یادداشتی در فقدان جناب دعایی بزرگ

آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست

1401/03/16 - 07:55 - کد خبر: 64631
سید محمد دعایی، سید محمود دعایی

نصر: نيكی پير مغان بين كه چو ما بد مستان/ هرچه كرديم به چشم كرمش زيبا بود

اين بيت نغز حافظ، آغازگر سخنان كوتاه و ماندگار حضرت آقای سيدمحمود دعايی بود كه با لحنی گيرا در مراسم نكوداشت خود عنوان كردند. اين انسان وارسته سخنان كوتاه و متواضعانه خود را با اين ابيات معروف «سيد و سالار عجم، مير سيد علی همدانی» كه بر روي اسكناس ده سامانی (پول رايج تاجيكستان) نقش بسته است، به‌پايان بردند:

میزبانی حجت الاسلام دعایی از شاعره و نویسنده تاجیک خانم گلرخسار. آقایان جلال و رضا رفیع، مجتهد شبستری و اعضاء انجمن دوستی ایران و تاجیکستان و اینجانب در کنار ایشان در عکس حضور داریم.

هر كه ما را ياد كرد ايزد مر او را يار باد/ هر كه ما را خوار كرد از عمر برخوردار باد/ هر كه اندر راه ما خاری فكند از دشمنی/ هر گلی از باغ وصلش بشكفد بی‌خار باد/ در دو عالم نيست ما را با كسی گرد و غبار/ هر كه ما را رنجه دارد، راحتش بسيار باد
 روز پنجشنبه هفدهم ارديبهشت ماه سال ۱۳۹۴، تالار كتابخانه ملی جمهوری اسلامی ايران شاهد مراسمی كم‌نظير و بلكه بی‌نظير از زمان احداث خود بود؛ مراسم نكوداشت «حجت‌الاسلام والمسلمين سيد محمود دعايي» كه «سرو سايه‌فكن» ناميده شده بود، مراسمی سنگين و رنگين، بی‌شك چهره‌های مطرح و فرماندهان همه گروه‌های سياسی كشور حضور داشتند، از چپِ چپ تا راستِ راست. و همه متواضعانه از فضيلت‌های جناب دعايی سخن گفتند، از بيش از سه دهه مديريت بر موسسه اطلاعات نود ساله، مديريتی متعادل، توأم با سعه صدر و ارجمند نگريستن به انسان و تفكرات انسان‌ها. ده‌ها نفر سخن گفتند و ده‌ها نفر ديگر می‌خواستند و می‌بايست سخن بگويند كه مجال سه ساعته برنامه، اجازه سخن گفتن به آنها نداد. سخنران اصلی مراسم جناب حاج سيد حسن آقا خميني بود، كه به گفته خودش و به‌تأييد آقای دعايی، تنها كسی بود كه می‌توانست حضرت آقای دعايی را برای برگزاری همچو مراسمی قانع بكند. حاج سيد حسن آقا بیان داشت: من به پيشنهاد‌دهندگان اطمينان دادم كه می‌توانم ايشان را مجاب كنم، می‌دانيد چگونه؟ به اتكاء نامم كه خمينی است و پدر و پدر بزرگم. آقای دعايی اين بزرگمرد وارسته ضمن تأييد سخن حاج سيدحسن آقا خمينی اضافه کرد: من هرچه دارم از دودمان شريف امام خمينی دارم، بدين‌جهت نمی‌توانستم حرف ايشان را زمين بيندازم، اما از اول جلسه تا به حال حدود سه ساعت از خجالت آب شدم. حاج سيد حسن آقا خمينی هم گفتند، اشكالی ندارد، جلسه به اين مهمی برگزار شود و شما هم قدری آب شويد.
در ميان ملت ما برگزاری نكوداشت در زمان حيات شخصيت‌ها چندان مرسوم نيست و بيشتر بعد از وفات نام‌آوران، اين قبيل برنامه‌ها برگزار می‌شود و معروف است كه می‌گويند، زنده خوب و مرده بد نداريم. اما برگزاری اين مراسم باعظمت نشان داد كه می‌شود سياستمدار فرهيخته فرهنگ مدار بود، بيش از سه دهه موسسه عظيم اطلاعات را اداره كرد، اما محبوب عام و خاص هم بود. من كه از سال‌های دور و زمان مدیریت شبکه سراسری صدای جمهوری اسلامی ایران و پس از آن انتشار هفته‌نامه تركی موسسه اطلاعات با نام زيباي «سهند» فرصت مغتنم درك حضور ايشان را داشته‌ام، شاهد اين محبوبيت عام و خاص بوده‌ام. از كارگر ساده موسسه اطلاعات تا سردبيران و مديران روزنامه و ده‌ها نشريه و سازمان زيرمجموعه موسسه اطلاعات، همگان از سويدای دل به آقای دعایی عشق می‌‌ورزند. رمز اين توفيق بزرگ در «آنی» است كه حضرت ايشان دارند و برخي وجوه آن در آن جلسه بيان شد.
در اين مورد گفتنی و نوشتنی زياد است. شايد در جايی ديگر و مجالی مناسب‌تر توفيق ادای دِين به اين «انسان كامل» را بيابم. اما در بين ده‌ها سخنران، گفتار حجت‌الاسلام محقق داماد از لونی ديگر و با لحنی متفاوت بود. اين استاد وارسته خطاب به مخاطبانی كه آنها را نوجوانان پيرنما يا «صبِيٌّ يتشيّخ» می‌ناميد، با اشاره به سابقه انس و الفت طولانی خود با حضرت آقای دعايی ضرورت حفظ حريم معظم‌له را متذكر شدند و ابياتی از قطعه پندآموز انوری با عنوان «مناظره درخت چنار و بوته كدو» را خواندند. اين ابيات كه در متون ادبي پندگونه، خطاب به آنها كه بدون داشتن ريشه‌ای استوار و ساختاری ستبر، داعيه برابری با بزرگان را داشته‌اند، به‌كار می‌رود. بيت مقطع زيبايي دارد كه حضار در آيين نكوداشت اين مرد باسماحت را به‌وجد آورد که نقل اين چند بيت را پايان‌بخش اين نوشته قرار می‌‌دهم و برای روح پر فتوح جناب آقای دعايی،آرامش و رحمت واسعه الهی مسألت می‌نمايم.
 اما آنچه انوري گفته و استاد محقق داماد در جلسه معظم نكوداشت قرائت كردند یعنی مناظره بوته كدو با درخت چنار:  
نشنيده‌ای كه زير چناری كدو بنی/ برجست و بر دويد برو بر به روز بيست/ پرسيد از چنار كه تو چند روزه‌ای؟/ گفتا چنار عمر من افزون‌تر از دويست/ گفتا به بيست روز من از تو فزون شدم/ اين كاهلی بگوی كه آخر ز بهر چيست/ گفتا چنار نيست مرا با تو هيچ جنگ / كاكنون نه روز جنگ و نه هنگام داوريست/ فردا كه بر من و تو وزد باد مهرگان/ آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست

به قلم دکتر علي‌اصغر شعردوست
انتهای پیام/

پژوهشیار