالا، در ارمنستان سرمایه گذاری قابل توجهی را با دریافت تضمینی انرژی ارزان از آذربایجان به انجام برساند احتمالا حتی مسدود شدن مرزهای جنوبی با ایران نیز زیاد برایش حیاتی نخواهد بود. به هر حال، امروز اقتصاد جهانی برای هر چیزی قیمتی تعیین کرده است. با پرداخت قیمت و هزینه جنگ قره باغ، در آینده نزدیک شاهد قفقازی بسیار متفاوت از گذشته خواهیم بود. البته تا زمانی که عقربه های ساعت به نفع اقتصاد بچرخد.
نتیجه گیری
در پایان باید گفت همانطور که دغدغه های امنیتی و سیاسی ایران در مورد تحولات قفقاز جنوبی و نگرانی از وقوع تغییرات ژئوپلتیک قابل قبول و در راستای منافع استراتژیک ایران است به همین صورت وارد شدن در معادلات اقتصادی منطقه و بدست آوردن امتیازات اقتصادی لازم هم اهمیت بسیار دارد. باید قبول کنیم اقتصاد و منطق اقتصادی بود که اجازه جنگ را صادر کرد فلذا ما نیز نباید با پافشاری بر یک موضع از مزیت های اقتصادی شرایط جدید غافل شویم. منطقه آزاد ارس در همجواری قفقاز جنوبی یکی از موفق ترین مناطق آزاد ایران از نظر جذب سرمایه گذاری در بخش های صنعتی، کشاورزی و تجاری است. یقینا بازگشایی مسیر ترانزیتی قفقاز به روی ایران در قالب کریدور شمال-جنوب، نه تنها باعث شکوفایی بیش از پیش منطقه آزاد ارس می گردد بلکه ارس، می تواند به یک هاب منطقه ای ترانزیت و لجستیک تبدیل شود. در این راستا همچنین ارس به عنوان نقطه ثقل تعاملات اقتصادی شمالغرب ایران با قفقاز قادر خواهد بود بسترساز مدیریت بسیاری از بسامد های اجتماعی و امنیتی شرایط حاضر باشد. 
همچنین با ایجاد ارتباط بین نخجوان و منطقه آزاد ارس و تقویت زیرساخت های ارس در حوزه تامین برخی نیازهای اجتماعی نخجوان، ضمن حفظ نفوذ سنتی ایران در این منطقه برونگان آذربایجان  از افتادن کامل نخجوان به دست رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای جلوگیری می گردد. در نهایت، منطقه آزاد تجاری-صنعتی ارس در شرایط فعلی می تواند مهره بازی پرقدرت اقتصادی ایران در صفحه شطرنج قفقاز جنوبی باشد به شرطی که تصمیم گیران ارشد کشور با نگاهی متفاوت به ریشه ها، زمینه ها، دلایل و اهداف شکل گیری شرایط جدید بخواهند متناسب با وضعیت حاضر از ابزارهای مناسب آن، بهره گیری نمایند.

یادداشت به قلم صادق پورصادق
انتهای پیام/

پژوهشیار