مولف کتاب تاریخ شفاهی مطرح کرد:

تاریخ واقعی کمتر در اختیار ما قرار داده‌ شده است/ روایت تاریخ از زبان چهره‌های فرهیخته‌ی تبریز

1401/02/24 - 07:33 - کد خبر: 62612
عکس

نصر: مولف کتاب تاریخ شفاهی معتقد است دولت‌ها طی دوران مختلف تاریخ واقعی را کمتر در اختیار مردم قرار داده‌اند.

به گزارش نصر به نقل از یاز اکو، کتاب تاریخ شفاهی (گفت‌وگو با چهره‌های فرهیخته تبریز) نوشته‌ی «حسن علیزاد پروین» یکی از معدود کتاب‌هایی است که در قالب مصاحبه‌ با شخصیت‌ها توانسته است ناگفته‌های تاریخ را از گنجینه‌ی پنهان درون سینه‌‌های آنها بیرون بکشد. جلد اول این کتاب شامل مصاحبه با ۱۳ نفر از افراد بنام تبریز از قبیل پهلوان حبیب پنبه‌چی، سید جمال ترابی طباطبایی، علی اکبر ترابی، بیت‌الله جمالی، یحیی شیدا، دکتر سیروس برادران شکوهی، سیروس قمری، محمود قبه‌زرین، نگار عذاری، دکتر محمدحسین مبیّن، کریم مشروطه‌چی و دکتر جواد هیئت است. این کتاب به زبانی ساده و جذاب بخش‌هایی از زندگی و سرگذشت این افراد را روایت می‌کند و در عین حال نقبی به تاریخ این مرزوبوم نیز می‌زند. در ادامه با حسن علیزاد پروین، نویسنده این کتاب به گفت‌‌و گو می‌نشینیم:
متولد سال ۱۳۳۰ در محله‌ی سرخاب تبریز هستم و در دانشگاه تبریز رشته‌ی برنامه‌ریزی شهری را خوانده‌ام. مدیر تحقیقات و سنجش برنامه‌ای صدا و سیما بوده‌ام و با همین عنوان پژوهشگر ارشد بازنشسته شده‌ام. من ۴۰ سال پژوهش کرده‌ام و از آنجایی که به مسائل اجتماعی و فرهنگی علاقه‌ی ویژه‌ای دارم و با بسیاری از پژوهشگران و جامعه‌شناسان در دانشگاه‌ تبریز در ارتباط هستم به‌نوعی همواره درگیر با پژوهش بوده‌ام. یکی از مسئولیت‌هایم در دوران کاری ارتباط با گروه‌های جامعه‌شناسی دانشگاه و رسانه بود و در همین راستا کارهای مشترک و تحقیقات زیادی انجام داده‌ایم، با این حال من هنوز خود را دانشجوی فرهنگ و رسانه می‌دانم.

چرا تاریخ شفاهی؟
زمان زیادی نیست که تاریخ شفاهی در دنیا مورد توجه قرار گرفته است. طی دهه‌های اخیر پژوهشگاه‌ها، مراکز علمی و فرهنگی متوجه شدند که افراد فرهیخته که نقشی در جامعه ایفا می‌کنند یا آثاری خلق کرده و حضور فعال و پویا در جامعه دارند، یکسری تجربه‌ها و مشاهداتی دارند که هیچ‌وقت روی کاغذ نیامده و به همین دلیل تلاش کردند قبل از اینکه این افراد از این دنیا رخت ببندند، با آنها صحبت کنند، بنویسند و در تاریخ ثبت کنند.
گاهی از گذشته‌ها فاصله می‌گیریم و دورادور برایش دستی تکان می‌دهیم. مثل بسیاری از اتفاقات زندگی که تصویری از آن در ذهن ما مانده است، اما همین خاطره‌های دور، گذشته از شخصی بودن گاهی متعلق به یک ملت بوده و هویت تاریخی است. تاریخ شفاهی، حکایت تلخ و شیرین و شرح شادی و غم نیست، نقبی است به جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، اقتصاد، سیاست و …
آنچه در تاریخ شفاهی اهمیت دارد، جزئی‌نگری، دنبال کردن گام‌به‌گام رخدادها و شناخت هرچه بیشتر پدیده‌ها است که افراد آگاه دیده، شنیده و تجربه کرده‌اند و بی‌واسطه در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد.
من خودم به‌شخصه معتقدم تاریخ مکتوب تاریخ دست‌خورده است؛ هر زمان رویدادهای تاریخی به صورت مکتوب به جامعه ارائه شده، همواره بر مبنای سیاست‌ها و نگاه‌های قدرت‌ها و تصمیم‌گیران بوده است. می‌توان گفت تاریخ واقعی را کمتر در اختیار جامعه قرار داده‌اند؛ به طوری که ملاحظه شده در تاریخ تعدادی از اتفاقات برجسته شده. وقایعی همچون زد و خوردها و لشکرکشی‌ها و تحرکات پادشاهان زیاد مطرح شده‌اند تا زندگی روزمره انسان‌ها، توسعه‌ها، پیشرفت‌ها، شکست‌ها، ارتباطات و نگرش‌های افراد جامعه، در حالی که همین مفاهیم و فعالیت‌ها برای آینده‌ مهمتر از لشکرکشی‌ها هستند.

