مزاحمت های یک شیطان با زن تبریزی/ مهربانی برای آزار سیاه زن تنها!

1401/05/15 - 13:42 - کد خبر: 70678
عروس

نصر: رضا، مردی 33 ساله که با انتشار آگهی خرید طلا در سایت دیوار و خرید طلاجات از بانوان و نیز بعد از خرید از مغازه های مختلف، قصابی ها، فرش فروشی ها و... و با دادن رسیدهای جعلی واریز پول، سر افراد زیادی را کلاه گذاشته است؛ روز گذشته با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی استان در دام قانون افتاد.

به گزارش نصر، با شکایت شاکیان رضا، پرونده وی جهت رسیدگی و صدور دستورات قضایی لازم به شعبه 22 دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب تبریز ارجاع می شود و مدت ها بود که کارآگاهان به دستور مقام قضایی در تعقیب رضا بودند که بالاخره موفق می شوند روز گذشته وی را دستگیر کنند.
از بین شاکیان، زنی حدود 38 ساله که اغفال شده اصلی رضا در این پرونده است و برخلاف سایر شاکیان که فقط از لحاظ مالی در دام این مرد افتاده اند، این زن هم از لحظ مالی و هم از لحاظ روحی گرفتار نقشه های شوم رضا شده است؛ وی در گفت و گو با خبرنگار گفت: از مدت ها پیش همسرم را از دست داده و با پسر 20 ساله ام زندگی می کردم؛ سرنوشت من از آنجا عوض شد که 5 سال پیش در خیابان کوچه باغ تبریز با رضا آشنا شدم؛ هنگام ظهر بود و بعد از اتمام کارم (راننده سرویس مدارس بودم) قصد بازگشت به منزل را داشتم که احساس کردم پسری جوان در تعقیب من است؛ تا مقابل در با من آمد و وقتی خواستم وارد خانه شوم سد راهم شد و پیشنهاد دوستی داد؛ همان اول قبول نکردم اما بعد از چند بار اصرار درخواست دوستی اش را پذیرفتم.

به بهانه بدهی ام، درخواست های شرم آور می کرد
روزی از روزها ماشینم خراب شد و من برای تعمیر آن پول نداشتم، بنابراین رضا هزینه تعمیر آن را پرداخت کرد؛ اما این پرداخت پول از طرف رضا شد آغاز سوءاستفاده های وی از من؛ وی به بهانه این اینکه بدهکار او هستم درخواست های بی شرمانه ای می کرد؛ من هم آهی در بساط نداشتم که بدهی اش را تسویه کنم و تسلیم نیت شوم او شدم؛ او مرا به مکانی خارج از شهر برد و به هیچ وجه به التماس ها و خواهش هایم گوش نکرد و برای این که کامل مرا مطیع خود کند قول داد دیگرکاری به کارم نداشته باشد.
اما چند روز بعد در کمال تعجب متوجه شدم از من فیلم تهیه کرده و با تهدید آبرویم و این که اگر تن به خواسته های شرم آورش ندهم با انتشار فیلم در فضای مجازی آبرویم را خواهد برد.

به زور صیغه ام کرد
بعد از مدتی خواست در دزدی ها و کلاهبرداری هایش همکاری کنم. انجام این کارها برایم سخت و غیرقابل تحمل بود؛ وقتی دید دیگر تن به خواسته هایش نمی دهم با همراهی دختری 18 ساله، روی ماشینم اسید ریختند. وی با همان دختر ازدواج و بعد از دو سال وی را طلاق داد و دوباره به سراغم آمد. نه به خاطر خودم، بلکه به دلیل بدهی هایش؛ وقتی به اتهام کلاهبرداری توسط مامورین کلانتری 18 تبریز دستگیر شده بود. به کلانتری مراجعه و با دادن بخشی از پس انداز پسرم به شاکیان وی، رضایت آنان را جلب و رضا را آزاد کردم. اما در ازای آن مبالغ، از رضا سفته گرفتم و او هم قول داده بود که تمام بدهی هایش با من را تسویه کند اما بعد از اخذ رضایت شاکیان، غیب شد و پا به فرار گذاشت. چندین مدت بود که در به در دنبالش می گشتم.
تا این که امروز از اداره پلیس آگاهی با من تماس گرفتند و گفتند رضا را دستگیر کردند. امیدوارم از طریق قانون بتوانم تمام حق و حقوقم را از این مرد بگیرم.
انتهای پیام/

پژوهشیار