گزارش/

۱۸ اردیبهشت ماه؛ سالروز آسمانی شدن سه دانشجوی دانشگاه تبریز

1401/02/18 - 13:45 - کد خبر: 62443
عکس

نصر: عظیم‌ترین حرکت سیاسی دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز در روز ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد که دانشجویان و اساتید برای مبارزه با رژیم پهلوی قیام کرده بودند و در جریان این جنبش، سه تن از دانشجویان دانشگاه تبریز شهید شدند.

به گزارش نصر، در مبارزات دانشجویی روز شانزدهم آذر سال ۱۳۳۲ مناسبت ویژه‌ای برای اعتصاب و اعتراض علیه حکومت پهلوی بود. دانشگاه تبریز هم به‌عنوان قدیمی‌ترین دانشگاه ایران بعد از دانشگاه تهران علاوه بر مناسبت فوق، مناسبت‌های خاص خود را داشت چون پنجم اسفند ۱۳۵۱، حماسه خرداد ۱۳۵۴ و جنبش خونین ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۷.
۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۷، یک روز خاص و تاریخی برای دانشگاه تبریز و حتی انقلاب اسلامی ایران است؛ روزی که دانشجویان انقلابی و مذهبی علیه رژیم پهلوی قیام کردند و با نیروهای امنیتی و رژیم شهربانی درگیر شدند.
در این روز به مناسبت چهلم شهدای قیام خونین مردم یزد و جهرم با رنگ و بوی کاملاً اسلامی سه شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرد. «شهید غلامی، شهید میرزایی و شهید عینی» که رحیم نیک بخت در قسمتی از کتاب جنبش دانشجویی تبریز که به روایت اسناد و خاطرات است، آورده است: 
«اندک اندک چهلم شهدای یزد و جهرم نزدیک می‌شد. نوزدهم اردیبهشت چهلم این شهدا بود چهلم‌هایی که در هر کدام حادثه‌ای و حماسه‌ای به دنبال هم آتش انقلاب را به کل مناطق کشور تسری می‌داد.
چهلم تبریز را در یزد گرفتند. به نظر من هجدهم اردیبهشت جنبه خاص دانشجویی نداشت همان چهلم‌ها بود. چهلم در اسلام حالت تقدسی هم دارد. پیامبر ما در چهل سالگی به مقام رسالت رسید، اربعین شهدای کربلا هم همین‌طور. به هر حال یکی از عوامل تسریع در پیروزی انقلاب همین گرفتن چهلم‌ها بود. این روز چهلم دوم بعد از قیام مردم قم بود.
چهلم شهدای یزد روز نوزدهم اردیبهشت بود. در برنامه‌ریزی دانشجویان تظاهرات به یک روز قبل تعیین شده بود، که یکی از دانشجویان در این خصوص می‌گوید «بعد از تعطیلات عید دوباره برگشتیم به دانشگاه، شروع به تحصیل کرده بودیم که چهلم یزد رسید. بچه‌ها تصمیم گرفتند حرکتی انجام دهند. اگر مراسم در نوزدهم اردیبهشت برگزار می‌شد امکان برخورد وجود داشت. به همین جهت برای روز هجدهم برنامه ریخته شد. مقدار زیادی سنگ و چوب از چند روز قبل به داخل دانشگاه آورده شده بود».
او در کتاب خود نوشته است: امرالله بیات یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه تبریز است و از شب قبل از هجدهم اردیبهشت تعریف می‌کند:«چند روز قبل از آن بچه‌ها تصمیم گرفته بودند که در داخل دانشگاه تظاهراتی انجام دهند این تظاهرات توسط نیروهای مذهبی راه‌اندازی شد. ولی چپی‌ها هم در آن شرکت کردند. دانشجویان مذهبی به آنها گفته بودند اگر می‌آیید خودتان آمده‌اید چون نیازی هم نداریم نیروی کافی داریم. شب هفدهم اردیبهشت به من و دکتر سزاوار گفتند که شما وظیفه دارید چون در کوی دانشگاه ساکن هستید بروید و به دیوار دانشکده داروسازی دو عدد میخ بکوبید تا فردا صبح کاریکاتور شاه و کارتر را آویزان کنیم و از آنجا حرکت شروع شود. آن زمان چون تعداد انترن‌ها مشخص بود، ما نمی‌توانستیم در تظاهرات شرکت مستقیم داشته باشیم. در آن ماجراها رحمان دادمان و بیژن زنگنه حضور داشتند که دادمان آشکار و زنگنه پنهان فعالیت می‌کردند. ما شب رفتیم و دو عدد میخ بزرگ هم همراه داشتیم هر چه کوبیدیم، نتوانستیم چون شب همه‌جا ساکت بود هر چه کوبیدیم، سر و صدا ایجاد می‌شد، ولی میخ داخل دیوار نمی‌رفت. بعد تصمیم گرفتیم که از بخش اداری بیمارستان چسب بزرگی بیاوریم و کاریکاتورها را بچسبانیم. بعد که چسباندیم پیش بچه‌ها رفتیم و گفتیم چه کرده‌ایم. همان شب دو عدد کاریکاتور دیگر آوردند تا ما در اتاق انترن‌ها مخفی کنیم فردا صبح آمدند و بردند. تعدادی چوب‌دستی هم بود که باید در دانشگاه مخفی می‌شدند ما هم آوردیم و مخفی کردیم تا موقع ضروری مورد استفاده قرار گیرند».
«همزمان یک گروه از بچه‌ها در دانشکده کشاورزی شروع کردند به دادن شعار «الله‌اکبر» و شعارهای اسلامی و همزمان یک گروه از دانشکده ادبیات در وسط دانشگاه شروع کرد تا گارد سراغ کشاورزی رفت که آنها را متفرق کند و بعد به سراغ دانشکده ادبیات برود بلافاصله صدا از پزشکی بلند شد. گارد از خیابان اصلی به طرف پزشکی می‌رفت که صدا از دانشکده فنی بلند شد. گارد واقعاً این وسط مچاله و گرفتار شده بود. بلافاصله ماشین‌های پر از نیرو وارد دانشگاه شد. نیروهای نظامی و ارتشی وارد صحنه شدند. در دانشگاه را باز کردند و پس از وارد کردن نیرو درها را بستند. حتی نرده‌ها را هم کنترل می‌کردند و بعد به جان بچه‌ها افتادند».

