خشونت خانگی و راه‌های مقابله با آن

1400/10/11 - 10:32 - کد خبر: 56675
خشونت خانگی

نصر: امروزه یکی از اساسی‌ترین مسائل و مشکلات زنان و خانواده مربوط به خشونت‌های خانگی است. یکی از علل فرار دختران و زنان از خانه افزایش همین خشونت‌های خانگی است که باید عوامل ایجاد چنین خشونت‌هایی را بدانیم تا بتوانیم به درستی با آن مقابله کنیم.

به گزارش نصر، سالانه افراد زیادی دچار چنین خشونت‌هایی می‌شوند و بسیاری مجبور به سکوت و تحمل هستند و تعداد کمی به مقابله با این نوع خشونت‌ها می‌پردازند اما عکس‌العمل صحیح و مقابله درست با چنین خشونت‌هایی از ضروریات است چرا که چه بسا عکس‌العمل‌های ناشیانه و نادرست در مقابل خشونت، اتفاقات ناگواری را پیش آورد.
عوامل متعددی باعث ایجاد خشونت در میان خانواده‌ها می‌شود که با دانستن آن‌ها می‌توانند بهتر با خشونت مقابله کنند.
برای دانستن تعریف درست خشونت خانگی، پیشگیری از آن و یا مقابله صحیح با چنین خشونت‌های پای صحبت یک مشاور خانواده نشسته‌ایم.
دکتر جواد شادی، روانشناس و مشاور خانواده و عضو انجمن روانشناسی ایران درباره تعریف خشونت خانگی اظهار می‌کند: خشونت خانگی به معنی رفتار خشونت‌آمیز و سلطه‌گرایانه یکی از اعضای خانواده علیه عضو یا اعضای همان خانواده است، این خشونت‌های خانگی می‌تواند بر علیه تمامی اعضای خانواده باشد؛ مثلا مرد علیه زن یا برعکس و یا از طرف والدین علیه فرزندان و یا می‌شود گفت از طرف یکی از والدین علیه دختر خانواده است.
او در پاسخ به این سوال که چه عواملی باعث خشونت خانگی می‌شود، می‌گوید: عوامل مستعدکننده خشونت در خانواده از طرف زنان معمولاً به دلیل چشم و هم چشمی، حاضر جوابی یا عدم تمکین در روابط جنسی با شوهر، غرغر کردن و ایرادگیری است.
او ادامه می‌دهد: خشونت از طرف مردان معمولاً به دلیل بیکاری، اعتیاد، دخالت اطرافیان، پیروی از الگوهای مردسالارانه، غرور و لجبازی و تعدد زوجات است.
او می‌افزاید: این عوامل از شهری به شهر دیگر متفاوت است. در بعضی شهرها اعتیاد بسیار بارز است و در برخی شهرهای دیگر تعدد زوجات غالب است و به این ترتیب در هر منطقه و شهری عاملی غالب‌تر است.
شادی بیان می‌کند: رفتارهایی چون مقابله به مثل، قهر به مدت طولانی و ترک منزل از جمله روش‌های مقابله‌ای غیرموثر و غیرکارآمد است و رفتارهایی مانند سکوت یکی از طرفین، گفت‌وگو و صحبت پس از آرامش، کمک و راهنمایی خواستن از بزرگان خانواده و مراجعه به مراکز مشاوره از بهترین کارها در زمینه مقابله با خشونت بوده و ما باید این موضوع را در جامعه فرهنگ‌سازی کنیم.
او در مورد تاثیر خشونت‌های خانگی بر افزایش فرار دختران و زنان از خانه می‌گوید: در حالت کلی از انگیزه‌های فرار دختران و زنان از خانه رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل‌ها، قید و بندها، خشونت‌ها، آزارهای خانواده و در نهایت کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی و بسیاری از عوامل دیگر را می‌شود نام برد اما در این میان باید توجه داشته باشیم که خشونت علیه دختران و زنان یکی از عوامل جدی موثر بر فرار دختران و زنان از خانه است.
او در خصوص نشانه‌های رابطه مبتنی بر آزار و اذیت اظهار می‌کند: آزار و اذیت علامت‌های زیادی دارد که ترس از شریک زندگی، بارزترین این مسئله است. برای مثال اگر فردی احساس می‌کند که مدام باید مراقب باشد که چه می‌گوید و چه می‌کند تا دعوا نشود احتمالاً رابطه آن‌ها ناسالم و سوء‌استفاده‌گرایانه است. فردی که همسرش را کوچک می‌کند یا سعی می‌کند او را کنترل کند و باعث احساس تنفر از خود، درماندگی و افسردگی همسرش می‌شود، این دو نفر به احتمال قوی درون رابطه خشونت‌آمیز قرار دارند.
