جانباز بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز؛
پس از بمباران، یک دستم قطع و چشمانم ترکش خورده بود/ بچهها با غسل شهادت به کارگاه میآمدند
1400/10/25 - 14:30 - کد خبر: 57379
نصر: یک جانباز و بازمانده از بمباران ۲۷دی دانشگاه تبریز که در جریان این حادثه، یک دستش قطع و چشمانش ترکش خورده بود با حضور در تحریریه به بیان ناگفتههای آن روزها پرداخت.
به گزارش نصر، سید جمال الدین شکوری به همراه دو تن دیگر از بازماندگان این حادثه در نشستی با بیان اینکه مشهدالشهدای دانشگاه تبریز، بیانگر تاریخچهای از رشادتهای دانشجویان و دانشگاهیان این دانشگاه است، ادامه داد: کسانی که آن روزها را ندیدهاند، آن صداها را نشنیدهاند و با آن بچهها انس نداشتهاند، نمیدانند که چه روزهایی را ما سپری کردیم. شاید برای نسل جدید بیان خاطرات آن روزها مثل داستان باشد در حالی که تمامی آنها عین حقیقت است.
شکوری گفت: در اوایل انقلاب وقتی وارد دانشگاه شدم، حال و هوای دانشگاه مرا فرا گرفت و شروع به شک در مورد برخی اعتقاداتم کردم اما در دوران دفاع مقدس به عینه دیدم که چگونه دست و پای جوانان دانشگاهی قطع میشد و پس از بمباران، چگونه همه ذکر «السلام علیک یا اباعبدالله» را میگفتند. پس از بمباران، با گوشهایم میشنیدم اما چون در وضعیت بدی قرار داشتم، یک دستم قطع شده و چشمانم ترکش خورده بود، فقط یادم میآید که توانستم شهادتین را بگویم.
وی افزود: هر سال که به روز ۲۷ دی میرسیم، خاطرات آن روز و آن شب، مثل یک قطار از مقابل چشمانم میگذرد.
وی با اشاره به زندگی شهدای دانشگاه در دورانهای مختلف و زندگی شهید فراهانی، یکی از شهدای این دانشگاه، گفت: فراهانی بعد از فوت تمامی اعضای خانوادهاش، حتی یک وعده غذای گرم نخورده بود. با همدیگر به خط مقدم رفته بودیم و او به شوخی به من گفت که شکوری، غذای خوبی برایم بخر. رفتیم و غذای گرم خریدیم. آن موقع بود که گفت، برای این به تو گفتم برایم غذا بخر، چون این آخرین غذای من است. برگشتیم به شهر تبریز و پیکرش در دانشگاه تبریز تشییع شد.
این جانباز خاطرنشان کرد: بچههای ما اینگونه و با دانستن زمان شهادتشان، شهید میشدند، نه اینکه اصلا معنی شهادت را ندانند و در دی ماه سال ۶۵ نیز این بچهها آن موقع با آغوش باز به کارگاه آمدند تا تسلیحات بسازند، نه اینکه کسی آمدنشان را تحمیل کند.
وی با تاکید بر اینکه باید به این شهدا، ارزش و احترام خاصی قائل شویم، گفت: تکلیفی بر گردن ما است که یک مکان مناسب و در شان این بچهها در دانشگاه تبریز آماده کنیم.
وی با انتقاد از وضعیت مشهدالشهدای دانشگاه تبریز، افزود: مادر شهید رضوان جو، سجده گاهش را در آغوش میگرفت. مادر شهید اخترشمار میگفت که یک روز بدون وضو به فرزندم شیر ندادم. اینگونه رفتارهای بزرگمنشانه در تاریخ شهدای ۲۷ دی، در یک اتاقت گم شده است و نتوانستیم تاکنون کاری در شان این شهدا انجام دهیم.
شکوری با اشاره به شهدای ۲۷ دی، گفت: وقتی برق کارگاه قطع میشد، بچهها به جای اینکه بشینند و گپ بزنند، دعای توسل حضرت زهرا (س) را میخواندند و برای رزمندگان جبهه دعا میکردند.
