اعدامیهایی که حافظ کل قرآن و نهج البلاغه شدند/ قرآنی که طناب دار را پاره کرد
1400/05/08 - 22:50 - کد خبر: 48214
نصر: اینجا آخر خط است. شبیهترین جا به برزخ. جایی معلق بین مرگ و زندگی. اما قرآن سر تا سر دارای اعجاز در زندگی مادی و معنوی است از این رو در اثرات سوره های قرآن اثرات عجیبی ذکر شده که هر کدام معجزه ای هستند.مثل قصه زندگی دو اعدامی که 120 زندانی را به حفظ قرآن تشویق کرده و حتی حفاظ قرآنی زیادی را تربیت کردند.
به گزارش نصر، صبح یک روز مانده به عید غدیر از ورودی زندان تبریز رد میشوم و خود را میان شهری محصور در میان دیوارها میبینم. شهری که تک تک مردمانش، قصهای پُرغصه برای گفتن دارند. اینجا برای ساکنانش پایان آزادی است.
غدیر بهانهای شد تا دوباره پای صحبت بندههای خاص خدا بنشینم؛ بندههایی که به گمان خود با جُرم وارد یک سیاهی شدهاند ولی ورق برای آنها برگشته و سفیدی برایشان به ارمغان آمده است.
طبق هماهنگی با ادارهکل زندانهای استان، قرار است تا با سه زندانی حافظ قرآن کریم و نهجالبلاغه گفتوگویی داشته باشیم.
روایت اول: آقا محمد
آقا محمد حافظ کل قرآن کریم و نهجالبلاغهای اولین زندانی است که گفتوگو را با او آغاز میکنیم.
شاید اگر او را بیرون از زندان ببینید، باورتان نشود که حافظ کل قرآن کریم با معنی و حافظ ۵ خطبه و نامه از نهجالبلاغه باشد.
آقا محمد موهای مُد روز مدل اِمو داشت و به قول خودش خیلی مَشتی و صاف و ساده صحبت میکند.
او ۴۳ ساله و دیپلم است و از سال ۹۴ به جرم حمل ۴ کیلوگرم هروئین به زندان افتاده است.
آقا محمد میگوید: پیمانکار ساختمان بودم و اصلا تصور اینکه روزی پایم به زندان برسد را هم نمیکردم ولی نامردی یکی از دوستانم که همه مال و اموالم را بالا کشید، باعث شد تا من هم خلاف کنم.
او ادامه میدهد: مشکلات اقتصادی زندگیام باعث شد تا به پیشنهاد یک قاچاقچی مواد مخدر جواب مثبت بدهم و ۴ کیلو مواد مخدر را از شهری به شهر دیگر جابهجا کنم و همان یک بار هم دستگیر شدم.
آنطور که خودش میگوید، او از عاقبت کاری که میکرد، با خبر بود ولی شرایط زندگی و از دست دادن اموال باعث شد به سیم آخر زده و دست به کاری بزند که عاقبتش چوبه دار است.
او میگوید: زمانی که دستگیر شدم، کل زندگیام عوض شد، من دار را به گردن خریدم ولی باور کنید این جرم را از روی شکم سیری و بلند پروازی انجام ندادم و فقط مشکلات مالی باعث شد تا برای چندرغاز ورق زندگیام برگردد.
به او میگویم، درست است که شرایط سختی را گذراندید و چوبه دار در انتظارتان بود، ولی توفیق اجباری نصیبتان شد که نصیب هر کسی نمیشود، میگوید: از روز اولی که وارد زندان شدم، از خدا خواستم تا من را پاکیزه بپذیرد، دوست نداشتم تا به عنوان یک مجرم بمیرم و خانوادهام تا همیشه احساس سرافکندگی کنند بلکه میخواستم تا در درگاه خدا روسفید باشم و بنده بد خدا نباشم.