شادی اضافه می‌کند: برای این که تعیین کنیم رابطه فردی مبتنی بر آزار و اذیت است یا نه باید به چند سوال پاسخ بدهیم و در نهایت اگر پاسخ‌های مثبت بیشتر بودند، احتمال این که رابطه مبتنی بر خشونت است، قوی‌تر است. سوالاتی که باید پرسیده شود، به این شرح است:
«آیا بیشتر اوقات از همسرتان می‌ترسید؟
آیا به دلیل ترس از عصبانی کردن همسرتان درباره بعضی چیزها اصلا حرف نمی‌زنید؟
آیا احساس می‌کنید هیچ کار خوبی برای همسرتان نمی‌توانید انجام دهید؟
آیا عقیده دارید که باید مورد آزار و بدرفتاری قرار بگیرید؟
آیا فکر می‌کنید طرف مشکل‌دار شما هستید؟
آیا همسرتان بیش از حد غیرتی است و احساس مالکیت بر شما دارد؟ هرجا می‌روید و هرکاری می‌کنید کنترل‌تان می‌کند؟ اجازه نمی‌دهد دوستان و خانواده خود را ببینید؟ دسترسی شما به پول، تلفن و خودرو را محدود می‌کند؟ آیا مدام شما را چک می‌کند؟
آیا همسرتان خلق و خوی بد و رفتارهای پیش‌بینی ناپذیر دارد؟
آیا به شما آسیب می‌زند؟
آیا شما را تهدید به ضرب و شتم و حتی کشتن می‌کند؟
آیا شما را با دور کردن بچه‌ها از شما و یا آسیب به آن‌ها تهدید می‌کند؟
آیا شما را تهدید می‌کند که اگر از منزل بروید خودش را می‌کشد؟
آیا شما را وادار به رابطه جنسی می‌کند؟
آیا وسایل شما را از بین می‌برد و یا خراب می‌کند؟
آیا همسرتان شما را تحقیر می‌کند و سرتان فریاد می‌کشد؟
 آیا مدام از شما انتقاد کرده و کوچک‌تان می‌کند؟
آیا آن‌قدر با شما بدرفتاری می‌کند که شما خجالت می‌کشید دوستان و خانواده‌تان را ببینید؟
آیا ایده‌ها و دستاوردهای شما را نادیده می‌گیرد و برایشان ارزشی قائل نمی‌شود؟
آیا شما را مقصر رفتار سواستفاده‌گرایانه خودش می‌داند؟
 آیا نظر شما این است که شما را صرفا دارایی خود و به عنوان ابزار جنسی می‌بیند نه انسان»
او درباره راه‌های مقابله با این نوع خشونت‌ها بیان می‌کند: برای مقابله، راه‌های مختلفی وجود دارد اما در نهایت و در حالت کلی ارتقاء آگاهی والدین به خصوص آقایان در خصوص شیوه برخورد مناسب با همسر و فرزندان نوجوان، شناسایی و حمایت از خانواده‌های در معرض آسیب، کنترل فقر و اعتیاد، مقابله با تجمل‌گرایی و تشویق فرهنگ ساده زیستی، اصلاح الگوهای مردسالارانه، توجه بیشتر به حقوق زنان و رعایت آن از طرف مردان، بالا بردن فرهنگ فردی و اجتماعی، تقویت اعتقادات مذهبی و خداترسی می‌تواند در زمینه کنترل خشونت با خانواده مفید باشد.
او خاطرنشان می‌کند: بایدها و نبایدهایی در مقابل کسی که در معرض خشونت خانوادگی قرار گرفته‌است وجود دارد. از جمله نبایدها این است که صبر نکنیم تا او پیش قدم شود، او را قضاوت و نکوهش نکنیم، به او فشار نیاوریم، او را نصیحت نکنیم و برای حمایت‌هایمان شرط نگذاریم.
شادی ادامه می‌دهد: از جمله بایدها هم این است که از او سوال کنیم که آیا مشکلی دارد؟ نگرانی خود را ابراز کنیم تا متوجه شود که نگران او هستیم، حرف‌هایش را بشنویم و او را تایید کنیم، در نهایت پیشنهاد کمک بدهیم و از تصمیم‌هایش حمایت کنیم.