یعنی شما تاریخ مکتوب را قبول ندارید؟
نه‌اینکه قبول ندارم اما می‌گویم تاریخ کامل جوامع منعکس نشده است.

چه ضرورتی در نگارش این کتاب بوده و هست؟
ما در این استان به‌خصوص در تبریز انسان‌هایی داریم که در طول عمرشان اتفاقات زیادی دیده‌اند و درک کرده‌اند، یا کارهای زیادی انجام داده‌اند اما هیچ‌گاه نه نوشته‌اند و نه گفته‌اند. من می‌دیدم که یکسری افراد حرف‌ها، خاطره‌ها و دیده‌هایشان را مطرح می‌کنند که هیچ جا نیامده است؛ مثلاً در تاریخ ما اتفاقی در سال ۱۳۲۵- ۱۳۲۴ (جریان دموکرات‌ها) رخ داده است که در مورد آن برهه، خیلی کتاب‌ها نوشته شده که گاه به این سمت و گاه به سمت مقابل متمایل بوده است، ولی اطلاعات ما بعد از مصاحبه با فردی که در دادگاهی که در زمان شاه برای دموکرات‌ها در دبیرستان فردوسی تشکیل شده بود، حضور داشت و در این دادگاه مطالب زیادی شنیده و گفته است که تابحال هیچ جا مطرح نشده بود، بیشتر شد.
چند سال قبل با یک نفر که حدود سال ۱۳۲۷ به‌خاطر اینکه آن زمان از عوامل فرقه‌‌ای بود و از ایران رفته بود و بعد از حدود ۴۵ سال دوباره به ایران بازگشته بود، مصاحبه کردم و در رابطه با ۴۵ سال که دور از وطن بود و اینکه چطور هویت و فرهنگ خود را حفظ کرده، آن زمان چه کار می‌کرد و بعدها چه اتفاقاتی برایش رخ داده است، گفتگوی مفصلی داشتم که در جلد اول کتاب چاپ شده است و بازخورد خوبی از این مصاحبه به دست آوردیم و همین امر یکی از انگیزه‌های من برای ارائه چنین مصاحبه‌هایی شد.

در رابطه با سیر تکمیل محتوای کتاب توضیح دهید!
آقای دکتر لاجوردی که بعد از انقلاب از ایران رفته بود و در دانشگاه هاروارد کرسی‌ای با عنوان تاریخ شفاهی داشت با تمام سردمداران سلسله‌ی پهلوی مصاحبه کرده و چندین کتاب منتشر کرده بود. بعضی از کتاب‌هایش در اینجا ترجمه شده و من هفت جلد آن را پیدا کرده و خوانده‌ام. هنگام مطالعه این کتاب می‌دیدم افرادی که زمانی مسئولیتی در رژیم پهلوی داشتند، بعد از گذشت چندین سال دید انتقادی به زمان خود و قضایای آن روزها داشتند، این‌ نکات همان ناگفته‌های تاریخ رسمی است، من همیشه دوست داشتم کار مشابهی در این زمینه انجام بدهم. یک روز هنگام دیدار با آقای نواداد؛ مدیرکل سابق صدا و سیمای آذربایجان‌شرقی او پیشنهاد اجرای طرح پژوهش تاریخ شفاهی را داد. با توجه به اینکه من از سال‌ها قبل زمینه‌ی ذهنی برای این کار را داشتم، بعد از پیشنهاد او بی‌وقفه اجرای طرح تاریخ شفاهی و مصاحبه با شخصیت‌ها را شروع کردم.
از سال ۱۳۸۷ تقریباً چهار سال متوالی با ۷۰ نفر از چهره‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… که منشاء اثر در جامعه بوده‌اند یا نقشی در حوزه‌های مختلف داشته‌اند و نهایتا حرفی برای گفتن و ارزش داشته‌اند را از جمله جامعه‌شناس، ورزشکار، شاعر، مولف و محقق و… انتخاب کردیم و در فضای صمیمی مصاحبه‌ها را گرفتیم و هر چه جلوتر می‌رفتیم کار برای ما جذابتر می‌شد.