او ادامه میدهد: همانطور که گفتم، روزی که وارد زندان شدم، به خودم قول دادم تا بنده خوب خدا باشم به طوریکه من فقط در سن ۱۵ تا ۲۰ سال نماز میخواندم و بعد از آن سالها بود که نماز را کنار گذاشته بودم ولی دقیقا از روزی که به زندان افتادم تا به امروز، حتی نماز صبحام قضا نشده است.
آقا محمد با ارادهای که از خود نشان میدهد بعد از دو هفته از حضورش در زندان موفق میشود تا اجازه ملاقات حضوری را بگیرد چراکه شرکت در فعالیتهای فرهنگی، اعتقادی در زندان یک امتیاز بزرگ برای زندانیان محسوب میشود و آنها میتوانند از تسهیلات ویژه زندان اعم از ملاقات حضوری و یا مرخصی بهرهمند شوند.
او به اولین سورهای که حفظ کرده و مشکلات روخوانی که در ابتدا داشت، اشاره کرده و میگوید: سال ۹۴ حتی در یک روخوانی ساده مشکل داشتم ولی هدفی که در ذهن داشتم و کمک روحانیون و مربیان داخل زندان باعث شد تا ظرف ۱۸ ماه، حافظ کل قرآن کریم شوم.
آقا محمد میافزاید: طرح غدیر نیز یکی از طرحهای ویژه استان آذربایجانشرقی است که به همت آقای خلیلالهی، رئیس کل دادگستری استان اجرا شد و به تبع آن زندانیان از خطبهها و نامههای نهجالبلاغه بهرهمند شدند و تسهیلات ویژه همانند قرآن کریم دارد و رئیس کل دادگستری استان نیز عنایت ویژهای به مددجویان درگیر با برنامههای قرآنی و نهجالبلاغه دارد.
آقا محمد در طول این سالها توانسته تا بیش از ۵۰ زندانی را به حفظ قرآن تشویق کرده و حتی حفاظ قرآنی زیادی را تربیت کند.
نذر ۴۰ روز زیارت عاشورا و شکست حکم اعدام
او از روزی که اعدامش شکست و به چند سال تقلیل یافت، برایم میگوید: ۴۰ روز زیارت عاشورا خواندم، به دلم افتاده بود که اعدام نخواهم شد و این را به خانوادهام هم گفته بودم ولی کسی جز خودم، باور نمیکرد اما با این حال حتی یک روز هم از رافت خداوند ناامید نشده بودم.
آقا محمد با بیان اینکه من همیشه به مادرم حضرت زهرا(س) توسل میکنم، ادامه میدهد: روی دیوار زندان، آیهای از سوره انفال " ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از مالی که [در برابر آزادی شما] از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است" نوشته شده است و من هر وقت آن را میخوانم، بیشتر به مرحمت پروردگار پی میبرم.
لباسهای روز اعدامم را اتو کرده و در گوشهای از سلول گذاشتم
او میافزاید: باور قلبیام این بود که اعدام نخواهم شد و به مهربانی خداوند ایمان داشتم، با این حال هیچ وقت از خواندن و حفظ قرآن کریم خسته نمی شدم حتی اگر قبل خواب یک صفحه از قرآن را نمیخواندم خوابم نمیبرد، با این حال تا قبل از شکستن اعدامم، لباسهای روز اعدامم را اتو کرده و در گوشهای گذاشته و خود را تسلیم سرنوشت کرده بودم.
دختر و پسر آقا محمد نیز چند جزئی از قرآن کریم را حفظ کردهاند و این باعث شده تا مرخصیهای پدرشان بیشتر شود.
او میگوید: قرآن خواندن نیت خالص میخواهد و ربطی به تیپ و قیافه ندارد، آیات خداوند به قدری مملو از مهر پروردگار است که از آیه به آیه آن میتوان عشق صرف کرد.