او در پاسخ به این سوال که کسانی که در خانه دچار آزار و اذیت می‌شوند چه باید بکنند، می‌گوید: اگر فردی در زندگی مشترک احساسات ناخوشایندی را تجربه می‌کند، باید به بررسی شناخت احساسات و دلایل آن‌ها بپردازد. نادیده گرفتن احساسات یا تبدیل احساسات به گلایه‌های تمام نشدنی باعث می‌شود هیچ‌گاه نتواند علت اصلی مشکلات خود را پیدا کرده و آن‌ها را حل کند. در این زمینه باید دوازده مولفه را بررسی و تحلیل کنیم:
«مولفه اول: شناخت احساسات خود: فرد باید روی شناخت احساسات خود به چند سوال پاسخ داده و آن‌ها را بررسی کند. چه رفتاری از همسرش او را رنج می‌دهد؟ این رفتار در او چه احساسی به وجود می‌آورد؟ این احساسات در بدن او چگونه ظهور می‌کند؟ این احساسات و رفتارها او را یاد چه کسی می‌اندازد؟ آیا قبلا این احساسات را تجربه کرده بود؟
مولفه دوم: ایجاد فضایی آرام و دست کشیدن از سیاست‌های زنانه: هیچ کسی مسئول انتخاب‌ها و تفکرات ما نیست و ما باید هر روز به دنبال راه‌هایی برای کم کردن تنش‌های اطراف خود باشیم تا میزانی از آرامش را تجربه کنیم. در نظر داشته باشیم که دامن زدن به تنش‌ها و وارد شدن به بازی‌های روانی مشکلی را کم یا حل نمی‌کند.
مولفه سوم: تغییر نگرش زندگی: هر رابطه‌ای هرچند سخت، می‌تواند ابعاد مثبتی نیز داشته باشد. فرد باید ابعاد مثبت زندگی خود یعنی در واقع نیمه پر لیوان را ببیند و اگر در دیدن ابعاد مثبت زندگی خود عاجز است از یک مشاور روانشناس خانواده برای پیش‌بینی متفاوت راهکار بگیرد و به دنبال دست‌آوردهای جدیدی برای بهبود روابط خود باشد.
مولفه چهارم: رفتارهای هیجانی و تکانه‌ای ممنوع: اگر فرد به صورت هیجانی و یک‌باره رفتار می‌کند، تصمیم می‌گیرد و یا عصبانی می‌شود باید به دنبال میزانی از صبر برود. این‌گونه رفتارها بازخوردهای مثبت دائمی ندارد و می‌تواند در معاشرت با دیگران فرد را ناامید کند.
مولفه پنجم: ترک رفتارهای خودخواهانه: فرد باید خودخواهی‌ها و زیاده‌خواهی‌های خود را ببیند و بداند دقیقا در چه وضعیتی از زیاده‌خواهی قرار دارد و احساس می‌کند که همسرش او را دیوانه می‌کند. شاید این احساس شخصی او باشد و یا اگر کس دیگر در شرایط او بود احساس خوشبختی را در زندگی تجربه می‌کرد. سیکل کلی رفتار از منظر منطقی بودن باید بررسی شود.
مولفه ششم: دانستن این که به اندازه تحمل رنج از جانب شما بقیه هم در سختی و رنج هستند: قطعا هیچ کسی در جهان هستی بدون مشکل نیست و در آرامش کامل به سر نمی‌برد، مگر این که روش‌های دستیابی به کمال و سعادت را بداند. فرد باید آگاه باشد که دیگران نیز به میزان خودشان در رنج‌ها و سختی‌هایی هستند و به ناچار در آن شرایط قرار گرفته‌اند.
مولفه هفتم: ابراز علاقه و کمک به دیگران: حمایت کردن، دوست داشتن، ابراز علاقه و کمک به بقیه می‌تواند به میزان قابل توجهی تفکرات منفی را از روی دیگران در نگاه شما بردارد و به عشق و علاقه و حمایت به دیگران تبدیل کند. از هر راه ممکنی برای کمک به دیگران اعلام آمادگی کنید و در این شرایط پیش‌قدم باشید.