تمام مصاحبه‌هایی که انجام داده‌اید، در خروجی کتاب جای گرفته‌اند یا نه؟
عرضه‌ی کتاب در جامعه‌، کاری مهم و پرمسئولیت است، بنابراین قطعا باید هدفی را دنبال کند. واقعیت این است که تمام مصاحبه‌شوندگان در یک سطح نیستند. برخی از مصاحبه‌ها در مجله چاپ شدند. در برخی از مصاحبه‌هایی که کرده بودم، اطلاعات یکدست و جامعی به دست نیاوردم یا افراد مطلع نبودند یا صادقانه و صمیمانه مطالب را ذکر نمی‌کردند. به عنوان مثال من با یک نفر مصاحبه کردم که پدرش در زمان رضاشاه دارای منصب دولتی بود و در پستی که داشت یک‌سری اشتباهات داشت. من بسیار علاقه‌مند بودم تا این موارد در مصاحبه مطرح شده و باز شود اما مصاحبه‌شونده چنین کاری را انجام نداد و به همین دلیل مصاحبه را منتشر نکردم.

تصور نمی‌کنید استناد به گفته‌ی یک نفر ماهیت مصاحبه‌های تاریخ‌شفاهی‌ را زیر سوال می‌برد؟
خطری که در کمین تاریخ شفاهی است، این است که آیا فرد صادقانه موارد را مطرح می‌کند؟! مستندات در تاریخ شفاهی بر اساس اعتماد به مصاحبه‌شونده است و بس! اگر قرار بر این باشد که تاریخ شفاهی را با وزنه و معیاری بسنجیم کار به جایی نمی‌رسد. ما نمی‌خواهیم چیزی را ارزیابی کنیم یا دست به مطالعه‌ی تطبیقی بزنیم. تاریخ شفاهی عین ادبیات شفاهی است، کافی است منبع روایتِ ضرب‌المثل یا حکایت یا بایاتی مشخصا ذکر شود، کار راوی آنجا دیگر تمام می‌شود. حالا چه کسی باید تطبیق بدهد که این گفته صحیح است یا نه بحثی جداست.
در واقع تنوع، شگفتی و زیبایی ادبیات شفاهی در این است که در جاهای مختلف و به اشکال مختلف مطرح شود. در تاریخ شفاهی باید به فرد اعتماد کنیم و این سه سوال اساسی را بپرسیم؛ چه دیده‌ای؟ چه شنیده‌ای؟ و چه کرده‌ای؟ آیا ما می‌توانیم دیده‌ها و شنیده‌ها را کنترل کنیم؟! اعتبار تاریخ شفاهی هم همین اندازه است، مگر اینکه نکته‌ی تاریخی برجسته‌ای در مصاحبه مطرح باشد که آن نیز بعدها می‌تواند توسط محققان نقد شود. با این حال این امر چیزی از اعتبار مصاحبه انجام گرفته کم نمی‌کند. به عبارتی محاسن تاریخ شفاهی آنقدر زیاد است که چنین مواردی نمی‌تواند از اهمیت آن بکاهد.

