یادداشت/
از مدرسه حکمت تبریز تا استادی ممتاز آکادمی جراحی پاریس
1400/11/28 - 20:13 - کد خبر: 59164
نصر: شادروان زنده یاد پروفسور استاد یحیی عدل «۱۲۸۷ -۱۳۸۱ هجری شمسی» پدر جراحی نوین ایران و بانی انجمن پزشکی کشور از بزرگان و تاثیرگذاران علوم پزشکی بوده است.
پدر وی از سیاست مداران اواخر دوره قاجار آذربایجان و مدتی نیز نائب حکومت ولایات آذربایجان و حاکم کرمانشاه و گرگان بوده است. خاندان عدل تبریزی در تاریخ معاصر ایران نقش بزرگی داشته اند و علاوه بر پدرش که از والیان آذربایجان و کرمانشاه بوده و پسر عمویش شادروان دکتر مصطفی عدل بنیانگذار دادگستری نوین ایران و دکتر حسین عدل پسر عموی دیگرش وزیر کشاورزی و بنیانگذار دانشکده ی تحقیقاتی کشاورزی کرج بودهاند.
طبق مستندات انجمن پزشکی ايران پروفسور عدل از سال ۱۳۱۷ هجری شمسی به مدت ۶۰ سال در بیمارستان های ایران به جراحی بیماران پرداخته و با انجام جراحی های مختلف،جراحی ایران را از بریدن و دوختن خانگی به جراحی های مدرن بیمارستانی ارتقاء داده و علاوه بر آن با تربیت پزشکان متخصص و انتشار مقالات علمی که زینت بخش مجلات و ژورنال های معتبر اروپایی بود، در جامعه پزشکی به عنوان مرد اول این رشته علمی شناخته میشود.
همچنين مستندات انجمن پزشکی ایران نشان میدهد که پروفسور عدل در طول ۶۰ سال جراحی ،۶۰ هزار عمل جراحی انجام داد و با پرورش و تربیت ۵۰۰ پزشک جراح در شکلگیری پایه های علمی دانشکده های پزشکی کشور نقش مهمی ایفا کرد.
از مهم ترین حسن اخلاق وی معاشرت مناسب با بیماران، نگرفتن هیچ گونه دستمزد از بیماران نیازمند و تخصیص بخش عمده حقوق و درآمد های خود به تجهیز بیمارستان ها و کشیدن پای نیکوکاران به ساخت و تجهیز بیمارستان های جدید در شهر های بزرگ کشور بود.
بهمن ماه سال ۸۱ این ابرمرد جراحی ایران در ۹۳ سالگی در تهران به دیار باقی شتافت و یاد و خاطره وی در تاریخ علم پزشکی ایران ثبت و ماندگار شده است.
دکتر مسعود یاسمی که از دوستداران و شاگردان استاد بود درباره زندگی نامه پروفسور عدل چنین مینویسد:
دکتر عدل پروفسور دكتر يحيي عدل در سال 1287 شمسي در تبريز كه رستنگاه شخصيتهاي اثر گذار در تاريخ ايران است، درخانوادهاي متمكن كه از اعيان تبريز بودند به دنيا آمد. پدرش يوسف عدل (مكرم الملك و بعدا قائم مقام ) بود كه اكثراً حاكم ولايات ميشد.
در تبريز، وي ابتدا به مكتب خانه رفت و بعداً محضر مرحوم ميرزاباقرخان حكمت ابتدايي را خواند، پدرش حاكم كرمانشاه شد و با خانواده به آنجا رفتند. در آنجا به دبيرستان رفت ولي بعداز مدتي كمي پدرش به توصيه برادرش كه در پاريس بود، يحيي و برادر ارشدش غلامرضا را بهمراه يك سرپرست به پاريس فرستاد.
مسافرت از راه تهران- انزلي- باكو- تفليس- باطوم- استانبول و پاريس با كشتي و راه آهن در مدت 40 روز طي شد.در پاريس در منزل خانمي كه فرزندش را در جنگ بين المللي اول از دست داده بود. پانسيونر شدند مرحوم پروفسور هميشه از صحبتهاي خانم و سختگيري و جديت او در مورد درس و تربيت خودشان تعريف ميكردند و تا اين اواخر كه خانم زنده بود در هر سال در مسافرتها ايشان را ملاقات ميكردند.
عدل در يك مدرسه خصوصي مشهور دبستان و دبيرستان را تمام كرد، وارد دانشگاه شد و در مدرسه پلي تكنيك پاريس كه امتحان ورودي سختي داشت موفق شد، اما عموي ديگر ايشان مرحوم دكتر حبيب عدل كه در تهران به امر راديولوژي مشغول بودند در نامهاي به ايشان نوشت كه اگر مهندس شوي بايد كارمند دولت باشي كه با مشكلات همراه است و برو كار آزاد انتخاب كن كه كار آزاد در آن زمان دو تا بيشتر نبود، حقوق و طب. لذا يحيي پلي تكنيك را ترك و بعد از گذراندن امتحان در 1928 ميلادي وارد دانشكده پزشكي شد.
در سال 1931 م. در مسابقه اكسترناي پاريس شركت و موفق شد كه اكسترن شود در سال 1934 كه در امتحان كنكور انترني كه سختترين امتحان فرانسه است موفق به قبولي در انترني شد، مدت 4 سال انترن بيمارستانها بود، زنان و مامايي، اورولوژي و جراحي عمومي را در بهترين بخشها گذراند، پروفسور گريگوار جراح معروف پاريس رئيس بخش جراحي و همچنين آناتومي بود، از يحيي عدل خيلي خوشش آمد و او را به مقام رئيس درمانگاهي خود رساند.