آرزوی آقا محمد آزادی خودش و همه زندانیهاست و از خداوند میخواهد تا اتحاد بزرگی بین مسلمانان جهان حاکم شود و هیچ خونی در خاورمیانه ریخته نشود.
به اینجای گفتوگو که میرسیم، افسرنگهبان آمده و اعلام میکند که یک ساعت از مرخصی آقا محمد گذشته است و بهتر است هر چه سریعتر پیش خانوادهاش برود؛ حق هم داشت زیرا کسی که در بند است یک ساعت بیشتر کنار خانواده بودن را بهتر از فرد آزاد درک میکند از اینرو با او خداحافظی میکنم و او هنگام رفتن فقط یک جمله میگوید: علی مرد بود و فردا که عید اوست هوای ما را خواهد داشت.
روایت دوم: علی آقا
علی آقا، نفر دومی است که دوست دارم تا هر چه زودتر داستان زندگیاش را بشنوم.
مردی لاغر اندام، متین و آرام؛ گرچه متولد سال ۱۳۶۰ است اما چهرهاش شکسته شده و بیشتر از سن واقعیاش به نظر میرسد.
به گفته خودش، در سال ۹۲ به جرم حمل مواد مخدر و مصرف مواد دستگیر شده و ابتدا راهی بخش سمزدایی و سپس به زندان منتقل میشود.
او میگوید: با اینکه در یک خانواده بسیار مذهبی بزرگ شدم ولی متاسفانه از ۱۷ سالگی به خاطر برخی کنجکاویهای نابجا، مصرف مواد مخدر را شروع کردم در حالی که هیچ کدام از برادر و خواهرهایم مصرف کننده نیستند و حتی لب به سیگار هم نمیزنند.
از همسرم خواستم تا طلاق بگیرد
علی آقا ادامه میدهد: میدانستم که حکم کاری که کردهام، اعدام خواهد بود از اینرو با همسر خود تماس گرفته و از او خواستم تا تقاضای طلاق کند و خود را از این زندگی نکبت نجات دهد ولی او با گریه گوشی را قطع کرد و تا به امروز یار و همراهم بوده و زندگیمان را میچرخاند. مدتی است که از صبح تا وقت اداری برای پرونده من به این در و آن در میزند و پسرم را مثل یک مرد بزرگ کرده است.
به اینجای صحبتهایش که میرسد، بغضاش گرفته و میگوید: زمانی که باید کنار پسرم بودم، نبودم ولی از خدا میخواهم تا از این به بعد فرصت جبران به من دهد تا بلکه بتوانم بهترین همسر و بهترین پدر برای خانوادهام باشم.
از او میخواهم تا از روزی که قرآن را شروع کرد، برایم بگوید، او تعریف میکند: من به همراه ۷ نفر دیگر از دوستانم اولین نفراتی هستیم که حفظ قرآن کریم در زندان تبریز را شروع کردیم.
او ادامه میدهد: در حال حاضر با عنایت پروردگار و مسوولان زندان، ۱۵ جز از قرآن کریم و ۷ نامه و خطبه از نهجالبلاغه را حفظ هستم.
بیسوادهایی که حافظ کل قرآن کریم در زندان هستند
علی آقا در مورد حفظ قرآن میگوید: باور کنید سخت نیست، من با مدرک سوم راهنمایی حفظ کردم و در بند ما افرادی هستند که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند ولی الان حافظ قرآن هستند.
او ادامه میدهد: خواندن قرآن عین خواندن شعر است و حفظ آن به مثابه حفظ شعر است ولی انصافا حفظ خطبههای نهجالبلاغه خیلی سخت است.
این در حالی است که علی آقا مدرک مربیگری آموزش قرآن دارد و تاکنون بیش از ۸۰ نفر از زندانیان را آموزش داده است.