آغاز تظاهرات
او گفته است: «آغاز تظاهرات درست سر ظهر برنامه‌ریزی شده بود «قرار بود ساعت دوازده اعتصاب شروع و ساعت دوازده و نیم خاتمه پیدا کند و بعد به نهار برویم. بعضی پیش‌بینی‌هایی بعدی را هم نمی‌توانستیم بکنیم، نمی‌دانستیم چه اتفاقی می‌افتد برنامه طرح‌شده را اجرا می‌کردیم امّا اینکه بعد از اجرا چه اتفاقی خواهد افتاد کنترل از دست ما خارج بود. یعنی نمی‌شد هم کنترل کرد... چون دیگر مسائل مذهبی در دانشگاه پررنگ شده بود و ما بدون اسلام نمی‌توانستیم کاری بکنیم به همین جهت صف ما از چپی‌ها جدا شده بود. ما مخصوصاً به آنها نگفتیم که در هجدهم اردیبهشت تظاهرات داریم. بسیاری از آنها در کلاس‌ها بودند. من خاطرم می‌آید شش یا هفت منطقه را انتخاب کرده بودیم درست در خیابان مرکزی داخل دانشگاه سرعت‌شکن هم گذاشته بودیم تا ماشین‌هایی که می‌آیند ویراژ ندهند... تا وقتی گاردی‌ها با ماشین و تجهیزات سپر و باتوم و اینها که می‌آیند وقتی سرعت آنها کم می‌شود به آنها حمله کنیم. اعتصاب شروع شد. معمولاً هم از جلوی ساختمان مرکزی شروع می‌کردیم و یا از سلف‌سرویس یا از دانشکده فنی حرکت می‌کردیم. روبروی ساختمان مرکزی کتابخانه مرکزی، یک میدانی قرار دارد در آنجا جمع شدیم و تظاهرات و اعتصاب را شروع کردیم. شعار دادیم».