عدل در امتحان اگرگاسيون هم شركت كرد ولي چون خارجي بود قوانين فرانسه اجازه استخدام در كادر دانشگاهي را نميداد ولي به علت درخشش تحصيلي و كمك پروفسورگرگوار مادهاي در قانون اضافه كردند كه يك خارجي بتواند پروفسور شود.
لذا ايشان امتحان دادند و پروفسور شدند و مرحوم پروفسور ژان گاسه كه نوبت پروفسوري داشت نوبتش را به ايشان داد. عدل با وجود اصرار زياد اساتيد خود براي ماندن در فرانسه به قصد خدمت به ايران به وطن برگشت و بلافاصله به خدمت نظام رفت. در آن موقع پروفسور اوبرلين فرانسوي براي سامان دادن به وضع دانشكده پزشكي تهران استخدام شده بود و چند نفر پزشك جوان ازجمله يحيي عدل را به امر تدريس انتخاب كرد.
وي ابتدا رئيس درمانگاه و بعد دانشيار شد و سپس بخش جراحي سينا را به ايشان سپردند. بعدها ايشان استاد كرسي تئوري جراحي دانشكده شدند و دستور ايشان به همكاران جوان اين بود كه همه بيماران اورژانس را بستري كنند و رد نكنند و بدين ترتيب بيمارستان مركز اورژانس پايتخت شد و بعدها به همين مناسبت خدمات اجتماعي سه بخش اورژانس به بيمارستان سينا اضافه كرد و بودجه آن را هم پرداخت ميكرد و يك واحد انتقال خون كه بسياري ضروري بود تاسيس و چون مردم در آن زمان از اهداي خون اكراه داشتند، عدهاي را به نام خون دهنده تعيين كردند كه خون در مواقع اضطراري از آنها دريافت و به بيماران داده مي شد و ديگر آنكه دستور دادند كه اگر تخت خالي هم نبود بيمار اورژانس بايد بستري شود ولو اينكه كف اطاق باشد.
ايشان جراحان زيادي تربيت كردند و در اقصي نقاط ايران هميشه يك جراح از شاگردان ايشان بود. دوره آسيستاني آزاد (بدون مزد) را برنامه ريزي نموده و جراحان بسياري را تربيت نمودند و اين دوره هماني است كه امروز دوره رزيدنتي مينامند. هر ساله در تابستان در سفري كه به پاريس ميرفتند كارهاي نوين جراحي را سوغات ميآوردند و وسائل جراحي را با هزينه خود خريده و به بيمارستان سينا هديه ميكردند و به جوان ها آموزش مي دادند و به علت نياز مملكت به جراح عمومي تمام رشتهها اعم از جراحي عمومي، ريه قلب، استخوان، مغز و اعصاب و غيره را تعليم ميدادند.
هميشه مي گفت كه من نميدانم اين مرض من است يا حسن من كه هرچه مي دانم و بتوانم به شاگردانم بايد ياد بدهم، شما هم همينطور باشيد.
وي از دولت ايران و دول خارجي مدالها و نشانهاي علمي زيادي گرفتند عضو آكادمي جراحي پاريس شدند. البته مقالات فارسي نيز از ايشان وجودداشت. وي بيهوشي به طريقه جديد را با استخدام متخصصين بيهوشي از خارج (دكتربوله) راهاندازي كرده و بسياري از عملهاي ناممكن را ممكن ساخت.
به دستور ايشان در انستيتو پاستور سرمهاي تزريقي را كه امروزه مصرف ميشود به صورت غير تب زا تهيه نمود. اما مهمتر از سرم آپايروژن ابداعات جراحي و علمي ايشان، از مشخصه هاي بارز ايشان، تعليم نكات اخلاقي به شاگردانش بود بطوريكه وي به هيچكس بدي نميكرد و بدگويي در باره كسي را قبول نميكرد.
گذشت زيادي داشت و از اعتبار علمي و اجتماعي خود كه با جراحي اكثر رجال و صاحب منصبان و مقامات كشوري و لشكري و روحاني به دست آمده بود و بسياري از گرفتاريهايي كه براي همكاران و ادارات از نظر امنيتي پيدا ميشد كمك ميكرد و براي حل گرفتاري اطباء استفاده كرده از حقوق حقه آنها نيز دفاع مي كرد.
در عوارض جراحي كه براي شاگردان پيش مي آمد سينه خود را سپر كرده و مسئوليتها را خود به عهده ميگرفت و در درمان عوارض حاصله مزدي دريافت نمي كرد. اوصاف اين مرد باهوش و نابغه توصيف ناپذير است بطوريكه ايشان تا 93 سالگي بدون لرزش دست و ناراحتي ديد اعمال جراحي بسيار مشكل وبزرگ را انجام ميداد.
وي اهتمام زياد داشت كه شاگردان خوب را براي بهتر شدن كار و سوادشان به خارج بفرستد و توصيه هاي ايشان را همكاران فرانسويشان با جان و دل قبول ميكردند. پروفسور عدل در 14 بهمن سال 1381 در سن 94 سالگی با سابقه ی بیش از 70 سال جراحی و آموزش و پرورش شاگردان بیشماری ديده از جهان فرو بست و با مراسمي كم نظير تشييع و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
محمد فرجپور باسمنجی
انتهای پیام/