اختصاصی نصر |

اظهارات متهم به قتل جوانی در اتوبان پاسداران تبریز / به شدت پشیمانم!

1400/11/19 - 10:01 - کد خبر: 58699
عکس

نصر: بامداد چهارشنبه، ۱۳ بهمن ماه سال جاری بود که مسابقه رالی مابین دو خودرو، منجر به قتل راننده خودروی پرشیا از سوی سرنشین خودروی دیگر در اتوبان پاسداران تبریز شد.

به گزارش نصر، برای اطلاع از انگیزه این قتل دلخراش، با هماهنگی قاضی پرونده مصاحبه ای با متهم ۱۸ ساله انجام دادیم که ماحصل آن در زیر آمده است: 

از ۱۲ سالگی به مصرف مشروبات الکلی روی آوردم
از همان ابتدا هیچ علاقه ای به تحصیل و رفتن به مدرسه نداشتم و ففط به اصرار والدینم تا سوم راهنمایی درس خواندم و وقتی هم ۱۲ ساله بودم با وسوسه دوستانم در مدرسه به مصرف مشروبات الکلی روی آوردم. 
تنها یک برادر دارم که دو سال از من بزرگ تر است، وی هم یک سالی است که به مصرف مشروبات الکلی روی آورده است. الان هم همراه پدرم کارگری می کنم.

جزئیات حادثه 
روز چهارشنبه ساعت هشت شب بود، من در قهوه خانه محله زندگی مان نشسته بودم که دوستم تماس گرفت و از من خواست برای مصرف مشروب وی را همراهی کنم. من هم قبول کردم، که ای کاش هیچ وقت قبول نمی کردم.
دوستم با ماشین شخصی خودش آمد و رفتیم. یک و نیم لیتر مشروب را با هم خورده ‌و چند ساعتی را هم در خیابان ها گشتیم. 
حدود ساعت ۱۲:۳۰ شب بود و ما همچنان در خیابان های شهر آواره و سرگردان می گشتیم که ناگهان یک پرشیا از بغل ما با سرعت رد شد، دوستم که پشت فرمان نشسته بود بر سرعت ماشین افزود تا از آن ها جلو بزند؛ که در این حین راننده پرشیا از ما خواست تا مسابقه "کورسی" برگزار کنیم. دوستم نیز قبول کرد.
در سری اول که مقصد، مقابل بیمارستان عالی نسب بود، آن ها برنده شدند. به خاطر برنده شدنشان خیلی خوشحال بودند و مدام از ماشین خود تعریف و تمجید می کردند و می گفتند، هیچ وقت این سالار ما را شرمنده نمی کند.
دوباره مسابقه گذاشته شد (این بار مقصد میدان آذربایجان بود)، اما این بار ما برنده شدیم. 
وقتی شکست خوردند از راه فرعی (جایگاه CNG) دور زده و راه عبور ما را سد کردند.
من در حالت طبیعی خود قرار نداشتم؛ بعد از این که ضربه ای به سرم خورد، چاقو را از جیبم درآوردم و آن اتفاق شوم افتاد.
من نه اصلا آن ها را می شناختم و نه می دانستم چه کسانی هستند؛ فقط یکی از آن سه نفر را می شناختم، آن هم دورادور. نزدیک محله زندگی مان مغازه داشت.

چاقو همراه خود نداشته باشید 
من الان خیلی پشیمانم و امیدوارم خانواده مرحوم مرا ببخشند و از خون من بگذرند؛ چرا که هم در حالت عادی خودم نبودم و هم به قصد کشتن، وی را نزدم.
از تمام هم سن و سالان خود عاجزانه درخواست می کنم، هیچ وقت صلاح سرد با خود حمل نکنند چرا که یک اشتباه، یک عمر پشیمانی را به دنبال دارد.
اگر چاقو همراهم نبود شاید هیچ وقت مرحوم کشته نمی شد چرا که در نهایت در اثر درگیری و کتک کاری، راهی بیمارستان می شدیم؛ نه این که یک جوانی برای همیشه زندگی اش به پایان برسد.

ای کاش...
ای کاش هیچ وقت دعوت دوستم را نمی پذیرفتم؛ ای کاش همان موقع دوستم مرا به منزلمان می برد؛ ای کاش هیچ وقت چاقو همراه خود نداشتم؛ ای کاش هیچ وقت آن اتفاق شوم نمی افتاد که هم باعث بدبخت شدن خانواده خودم و هم باعث بدبخت شدن خانواده مرحوم شوم....
انتهای پیام/

پژوهشیار