سجده شکر زندانیان بند به خاطر شکستن حکم اعدام علی آقا
او میگوید: سال ۹۳ حکم اعدام من صادر شد و هر لحظه منتظر اجرای حکم بودم ولی با این حال از خواندن و حفظ قرآن ناامید نشده بودم و دوست داشتم تا دَم آخری یک تحول بزرگی در زندگی و روح خودم ایجاد کنم تا اینکه خوب یادم هست، سال ۹۶ من در بندی بودم که هیچ کسی جز من اعدامی نبود، از بلندگو اسامی افرادی که مشمول عفو شده بودند را اعلام میکردند که همه هم بندیهای من با استرس و گرانی منتظر اعلام اسم من بودند و وقتی نام من را گفتند، همه سجده شکر کردند.
علی آقا از روزی که تجربه لحظات اعدام را چشیده هم میگوید: یکبار من را برای بدرقه به دادگاه دعوت کردند در حالیکه پرونده من بسته شده و حکم نیز صادر شده بود از اینرو همه هم بندیهایم و البته خودم فکر کردیم که قرار است اعدام شوم و زمانی که آمدند تا من را ببرند با لرزش شدیدی حرکت میکردم و مشغول راز و نیاز با خدا بودم، فکر میکردم که دیگر همه چیز تمام شده است ولی وقتی دیدم که در مسیر دادگاه هستیم به لطف خدا و کرامتش پی بردم.
۴۰ روز سوره حشر را بخوان و از خدا حاجتات را بگیر
او میگوید: من به همه ائمه توسل میکنم ولی هر چه از حضرت عباس(ع) خواستهام برایم از خدا گرفته است ولی یک توصیه به همه مردم دارم که اگر کارشان جایی گیر بود به مدت ۴۰ روز سوره حشر را قبل از خواب بخوانند و اگر حاجتشان را نگرفتند هر چه میخواهند به من بگویند.
علی آقا به آیه ۱۵۴ سوره بقره هم اشاره کرده و میگوید: خداوند ما را با سختیها امتحان میکند و برنده کسی است که از پس این سختیها به خوبی بیرون بیاید.
او در پایان حرفهایش از زحمات همسرش تشکر کرده و میگوید: برخی بیفکران معتقدند که عقل زن نصف مرد هست در حالیکه کاش من از اول عقلم را به همسرم داده و به حرفهایش گوش میدادم چراکه الان وضع زندگیام بهتر بود ولی این را هم بگویم که همسرم زندانی بودن من را یک غنیمت و حکمت خدا میداند.
علی آقا در تکمیل حرفهایش میافزاید: همه فامیلهای همسرم از قشر روحانی و نظامی و مومن هستند و من را یک فرد لات و یه لاقبا میدیدند در حالیکه هیچ وقت از یادم نمیرود زمانی که به اولین مرخصی رفتم، عموی همسرم که یک روحانی است در خانه پدر همسرم مهمان بود و ما هم آنجا بودیم و بنده طبق عادت زندان وقتی اذان داد برای اقامه نماز به طبقه پایین رفتم و این برای عموی همسرم تعجبآور بود و حتی بعد از نماز به طور نامحسوس از من چند سوال قرآنی پرسید و وقتی من جواب همه آنها را میدادم، شور و ذوق و افتخار را از چشمان همسرم میخواندم.
با علی آقا خداحافظی کردم و پای قصه نفر سوم مینشینم، جوانی از دیار پایتخت که سرنوشت او را به تبریز کشانده است.
روایت سوم: آقا مرتضی
نامش مرتضی و ۳۵ سال دارد و ساکن تهران است. در سال ۹۳ به دلیل حمل مواد مخدر به اعدام محکوم میشود.
او در این خصوص میگوید: لیسانس دارم و دو خواهر دیگرم نیز مدرک دکترا دارند و ته تغاری یک خانواده تهرانی با اصالت شبستری هستم؛ قبل از زندان بوتیک داشتم و هر از گاهی کارهای نمای شیشهای(سکوریت) را انجام میدادم ولی نمیدانم چه اتفاقی افتاد که یک بار در عمرم کار خلاف انجام دادم و همان یکبار هم دستگیر شده و تا الان تاوان آن کارم را میدهم.