وی افزود: از وقتی که کارگاه را راه اندازی کردیم، هر روز کاغذی با عنوان اینکه «شما را میزنند»، در اتاق بنده که سرپرست کارگاه بودم، گذاشته میشد اما من اعتنایی نمیکردم. روز آخر اما به شهید رضوان جو گفتم که احتمالا ما را خواهند زد، رضوان جو به من گفت که شکوری فکر میکنی ما چگونه به این کارگاه میآییم؟ ما هر شب با غسل شهادت به این کارگاه میآییم.
وی ادامه داد: آن روزها، بچهها بدون وجود محافظی در برابر رگبار و تیربار دشمن در کارگاه تسلیحات میساختند و واقعا در ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه شب ۲۷ دی، مظلومانه شهید شدند. با این حال حقیقتهای آن روزها گفته نمیشود و فقط گذرا از آنها رد میشویم.
این جانباز اظهار کرد: آن روزها هیچ کشوری حاضر نبود حتی یک میخ به ما بدهد، در نتیجه ما بر خود تکلیف احساس کردیم که باید کار کنیم و با ساخت دست خودمان دشمن را بزنیم. یکی از معجزات الهی نیز این بود که در زمان کوتاه، پیشرفت بالایی در ساختن تسلیحات داشتیم.
وی با بیان اینکه شهادت لیاقت میخواهد و ما ماندیم تا راوی آن روزها باشیم، گفت: باید هدف، راه و افکار وصیتنامههای آن شهدا را زنده نگه داریم. کدام جوانی در دهه ۲۰ زندگیاش به ازدواج، زندگی و درآمدش فکر نمیکند و تمام ذکرش شهادت میشود؟ کدام مکتب است که این جوان را بزرگ کرده و با علم و آگاهی به شرایط زمانش، زندگیاش را تقدیم خدا میکند.
وی با بیان اینکه افرادی در آن روزها، سوای گرایش سیاسیشان در راه اندازی و پیشرفت آن کارگاه، نقش داشتند، افزود: مهندس رهنورد یکی از آن افرادی است که شب در کارگاه نمیماند اما در فعالیت کارگاه پابه پای ما زحمت زیاد کشید اما از او یاد نمیشود.
شکوری در مورد اینکه از چه زمانی ساخت تسلیحات در دانشگاه تبریز شروع شد، اظهار کرد: وقتی که نه دانشگاه تبریز و نه جهاددانشگاهی به این مورد ورود نیافته بودند، جواد فاتح، فرمانده تخریب وارد دانشگاه شد و به ما گفت که چاشنی مین برای عملیاتها نداریم. آن زمان در دانشگاه هیچ کسی از نحوه ساخت آن چاشنی اطلاع نداشت. با این حال با همراهی دکتر حسینی به پیش دکتر سیفلو رئیس وقت دانشگاه تبریز و رئیس دانشکده فنی رفتیم و مجوز ساخت چاشنی را گرفتیم و بی سر و صدا شروع به کار کردیم. با وقوع حادثهای غیرقابل پیش بینی، مدتی کارمان را متوقف کردیم و سپس صنایع خودکفایی سپاه با ماصحبت کرد و با هماهنگی جهاددانشگاهی برنامه ریزی کردیم تا در کارگاه فنی دانشگاه تبریز دوباره ساخت تسلیحات آغاز شود.
وی با اشاره به وضعیت سیاسی کشور در طول سالهای گذشته، اظهار کرد: اگر ما زیر سایه ولایت فقیه قرار نداشتیم، الان وضعیت کشور ما از سوریه هم بدتر میشد. بر اساس عنایت ولایت فقیه و لطف خداوند متعال است که رهبر معظم انقلاب، هدایت ملت ما را برعهده گرفته و تاکنون آب زیر آب تکان نخورده است.
وی در ادامه با تقدیر از تلاشهای دکتر محسنی، رئیس سازمان جهاددانشگاهی آذربایجان شرقی، افزود: نهاد جهاددانشگاهی استان در راستای خوبی حرکت میکند اما بایستی اصلی ترین رسالت این نهاد، فرهنگسازی باشد. شهید برای همه ما بوده و معرفی آنها، تکلیفی بر گردن هر دانشگاهی است و در راستای معرفی آنها نیز باید مثل یک مجموعه حرکت کنیم.
انتهای پیام/