از نظر شما تقابل بین تاریخ شفاهی و تاریخ مکتوب چقدر است؟
ما در تاریخ شفاهی می‌خواهیم یافته‌ها، تجربیات و مشاهدات افراد را بررسی کنیم اما ارزیابی را به عهده‌ی مخاطب می‌گذاریم. واقعیت این است که تاریخ ما آنطور که باید نوشته نشده است. تاریخ مکتوب تاریخ دست‌خورده است. طی دوران مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با معیارهای خاصی به کتاب‌ها مجوز می‌دهد و مثلاً می‌گوید فلان مورد امروز صلاح نیست، مطرح شود یا در رسانه‌ها بایدها و نبایدها می‌گذارند. این موارد بر اساس مقررات یا ذهنیتی است که خودشان ایجاد کرده‌اند، نه واقعیتی که در جامعه است. من بر مبنای تجربه‌ی مختصر خود حوزه‌ی تاریخ شفاهی را بیشتر می‌پسندم تا تاریخ مکتوب، چون موضوعات و مسائل در این حوزه آنگونه که مشاهده و تجربه شده است، مطرح می‌شود.
به همین دلیل تاریخ رسمی که در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، جذاب نیست. من فکر می‌کنم اگر به نسل جوان تاریخ شفاهی را معرفی کنیم، جذابیت بیشتری دارد. چون تاریخ تنها درسی است که دانش‌آموزان علاقه‌ای به آن ندارند. نزدیک خانه‌ی ما مدرسه‌ای است و روزی که دانش‌آموزان امتحان تاریخ می‌دهند، صفحات کتاب تاریخ را در کف خیابان می‌بینم و این جای ناراحتی و تاسف دارد. تاریخ باید طوری ارائه شود که تعلق به آب‌وخاک را ارتقاء دهد. به‌هر حل ما نتوانسته‌ایم تاریخ را جذاب به مخاطب ارائه دهیم؛ اگر تاریخ را درست و به صورت مناسب به نسل جدید ارائه دهیم هم هویت در آنها تقویت می‌شود و هم میزان تعلق ملی افزایش می‌یابد.

تا به حال پیش‌آمده با شخص خاصی بخواهید مصاحبه کنید و نشود؟
تعدادی از شخصیت‌ها بودند که یک تا دو سال بعد از مصاحبه فوت کردند (به علت کهولت سن). دوستان به شوخی به من می‌گفتند لطفا با ما مصاحبه نکن! در حال حاضر از ۷۰ نفر مصاحبه‌شونده نزدیک به ۳۰ نفر فوت کرده‌اند.
بله شده. در دوران کرونا چه انسان‌هایی را که از دست دادیم و نرسیدیم با آنها مصاحبه کنیم. من علاقه‌مند بودم با بسیاری از افراد مصاحبه کنم که متاسفانه عمرشان کفاف نداد. حتی سال ۹۳ با آقای جعفری در مرند صحبت کرده بودم، اما متاسفانه مدتی بعد وی از دنیا رفت و نتوانستم ابهامات مصاحبه را رفع کنم. از ۱۳ نفر مصاحبه شونده‌ در جلد اول کتاب الان فقط سه نفر زنده هستند. باید امکانات باشد تا مصاحبه‌ها همزمان پیش برود و واقعاً یک نفر از عهده‌ی این همه کار بر نمی‌آید. دانشگاه‌ها باید در حوزه‌ی تاریخ شفاهی فعالیت بیشتری انجام دهند.

شده روایت یک شخص تصور شما را از یک برهه‌ی تاریخی یا شخص خاصی تغییر دهد؟
بله اتفاق افتاده، مثال می‌زنم: زمانی روس‌ها در تبریز رذالت‌های زیادی می‌کردند و باید گفت حضورشان در این شهر پر از نکبت بوده است اینها روی موهومات و اتهام نادرست، ثقه‌الاسلام و یارانش را به دار آویختند. ما این اقدام را نکوهش می‌کنیم اما طی یکی از همین مصاحبه‌ها متوجه شدم، آن زمان عده‌ای بعد از این کشتار وحشیانه به کنسولگری روسیه در تبریز می‌روند و به خاطر بازگرداندن آرامش به شهر از آنها تشکر می‌کنند، در صورتی که مسئول تمام این کشتارها خود روس‌ها بوده‌اند.

ساناز شهابی
انتهای پیام/

پژوهشیار