قفل کردن درهای دانشگاه
نیک بخت در کتاب خود آورده است: «از جمله برنامه‌های طرح‌شده در این روز توسط دانشجویان قفل کردن در اصلی دانشگاه بود.
یکی از دانشجویان توضیح می‌دهد: «برنامه این شد وقتی که دانشجویان تظاهرات را شروع کردند عده‌ای از بچه‌ها با قفل و زنجیری که آماده کرده بودند رفتند و درب اصلی دانشگاه را بستند البته این یک حرکت نمادی و سمبولیک بود که معنی و مفهوم آن این بود که می‌خواهیم در مقابل نیروهای گارد و شهربانی مقاومت کنیم. افرادی را که من یادم هست حضور داشتند مهندس حمید فیروزه بود که یک سال از ما جلوتر بود، و اکبر رمضان قاسم در درگیری کشته شد. وقتی تظاهرات شروع شد درها را قفل کردند و همین حرکت در مقابل درب‌های دیگر دانشگاه هم انجام شده بود».
یکی دیگر از دانشجویان هم در ادامه می‌افزاید: «در مبارزات دانشجویی هجدهم اردیبهشت دو تیم از بچه‌ها مأمور در دانشگاه شدند محل تجمع آن گروه از بچه‌ها جلو دانشگاه پزشکی ساعت دوازده ظهر بود. دانشجویان دو نفر از مأموران ساواک را به قصد کشت زدند و درب را از پشت بستند تا نیروهای گارد نتوانند وارد دانشگاه بشوند. تظاهرات شروع شد و شعارهایی که داده شد: مرگ بر شاه، درود بر خمینی، مرجع تقلید ما آزاد باید گردد.
پس از اینکه گارد با تقویت نیروهای خود برای سرکوب تظاهرات دانشجویان وارد صحنه دانشگاه شد شدت عمل بسیاری به خرج دادند یکی از دانشجویان توضیح می‌دهد:«ما در این جنگ و گریز عقب‌نشینی و پیشروی در محوطه جلوی دانشکده علوم تربیتی بودیم عقب‌نشینی کردیم و به دانشکده ادبیات رفتیم. یک عده‌ای از دانشجویان ادبیات و علوم تربیتی و بعضی از بچه‌های کشاورزی به دانشکده علوم تربیتی رفتند. گارد آنجا را محاصره کرد و از گاز اشک‌آور استفاده کرد. دانشجویان هم بیرون نیامدند. داخل دانشکده شعار می‌دادند. آنجا بود که تیراندازی شد. گاردی‌ها سعی می‌کردند داخل دانشکده‌ها نیایند و خودشان می‌دانستند که حساسیت ایجاد می‌شود. در این جریان برای اولین بار وارد دانشکده شدند. بیرون دانشکده علوم تربیتی بچه‌ها را با باتوم کتک می‌زدند و یک عده‌ای هم داخل دانشکده محاصره شده بودند یک عده‌ای از دانشجویان سعی کردند از پنجره و پله‌های اضطراری فرار کنند که نتوانستند و کاری هم از دست دانشجویان برنمی‌آمد آنها هم تیراندازی را شروع کرده بودند».

حضور دختران دانشجو در جنبش
او همچنین در خصوص حضور دانشجویان دختر گفته است: «بر عکس حرکت‌های قبلی در این تظاهرات دختران دانشجو حضور چشمگیری داشتند و در درگیری گارد با دانشجویان بیشترین کتک را خوردند چون دانشجویان پسر تجربه تظاهرات‌های قبلی را داشته و خیلی سریع خود را از دست نیروهای گارد نجات می‌دادند».
یکی از دانشجویان گفته است: «از جمله اهداف بچه‌ها انهدام دو عدد ماشین در دانشگاه بود یک بنز قرمز و یک فولکس زرد که گویا متعلق به رئیس دانشگاه بود این روز را به عنوان اموال عوامل رژیم قرار بود آتش بزنیم. ولی هدف اصلی بیرون انداختن گارد و بستن در و نصب پلاکارد بود. تمام این اهداف پیش‌بینی‌شده با موفقیت به نتیجه رسید. گارد کاملاً غافلگیر شد».
پس از حرکت سریع دانشجویان مذهبی در آغاز این حرکت و موفقیت در برنامه‌ها دانشجویان مارکسیست که اصلاً شرکتی نداشتند، سعی کردند خود را در این پیروزی سهیم کنند».
او تاکید کرده است: «جایی که باید تظاهرات پایان می‌یافت ادامه پیدا کرد در این فرصت نیروهای شهربانی و گارد وارد عمل شدند و شروع به تیراندازی کردند که در نتیجه دانشجویان متواری شدند در حین این تعقیب و گریز عده‌ای از دانشجویان از دانشگاه گریختند ولی: «عده‌ای در داخل دانشکده‌ها حبس شدند. مخصوصاً دانشکده علوم تربیتی که نزدیک ورودی دانشگاه است. پر از دانشجویان فراری شد. گارد وارد ساختمان‌ها شد».

شهدای هجدهم اردیبهشت
نیک بخت در کتاب خود آورده است: «بعد از قیام بهمن ماه تبریز که دو تن از شهدای آن دانشجو بودند به همراه یک دانشجوی دیگر که در ۲۳ فروردین ۵۷ در دانشگاه تبریز شهید سوم هم داشت و در وقایع روز هجدهم اردیبهشت دانشجویان دانشگاه تبریز نیز سه شهید دیگر تقدیم انقلاب اسلامی کردند».