مولفه هشتم: تغییر یک‌باره شرایط امکان پذیر نیست: این نکته را باید دانست که رنج‌های قدیمی و مشکلات به مرور در ذهن و روان ما اثر می‌گذارند و باعث می‌شوند به این باور برسیم که برای درمان آن‌ها زمان لازم و کافی را صرف کنیم تا به بهبودی کامل برسیم. انتظار معجزه و دستیابی یک‌باره به یک رابطه موثر بسیار نا به جا است و باید صبورانه در بهبود روابط خود تلاش کرد تا در لحظاتی از زندگی به آرامش رسید.
مولفه نهم: مسئولیت‌پذیری و قبول نقش خود در هر رابطه‌ای: یکی از نکاتی که در خانواده درمانی و هم‌چنین در مشاوره‌های مختلف به کرات اشاره می‌شود، مسئولیت‌پذیری است. با مسئولیت‌پذیری و قبول نقش خود می‌توانیم سهم خود را از موثر بودن و یا نبودن در رابطه به دست آوریم و در این زمینه باید از خود چند سوال ساده بپرسیم: این که من به چه میزان در این احساس ناخوشایند مسئول هستم؟ چه رفتاری از من می‌تواند این رابطه را غیر موثر کند؟ چه احساسی در من می‌تواند به رشد رابطه کمک کند؟ این سوالات باعث می‌شود بدانیم به چه دلیل در یک رابطه قرار داریم، انتخاب ما چه بوده و ما در حال حاضر مسئول انتخاب خود هستیم یا خیر. بنابراین برای بهبود آن باید قدم‌های مهمی برداریم.
مولفه دهم: اعمال راهکارهای روانشناسی جهت تحلیل شرایط مبنی بر بهبود روابط: این جا واضح است که روابطی که به گره‌های کور برمی‌خورند و یا هر دو نفر در آن روابط احساس ناامیدی می‌کنند، این ناامیدی در هر دو نفر این حس را  ایجاد می‌کند که این جا پایان خط است و راهی به جز جدایی پس از بحث‌های بی نتیجه ندارند اما علم روانشناسی، تحلیل شرایط و مشاوره خانواده می‌تواند به صورت واضح اثرگذاری مستقیم و مثبتی در روابط افراد با خودشان و اطرافیان‌شان داشته باشد. تلاش برای رسیدن به یک نتیجه مشخص در بهبود روابط و قدم گذاشتن در راه  درمان به واسطه یک مشاور روانشناس خوب و مجرب می‌تواند هر شرایطی را به واسطه تغییر بینش در قدم اول بهبود بخشد. بنابراین با اعتماد به خود و یک روانشناس از اضطراب‌ها و گلایه کردن و دوست نداشتن‌ها دور بمانید و یک رابطه موثر و مفید را تجربه کنید.
مولفه یازدهم: به فکر تغییر رفتارهای منفی خودتان باشید نه همسرتان: برخی‌ها هنگام ازدواج به فکر این می‌افتند که برخی از رفتارهای همسر آینده‌شان‌ را بعد از ازدواج تغییر دهند و به قول خودشان درستش کنند. این بارزترین اشتباه حین ازدواج است. این وسوسه‌کننده است که سعی کنیم شریک زندگی‌مان را تغییر دهیم تا رفتارهایش کمتر آزاردهنده باشد اما امکان‌پذیر نیست. در عوض باید دیدگاه‌مان را تغییر دهیم، از یکدیگر پشتیبانی کنیم و در جهت بهبود شخصیت و رشد شخصی خودمان متمرکز شویم.
مولفه دوازدهم: بدانید که شما به صورت مشترک دارای یک زندگی هستید و دشمن هم نیستید: هر دو نفر یک رابطه در یک تیم هستند و باید در همان تیم تلاش کنند. این هدف را باید از هر نظر حفظ کرد، آن را به یک نیت تبدیل کرده و اغلب آن را تجدید کرد. با خودمان تجدید پیمان کنیم که این موارد را رعایت کنیم.»
شادی در پایان اظهار کرد: این رویکردها می تواند به افراد کمک کند تا چرخه ناراحتی مزمن را بشکنند و شروع به ترمیم آسیب‌های ناشی از شکایت‌های مزمن کنند. اگر در رابطه فردی فشارهای اضافی مثل اعتیاد، حسادت و عصبانیت وجود دارد و فرد از این مسائل رنج می‌برد، ممکن است به مداخله حرفه‌ای نیاز باشد که در این مواقع حضور یک روانشناس خوب و مجرب می‌تواند به فرد کمک کند تا به اندازه قابل توجهی احساس به‌زیستی خود را در روابطش حفظ کند.
انتهای پیام/

پژوهشیار