گزارش/

رگ حیات ۷۰۰ بیمار در دستان متولیان بیمارستان قلب / باطری های تهرانی و عدم تعهد تبریزی ها

1398/07/17 - 11:50 - کد خبر: 3833
بیمارستان قلب

نصر: مرد میانسالی است، آشفته بود، جوی بیمارستان کلی کاغذ با دفترچه ای در دست از داروخانه بیرون می آمد. از فرط عصبانیت سرخ شده بود.

به گزارش نصر از تبریز بیدار، بلند بلند با خودش حرف می زد. آمد تا از کنارم رد شود انگار چشمش چیزی را نمی دید محکم با من برخورد کرد و همه کاغذ پاره هایش پخش بر زمین شد.
داد کشید حواست کجاست مردک!! با آرامش نشستم کاغذهایش را جمع کرد. گفتم چه شده چرا اینچنین ناراحت و عصبی هستید.

گفت: شما جای من بودی خودت را جلوی بیمارستان آتش می زدی. خودم را معرفی کردم و گفتم مشکلتان را بگوئید بلکه کاری از دستم بر آید.

اشک مرد بزرگ با وجود غیرتی که داشت سرازیر شد نامه هایش را نشانم داد گفت ببین چند روز دیگر باطری قلب پدرم تمام می شود و این یعنی مرگ برای عزیزتر از جانم. همسایه مان چند روز پیش بود که با همین مشکل فوت کرد من نگرانم همین بلا سر ما هم بیاید.

می گویم: خب تعریف کنید کامل، آهی می کشد و می گوید قلب پدر من نزدیک ۱۱ سال است که با باطری کار می کند و الان بار دوم است که باید تعویض شود و پزشک پدرم به بیمارستان نامه نوشت اما بیمارستان به ما گفت که بودجه تهیه باطری ها را ندارد و ما یا باید در نوبت منتظر بمانیم که با توجه به حصور هفتصد نفر در نوبت، گفتند در این صورت باید ۲ یا ۳ سال منتظر بمانید در صورتی که چند روز دبگر باطری قلب پدر من تمام می شود.

گفتم: راه دیگری برای تهیه باطری ندارید؟

گفت: چرا راه حل دیگری که بیمارستان پیشنهاد داد این بود که به ما معرفی نامه داده و ما با هزینه خودمان باطری را از تهران تهیه کنیم که در کنار این معرفی نامه از ما تعهد و اثر انگشت می گیرند که در صورت خرید باطری با هزینه شخصی، بیمارستان هیچ مبلغی به ما نخواهد پرداخت و بیمه نیز درصورتی هزینه را می دهد که بیمارستان باطری را تهیه کند و فقط به بیمارستان می دهد. اصل مساله عدم عمل به تعهدات توسط بیمارستان است که باید باطری را تهیه کند و بیمه نیز هزینه‌را بپردازد. تنها هزینه ژنراتور با ارز دولتی تقریبا ۱۲ الی ۱۴ میلیون تومان است.

در ادامه می گوید: آقای دکتر کاشفی (مدیر مرکز) خودش این موضوع را با ما مطرح کرده است و گفته که اگر با هزینه شخصی هم این‌باطری ها را تهیه کنید، فردی که باید امضا کند که از بیمه پول را بگیرید، من هستم و من هم امضا نخواهم کرد!

این بار سرش را میان دستانش می گیرد و هق هق گریه می کند. باز یاد همسایه شان افتاده می گوید: متاسفانه اخیرا باطری قلب یکی از همسایه های ما را آنقدر دیر تهیه کردند که مریض فوت کرده بود من نگرانم.

شماره آشنای دیگری که دارد و همین بیمارستان شهید مدنی با او آشنا شده را به من می دهد و با نا امیدی تمام از من خدا حافظی می کند.

به دفتر کارم بر می گردم و در اولین فرصت با همین شماره تماس می گیرم. باز کسی با عصبانیت و نامتعارف جواب می دهد: بفرمایید.

از همین پشت تلفن از صدا و لحن پاسخش فهمیده ام او هم آشفته و نگران است. خودم را معرفی می کنم و توضیح می دهم چطور شماره اش را به دست آورده ام.

