یادداشت/
دلایل افت سرمایهگذاری در آذربایجان
1401/02/27 - 12:41 - کد خبر: 62895
نصر: آذربایجان و قلب تپنده آن تبریز در یکصد سال پیش از نظر جایگاه اقتصادی (صنعت و تولید و تجارت)، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مهمترین شهرکشور و موثرترین منطقه بوده است، همزمان با انقلاب رتبه یک و دو کشور را در رقابت با تهران دست بدست می کرد.
البته در این یکصد سال با کودتای انگلیس و حاکمیت تفکر مرکزگرای پهلوی و بعد انقلاب با دنباله روی اذناب آن تفکر مثل، طباطبائی ها، و آخوندی وزیر و حدادعادل ها و ولایتی ها نه تنها سرمایهگذاری درخور با توجه به پتانسیل موجود اعم از منابع بالقوه طبیعی، سابقه تاریخی و تجارب و تخصص نیروی انسانی در کل شمالغرب صورت نگرفته است بلکه به جای سیاست جذب، سیاست دفع و حتی حذف سرمایه و سرمایهگذاری اجراء گردیده است.
بطوریکه اکنون روسای امور برای جایگاه هشتم و نهم تبریز برخود می بالند و به مردم القاء می کنند تا شاکر باشیم. نتیجه، رشد سرطانی بخش مرکزی و ضعف روزافزون و نابودی استان های مرزی می باشد.
البته لازم به یادآوری است سرمایهگذاریهایی قبل انقلاب در صنعت تراکتورسازی و ماشینسازی و ... نیز به همت و تلاش بزرگ صنعتگران و علاقمندان آذربایجان مثل توکلی، برق لامع، خوئی ها صورت گرفته است. بعد انقلاب تنها سرمایهگذاری قابل ذکر، در پتروشیمی تبریز قابل تلخیص است.
آنچه قابل تامل و آزار دهنده است نقشی است که مسئولین، گروه های ذی نفوذ و گاها مردم در ذوب شدن توان اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منطقه درحذف، دفع و فراری دادن سرمایه های مادی و معنوی و تخصصی آذربایجان ایفاء می کنند.
بر این باورم در ایجاد شرایط فعلی مرکز 25 درصد و خود استان 75 درصد نقش ایفاء می کند. هر چند باید متوجه باشیم این 25 درصد ریشه ای و فعلا غیرقابل کنترل اما 75 درصد جزو عوامل قابل کنترل برای استان می باشد که با آن می توان خیلی کارها کرد چنانچه برخی استان ها کرده اند و می کنند.
عوامل موجد شرایط فعلی در چند دسته قابل بررسی هست:
عوامل ناشی از دولت مرکزی
- ادامه سیاست تمرکزگرائی و مرکز محوری
- ادامه انتصاب و دخالت مرکز در تمامی امور اجرائی استان ها در حد رابطه کفیلی و صغیری
- توجه در حد نگهداری به استان های مرزی و حذف آنها از برنامه های واقعی توسعه
- ایجاد جاذبه های متنوع حتی تصنعی، تبلیغ و معرفی داخلی و خارجی استانهای مرکزی و بی توجهی و رها سازی برای نابودی، تحقیر همه جانبه داشته های و خودباوری مناطق پیرامون
- تصویب قوانین یکسان برای کل مناطق و استان های کشور علیرغم تفاوت های فاحش در نیازها، فرصت ها، تهدیدات، نقاط قوت و ضعف، فرهنگ ها و باورهای اجتماعی و توقعات مردم از زندگی و توسعه
عوامل داخل منطقه ای یا استانی
- عدم توجه به زنجیره تامین و زنجیره ارزش در استان بر اساس معیارهای توسعه پایدار
- عدم وجود مرکز پشتیبانی فنی و تکنولوژیکی صنایع و بازرگانی
- عدم وجود مرکز پشتیبانی نرم افزاری، عارضه یابی مدیریتی و برنامه ریزی صنایع و تجارت استان
- ضعف مطلق مراکز بازنگری و اصلاح سیستم های اداری متناسب با اقدامات لازمه برای رشد و توسعه
- ضعف، کمبودها و حلقه های مفقوده فراوان در زیرساختهای منطقه
- حاکمیت شدید فرهنگ پوپولیسم اداری و رفتارهای تبلیغاتی و فعالیتهای غیر مثمر مدیران
- دهها پدرخوانده متصدی،کارگروه سرمایه گذاری تولید و تجارت فاقد مسئولیت پذیری نسبت به نتیجه
- عدم وجود مراکز مفید و موثر در رابطه با احصاء نیازهای ضروری آموزشی و پژوهشی کاربردی در بخش اقتصادی
- عدم وجود مرکز ترسیم چشم انداز مناسب و هدفگذاری و برنامه ریزی های استراتژیک مورد وثوق دستگاه ها، ارگان ها و سازمان ها و همه گروه های ذی نفوذ و مسئول منطقه و استان منطبق با خواست مردم.
- عدم قبول جایگاه ویژه و بی بدیل سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان از طرف تمامی دستگاه ها و نهادها در ایجاد توسعه و ضعف و عدم توجه به ایفای نقش واقعی و موثر توسط خود این سازمان
- فرهنگ عدم پذیرش کسب سود و رفاه برای سرمایه گذار از طرف مردم و ساختار عمومی جامعه
- فرهنگ قیاس شرایط درآمدی و امکانات کاری و خصوصی توسط افراد منطقه با یک فعال اقتصادی
- عدم توانائی ایجاد دغدغه و تعصب و علاقه مندی و اطمینان به سرمایه گذاری و کار در منطقه
- عدم رفتار پذیرشی، تشویقی و هدایتی سرمایه گذار تولیدکننده از سوی گروه های موثر و ذی نفوذ
- عدم ایفای نقش ایجاد مطالبه گری آگاهانه و منطقی در توده های مردم و کنشگرها توسط رسانه ها
- عدم توجه به اولویت حفظ و نگهداری سرمایه گذار و تولید کننده بیش از جذب آن
در این مقال به همین مقدار بسنده میکنم و اگر فرصتی باشد در یادداشتی دیگر به راه حل های اجرائی و عملی می پردازم.
به قلم جواد نیکبخت
انتهای پیام/