از آقا مرتضی دلیل اینکه در تبریز زندانی است را میپرسم که میگوید: من در زندان تهران بودم ولی آنجا قانونی است که یک زندانی بعد از گذراندن ۸ سال حبس میتواند به مرخصی برود ولی در تبریز موضوع فرق میکند و این طرحهای تشویقی از جمله قرآن و نهجالبلاغه حمایت شدید مسوولان قضایی و زندانها در این استان باعث شده تا شرایط مرخصی راحتتر باشد.
او ادامه میدهد: طبق قانون، برخی از زندانیها میتوانند درخواست انتقال به محلی داشته باشند که اصالتا از آن منطقه هستند و من هم از این قانون استفاده کرده و به تبریز آمدم و الان ۳ سالی است که در زندان این شهر زندگی میکنم.
حفظ هر جزء قرآن کریم در ۸ روز
آقا مرتضی از روزی که توانسته در عرض ۸ روز یک جزء از قرآن کریم حفظ کند، تعریف میکند: وقتی با طرح شفا و غدیر زندانهای آذربایجانشرقی آشنا شدم، برایم جالب بود و دلم خواست تا خودم را محک بزنم و البته بتوانم از امتیازات مرخصی و ملاقات و تشویقی و عفو بهرهمند شوم و به خاطر همین در هر ۸ روز یک جزء را حفظ میکردم و به همین روال در یک ماه، ۳ جزء حفظ کرده بودم و الان حافظ ۱۳ جزء از قرآن کریم و ۷ خطبه و نامه از نهجالبلاغه هستم.
او میگوید: تا حالا پیش آمده تا بدون امتحان کردن یک غذا از خوردن آن امتناع کنید و هر کسی آن را به شما تعارف کند، بگویید که میل ندارید در حالیکه اصلا نمیدانید آن غدا چه مزهای میدهد؟ این دقیقا مشابه خواندن و حفظ قرآن است، تا وقتی درگیر قرآن نشدهاید آن را سخت و غیرقابل حفظ میدانید و گمان خواهید کردید که حفظ قرآن کریم مختص افراد باهوش و یا قشر خاصی است در حالیکه قرآن مثل خون در رگهای شماست، همانقدر روان و همانقدر لازم.
او میافزاید: شاید باورتان نشود ولی وقتی درگیر قرآن شدم دیگر مرخصی و امتیازات برایم مهم نبود زیرا قرآن همه نگرش من را عوض کرد، گاهی اجازه دهید تا زندگیتان زیر و رو شود.
امام علی(ع) خالصترین انسان روی زمین است
آقا مرتضی عاشق آیه ۳۹ سوره مائده و ۶ سوره زمر است و همه توسلهایش به موسیبن جعفر میباشد. او حتی تصمیم دارد تا زمانی که در زندان است، تلاش کند تا حافظ کل قرآن کریم شود و یکی از آرزوهایش کمک به زندانیان دربند است چراکه معتقد است، زندانیان خیلی فراموش شدهاند. آقا مرتضی امام علی(ع) خالصترین بشر روی زمین مینامد.
سه ساعتی از حضورم در زندان تبریز گذشته است و حال وقت نماز و ناهار زندانیان است؛ در مسیر خروج از زندان به تک به تک حرفها و حال دلشان فکر میکنم، به امیدهایی که در میان راهروهای تاریک زندان با ارادههای آهنین بر سختترین شرایط غلبه میکنند و قلبهای تاریکشان با نور الهی روشن میشود. اینجا دوستی با خدا و اُنس با قرآن نوید بخش رهایی و سعادت دنیوی و اُخروی است.
کتایون حمیدی
انتهای پیام/