کافه کتاب (9)/
بوف کور و مرگ اندیشی صادق هدایت
1399/12/12 - 13:06 - کد خبر: 38781
نصر: آژانس خبری تحلیلی نصر به منظور معرفی کتاب بخش ویژه ای را با نام "کافه کتاب" ایجاد کرده است که قرار است در این بخش به توضیحاتی در خصوص کتاب های فاخر ایرانی و خارجی بپردازد. در بخش هفتم کافه کتاب به معرفی رمان ایرانی بوف کور، اثر صادق هدایت می پردازیم.
بوف کور مشهورترین اثر صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. او بوف کور را در سال ۱۳۱۵ هنگامی که به هندوستان سفر کرد، نوشت و ۵۰ نسخه از آن را برای دوستان خود فرستاد. بوف کور به زبانهای انگلیسی و فرانسوی نیز ترجمه شده است.
بوف کور یکی از بزرگترین رمانهای ایرانی میباشد که شما با خواندن آن با حجم عظیمی از نمادها و جریانات فکری آشنا میشوید. صادق هدایت سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد. هدایت در شرح حال خودش میگوید:
شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند بهطوریکه هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته موجود وازدهٔ بیمصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
کتاب بوف کور با جملاتی آغاز میشود که در همان ابتدا به خواننده میفهماند که با یک کتاب عادی روبهرو نیست. جملات ابتدایی این رمان یکی از شناخته شدهترین و معروفترین شروعهایی است که تقریبا هرکسی میداند از کتاب بوف کور است:
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.
این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند – زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله افیون و مواد مخدره است – ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و بجای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.
آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی، این انعکاس سایه روح که در حالت اغماء و برزخ بین خواب و بیداری جلوه می کند کسی پی خواهد برد؟
داستان کتاب بوف کور
ماجرای رمان بوف کور در دو قسمت روایت میشود.
در بخش اول، شخصیت اصلی بوف کور – که ساکن خانهای در بیرون خندق در شهر ری است – به شرح یکی از این دردهای خورهوار میپردازد که برای خودش اتفاق افتاده است. وی که حرفهٔ نقاشی روی قلمدان را اختیار کرده است به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان میکشد که عبارت است از: دختری در لباس سیاه که شاخهای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته است هدیه میدهد. میان دختر و پیرمرد جوی آبی وجود دارد و…
داستان کتاب اما، از اینجا آغاز میشود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانهاش – که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشته است – منظرهای را که همواره نقاشی میکرده است میبیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) میشود و زندگیاش به طرز وحشتناکی دگرگون میگردد تا اینکه مغرب هنگامی دختر را نشسته در کنار در خانهاش مییابد و…
در ادامه راوی بر اثر استعمال تریاک به حالت خلسه میرود و در عالم رؤیا به گذشته باز میگردد و خود را در محیطی جدید مییابد که علی رغم جدید بودن برایش کاملاً آشناست.
بخش دوم رمان بوف کور ماجرای راوی در این دنیای تازه، در گذشته است.
از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایهاش میشود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمام تر هرآنچه را راوی مینویسد میبلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوری است. او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّالهها اشاره میکند و از ایشان ابراز تنفر میکند. وی معتقد است که دنیای بیرونی دنیای رجالههاست.
پرستار راوی، دایهٔ پیر اوست که دایهٔ «لکاته» هم بوده است و به طرز احمقانهٔ خویش (از دید راوی) به تسکین آلام راوی میپردازد و برایش حکیم میآورد و فال گوش میایستد و معجونهای گوناگون به وی میخوراند و…
درباره بوف کور
درباره بوف کور چندین و چند کتاب و مقاله به شکل تخصصی نوشته شده که شماری از آنها عبارتند از:
داستان یک روح – شرح و متن کامل بوف کور صادق هدایت نوشته سیروس شمیسا
صادق هدایت و هراس از مرگ، ساخت شکنی روان تحلیلگرانهٔ بوف کور نوشته محمد صنعتی
دربارهٔ بوف کور هدایت نوشته محمد علی همایون کاتوزیان
این است بوف کور – تفسیری بر بوفکور- نوشته م. ی. قطبی
در مورد اینکه کتاب بوف کور یک رمان عمیق و مفهومی است که سرتاسر آن نمادهای مختلف به کار گرفته شده است هیچ شکی وجود ندارد. اما واکنشهای عموم مردم در مورد این رمان متفاوت است.
درون مایهٔ اغلب داستانها و نوشتههای صادق هدایت، مرگ اندیشی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافهپرستی است. در بوف کور هم صادق هدایت کم از موضوع مرگ صحبت نمیکند و همین فضای تاریک باعث شده که عدهای نتوانند با این رمان ارتباط برقرار کنند. اما در مقابل افرادی هم هستند که از نوشتههای صادق هدایت در بوف کور لذت میبرند و آن را بارها و بارها میخوانند.
یک فرد کتابخوان که دنبال به دست آوردن تجربههای مختلف است و دوست دارد دنیا را از زاویه دید نویسندههای مختلف ببیند، حتما باید سراغ صادق هدایت و بوف کور برود. احساسی که پس از خواندن بوف کور به دست میآورید یک احساس ناب و درجه یک است که کمتر کتابی، مخصوصا در بین رمانهای ایرانی، میتواند آن را به شما بدهد. جهانبینی صادق هدایت در بوف کور بسیار خاص است و هر فرد علاقهمندی را شگفتزده میکند.
انتهای پیام/