محمّد غلامی، داود میرزایی و محمد عینی سه شهید این حادثه
او گفته است: «محمّد غلامی به شهادت رسید. پشت سر او یک دانشجوی اهل زنجان، داود میرزایی که سال اول بود و محمد عینی نیز به شهادت رسیدند. شهید غلامی سال دوم شیمی بود با ظاهری موفرفری و فعال که بسیار متدین بود. آن دانشجوی شهید زنجانی نیز از خانواده‌ای متدین بود. قاتل محمّد غلامی ستوان یکم جوادی معاون گارد دانشگاه بود او فرد سنگ‌دل و تنومندی بود».

شهید غلامی
 
شهید میرزایی

بازدید استاندار آذربایجان شرقی از دانشگاه تبریز
او در کتاب خود ضمن اشاره به بازدید استاندار آذربایجان شرقی گفته است: «حدود یک ساعت پس از خاتمه درگیری استاندار آذربایجان شرقی به همراه دکتر مرتضوی رئیس دانشگاه تبریز برای بررسی قضیه از دانشگاه بازدید کردند».

بازتاب جنبش در شهر
نیک بخت همچنین از صادر کردن بیانیه‌ای توسط دانشجویان دانشگاه تبریز خبر داده و اضافه کرده است: «علمای شهر تبریز هم متعاقب آن با صدور اعلامیه‌ای این اقدام را محکوم کردند. در همین ایام منازل مراجع قم هم مورد حمله نیروهای مخصوص ارتش قرار گرفت که در اعلامیه علمای تبریز به این حادثه هم اشاره شده است و در هفتمین روز شهدای دانشگاه دانشجویان یک راهپیمایی بدون شعار برپا کردند».

اعتراض اساتید
او همچنین در رابطه با اعتراض اساتید دانشگاه گفته است: «بعد از حوادث خونین، دانشگاه تبریز تا پایان هفته تعطیل شد شنبه ۲۳ اردیبهشت اساتید دانشگاه اولین حرکت سیاسی هماهنگ خود را انجام دادند. اساتید با صدور قطعنامه تهدید کردند در صورتی که گارد از دانشگاه اخراج نشود در کلاس‌ها برای تدریس حاضر نخواهند شد.
روز بعد دکتر منوچهر مرتضوی رئیس دانشگاه به تهران احضار شد و بر اساس تصمیم شورای دانشگاه آذرآبادگان از آخر اردیبهشت تا اطلاع ثانوی کلاس‌های این دانشگاه تعطیل اعلام شد، این تعطیلی تا مهر ماه ادامه یافت».

آغاز مبارزات سیاسی اساتید دانشگاه تبریز
نیک بخت خاطرنشان کرده است: «صدور نامه سرگشاده به رئیس دانشگاه، صدور قطعنامه چهار ماده‌ای اولین حرکت منسجم استادان دانشگاه تبریز بود همان‌گونه که دانشجویان دارای سابقه و تاریخ فعالیت بودند، هسته اصلی استادان دانشگاه نیز از سال‌های قبل در قالب‌های مختلف فعالیت داشتند.
البته بعداً دکتر حسین صادقی شجاع، رئیس دانشگاه پیام نور، نیز به جمع وارد شد. دکتر اصغر نیشابوری، دکتر کرانی، سفیر سابق ایران در الجزایر، دکتر سامنی که استاد دانشکده ادبیات بود در این هسته بودند».

استعفای دکتر مرتضوی، رئیس دانشگاه تبریز
او آورده است: «پس از حوادث خونین روز دوشنبه دانشگاه، سردرگمی و ابهام خاصی در مسئولین دیده می‌شود. دکتر مرتضوی که چهره‌ای علمی و موجه بود، در اول خردادماه طی گفت‌وگوی تلفنی به خبرنگار روزنامه اطلاعات گفته بود «من امروز از طریق روزنامه می‌خواهم اعلام کنم که ترم دانشگاه آذرآبادگان به سرنوشت ۷۸۰۰ دانشجو بستگی دارد، از نظر ما خیلی مهم است و به هیچ وجه منحل نمی‌شود چراکه این یکی از خواست‌های اساسی ما دانشگاهیان است. روز بعد همین روزنامه خبر استعفای دکتر مرتضوی را چاپ کرد و تا تعیین رئیس جدید دکتر طباطبایی با عنوان سرپرست دانشگاه به اداره امور می‌پرداخت». 

