یادداشت/
مشروطه، در تار و پود تبریز تنیده شده است
1401/05/15 - 14:16 - کد خبر: 70684
نصر: مشروطه، مسیری ناگزیر در تاریخ است که هنوز و همواره، همچون یادی روشن در تبریز میدرخشد.
یکصد و شانزده سال پس از روزی که ستارخان با گلی سپید در دستش روبروی دوربین عکاسی گمنام نشست و عکسی خلق شد به یادگار سالی سراسر شور و خروش به احترام استقرار قانون.
باز هم نیمه تابستان گرم و یاد اتفاقاتی که در گذر از تاریخ پر فراز و نشیب این دیار، نه تنها از یادها نرفته اند، بلکه سال به سال مانند درختی که هرچند از دست دادن برگ و بار خود را دیده اما به رشد و بالندگی ادامه داده است.
«مشروطیت» تنها یک واژه نیست؛ جریانی است منشعب از اندیشه و باور و حرکت. مسیری است که شیر زنان و دلاور مردان ما در سراسر ایران و به ویژه در سر همیشه سربلند آن، آذربایجان، یکصد و اندی سال قبل طی کردند و اگرچه خونهای زیادی برایش دادند که از ماتم آن خونها، قامت سرو هم خمیده شد، اما پای باورشان ایستادند و خواسته شان برای برقراری حکومت قانون را با امضای فرمان مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی در آستانه تحقق دیدند.
آن زمان که بنهادم سر به پاى آزادى
دست خود ز جان شستم از براى آزادى
فرخى ز جان و دل مى کند در این محفل
دل نثار استقلال جان فداى آزادى
اینجا تبریز است، همان شهری که مجاهدان و نویسندگان و بزرگان و مبارزان مشروطهخواهش، آنچنان ضربهای به بنیانهای منیت زدند که این شیوه حکومتداری دیگر نتوانست کمر راست کند و در مسیری هرچند آهسته، اما پیوسته به سمت و سوی قانون مداری حرکت کرد.
شهری که مشروطه را چون هوای جاری در کوچه پس کوچه هایش، زندگی کرده و پس از دهها سال، همچنان میراث دار مشروطه و مشروطهخواهان است.
«از آن جا که حضرت باری تعالی جلشأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصصم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه, علماء, اعیان, اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود.»
چه نگاه ها که خونین و چه یادها که ماندگار و چه سروها که از اندوه خمید تا مظفرالدین شاه قاجار این جملات را به عنوان ابلاغ نامه مشروطه پذیرفت و به عنوان شخص اول مملکت آن را امضا کرد. از خون جوانان همین سرزمین، آنقدر لاله دمید تا موجی از شور و خواستن را به راه انداخت و صدها سال سلطنت بی چون و چرا در ایران زمین را تحت شعاع قرار داد.
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
مشروطه، مسیری ناگزیر در تاریخ است که هنوز و همواره، همچون یادی روشن در تبریز میدرخشد. امروز در سالروز به ثمر نشستن یکی از اولین تلاشهای مردمی و همگام شدن اقشار مختلف جامعه، وامدار بسیاری از چهرههای سرشناس و گمنامی هستیم که یاد و خاطره شان لابلای صفحات قطور تاریخ این مرز و بوم جامانده اما یادشان و یادواره تلاش و خواستن شان همچون رودی به مسیر خود ادامه داده است...
تاریخ ایران زمین و تاریخ فراملی آزادگی و میهن دوستی و تدین، تا همیشه کلمات ستارخان را در دل و جان خود زنده نگاه می دارد که زمان پایین آوردن پرچمهای تسلیم از درب خانه های شهر به کنسول روس می گفت: «ما برای جانمان نمی جنگیم، ما برای ایران و آزادی و مشروطه می جنگیم. میخواهیم از آتش دلها، برای دشمن جهنمی سوزان بسازیم؛ اگر در برابر زورگو سر خم کنی، زورمندتر میشود. تبریز باید بشورد، باید سرش را بالا نگه دارد.»
کلماتی که مشروطه خواهان دیروز را به آزادگان و اخلاق مداران و تلاشگران امروز متصل کرد تا یادمان بماند نه تنها تبریز، بلکه تمام ایران زمین یک دل و متحد، قانون مداری و دوری از خودرایی و استبداد شاهانه را خواست و برای رسیدن به آن چه خونها که نداد و از چه خواسته ها که نگذشت.
امروز، روز تمام افرادی است که دل در گرو تعهد و قانون و اخلاق دارند و از دل و جان، درگذشتگان راه اعتلای میهن از دیروز تا همیشه تاریخ را حرمت می نهند.
تبریز کهنسال، امروز هم مانند تمام این سالها، پشت دیوارهای خانه حاج مهدی کوزه کنانی و در دالانهای بازار و زیر سقف آسمان پر خاطره اش، نام و یاد مشروطه را همچون خاطره ای عزیز، زیر لب زمزمه می کند و به روان پاک انسانهای آزاده ای که شاید نامشان را ندانیم، اما یادشان در دلمان جاریست، درود میفرستد.
فرینوش اکبرزاده
انتهای پیام/