۱۸اردیبهشت ۱۳۵۷ جایگاه ویژه‌ای در تاریخ وقایع دانشگاه تبریز دارد
یکی از اساتید دانشگاه تبریز که از شاهدان عینی این ماجرا بود، نیز می‌گوید: دانشگاه تبریز شاهد جریان‌های دانشجویی بسیار زیادی پیش از انقلاب و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که شهدای بسیاری را هم تقدیم انقلاب کرد و به‌عنوان مشهدالشهدای دانشگاه‌های کشور نامبرده شد.
دکتر میررضا مجیدی ادامه می‌دهد: در میان این جنبش‌ها، جریان ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۷ جایگاه ویژه‌ای داشته و متفاوت بود؛ در تداوم چهلم شهدای برخی از شهرهای کشور، شهرهای دیگر نیز چهلم آنها را مراسم می‌گرفتند که دانشگاه تبریز نیز به‌دنبال چهلم شهدای یزد روز ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۷ تظاهرات کرد.
او اضافه می‌کند: اغلب شعارهایی که تا آن روز در دانشگاه تبریز داده می‌شد، مارکسیستی و چپی بودند و جنبه‌ی صنفی داشتند اما آن روز شعارها تغییر یافته و «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» شده بودند.
او خاطرنشان می‌کند: طبق اعلامیه‌های انجام شده، برنامه‌های ۱۸ اردیبهشت ماه تماماً مذهبی بودند و این اولین تظاهرات مذهبی دانشگاه تبریز بود که شعارهای مرگ بر شاه و درود بر خمینی برای اولین بار در دانشگاه سر داده شد.
مجیدی یادآور می‌شود: تمامی دانشکده‌ها اعم از فنی و مهندسی، علوم پزشکی و داروسازی، ادبیات کشاورزی، علوم انسانی، علوم تجربی و پایه هماهنگ بودند و تعدادی مسئول بودند، درها را ببندند تا نیروهای نظامی امکان ورود را نداشته باشند و به هر نحوی درها را قفل کنند.
او همچنین تاکید می‌کند: آن زمان دانشگاه دو در داشت، یکی از سمت فلکه دانشگاه بود و دیگری از سمت بیمارستان امام که همه سعی می‌کردند پراکنده شده و یکجا جمع نشوند و تظاهرات اصلی نیز در محل ساختمان مرکزی بود اما متاسفانه با وجود تمامی تمهیدات اندیشیده شده، سه تن از دانشجویان دانشگاه تبریز شهید شدند.
او در ادامه بیان می‌کند: عصر آن روز استاندار آذربایجان شرقی برای بازدید به دانشگاه تبریز آمده بود که رئیس دانشگاه با گریه و زاری بیان میکند که به خانواده شهید غلامی ماجرا را چگونه بگوییم.
رئیس سابق دانشگاه تبریز، اظهار می‌کند: از فردای آن روز تا پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاه تبریز تعطیل شد و تعدادی از اساتید نیز جلساتی در خانه‌ی خود تشکیل میدادند و رئیس دانشگاه را وادار به استعفا می‌کردند که سرانجام استعفا داد.
او اضافه می‌کند: ۱۷۰ نفر از اساتید دانشگاه تبریز نیز با هماهنگی دکتر رزاق کریمی جمع شده و دسته جمعی خواستار استعفای رئیس دانشگاه که دکتر مرتضی بود، شده بودند و علاوه بر آنها، از دیگر دانشگاه‌های کشور نیز پیام مقاومت و استعفا برای رئیس دانشگاه ارسال می‌شد.
او یادآور می‌شود: در این جریان بر خلاف وقایع گذشته، دختران هم نقش ویژه‌ای داشتند، مخصوصاً زنان محجبه که تعداد آنها بسیار کم بود، در درگیری‌ها نقش داشتند و با گارد درگیر شده بودند.
مجیدی با بیان اینکه ۱۸ اردیبهشت ماه روز بزرگی برای انقلاب اسلامی بود اما متاسفانه چندان مطرح نشده است، تاکید می‌کند: این حرکت برای گرامیداشت چهلم شهدای یزد و تداوم انقلاب اسلامی انجام شد که شعارهای مرگ بر شاه و درود بر خمینی سر داده شد و هدف اصلی آنها برقراری عدالت اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی بود.
بی‌تردید نقش دانشگاهیان و از جمله دانشگاه تبریز به‌عنوان دومین دانشگاه قدیمی کشور در بسیاری از تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی ایران اسلامی بسیار چشمگیر بوده و تاثیر بسزایی از خود برجای گذاشته است.

اسرا درویشی
انتهای پیام/

پژوهشیار