انگار که دردش تازه شده باشد با حالتی عصبانی و نگران می گوید: در این شهر مثلا مسلمان چه عجب کسی پیدا شد حرفهای بدبختی را بشنود؟؟

به آرامش دعوتش می کنم و می گویم: مشکلتان دقیقا چیست؟

گفت: ببین پنج سال قبل به قلب مادرم باطری گذاشته بودند که اکنون تمام شده و قلب مادرم هم خیلی ضعیف است. یک ماه و نیم قبل دکتر گفت باید تا یک ماه دیگر باطری را تعویض کنید. به این منظور من به بیمارستان شهید مدنی تبریز رفتم اما انها گفتند که باید به بیمه مراجعه کنیم. بعد از مراجعه به بیمه، بیمه نیز گفت که طبق بخشنامه جدید، بیمارستان موظف است باطری را تهیه کرده و در قلب مریض قرار دهد و‌ سپس فاکتور ها و صورتحساب های مالی را به ما بفرستد و بیمارستان با ما طرف باشد و بدون اینکه مریض پولی بپردازد، باطری تعویض شود. حتی بیمه گفت که اگر از جیب خودتان پول باطری را بپردازید، بیمه به شما پولی نخواهد داد و فقط در صورت اینکه بیمارستان هزینه باطری را بدهد، پول را به بیمارستان می دهیم.

گفت: نا امید از بیمه دوباره رفتم بیمارستان اما بعد از اینکه این موضوع را با بیمارستان در میان گذاشتم، بیمارستان به من گفت که اگر می خواهید بیمارستان هزینه را تامین کند، باید در صف نوبت منتظز بمانید که تقریبا ۷۰۰ نفر در نوبت هستند و تقریبا ۴ سال باید منتظر بمانید، در حالی که پزشک مادرم به ما گفته بود که حداکثر تا یک ماه دیگر باطری قلب مادرم تمام شده و باید تعویضش کنیم.

ادامه می دهد: تا اینکه از بیمارستان به ما گفتند که به ما معرفی نامه بدهند تا ما با هزینه خودمان باطری را از تهران تهیه کنیم و از ما تعهد و اثر انگشت بگیرند که بیمارستان هزینه را به ما پرداخت نخواهند کرد. در حالی که هزینه باطری بیش از ۱۰ میلیون است اما مادر من با حقوق مستمندی پدرم که تقرییا ۱ میلیون ششصد هزار تومان است، با چهار عایله و خانه اجاره ای چطور می تواند ۱۰ میلیون بپردازد؟!

گفت: من نامه ای به آقای دکتر صومی رییس دانشگاه علوم پزشکی تبریز نامه نوشتم و موضوع را در میان گذاشتم و آقای صومی پاسخ نامه را دادند و به آقای دکتر کاشفی رییس بیمارستان گفتند موضوع حل شود آقای دکتر کاشفی نیز گفتند که اگر با تشخیص پزشک، مریض اورژانسی باشد، ما خودمان باطری را تامین می کنیم. اما با وجود اینکه پزشک تاکید کرده بود که مورد اورژانسی است، بازهم ترتیب اثر داده نشد.

بغض آلود می گوید: شنیدم چند نفر در همین نوبت باطری فوت شده اند چرا کسی به درد ما نمی رسد مگر ما مسلمان نیستیم؟

برآشفته تر شده و می گوید: تازه الان داخل بیمارستان خیلی ها هستند ماه هاست بستری بوده و سرگردانند و من شنیدم مسئولان بیمارستان به آنها گفته به تهران بدهی داریم هر وقت تسویه کردیم برایتان باطری تهیه می کنیم. کسی نیست بگوید آقایی که اسمت را دکتر گذاشته ای نمی دانی قلب انسان شوخی سرش نمی شود؟ نمی دانی در آنی ایست قلبی مواجه با مرگ است؟ نمی دانی آنکه در بیمارستان بستری است و شما به تمسخر گرفته ایدش نان آور خانه ای چند نفره است که الان در چنین شرایط اقتصادی از کار و زندگی افتاده است؟

حرف هایش مرا هم غمگین می کند.

از او خداحافظی می کنم، به این فکر می کنم که جان ۷۰۰ بیمار در خطر است و خانواده هایشان معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارشان است، آنوقت در شهر کلی ریخت و پاش است و دانشگاه علوم پزشکی ساختمان هایی با آن عظمت برای خود ساخته است.

از طرفی اختلاس ها انجام می شود و نعمت زاده ها دارو احتکار می کنند آنوقت پول نداریم برای کسانی که با مرگ دست و پنجه نرم می کنند رگ حیات تهیه کنیم.

باید سراغ مسئولان مربوطه را هم بگیرم در این زمینه چه رسالت سنگینی بر گردن تک تک ما انسان ها در هر مسئولیتی هست. جان ۷۰۰ بیمار در خطر است و ما‌ با آرامش سرمان به خودمان و زندگی مان گرم است.

موضوع برایم آنقدر مهم بود که برای طرح موضوع با چند جا تماس گرفتیم. تنها پاسخگوی ماجرا دکتر حسینی روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی بود که خیلی کوتاه گفت: موضوع باطری را از چند جا پیگیر هستند.

ادامه می دهد: از یک منبع موثق به ما اعلام شده که تا آخر هفته مساله باطری حل خواهد شد.

و ما پیگیر داستان خواهیم بود تا آخر هفته ...

 

* گزارش از صابر عیسی پور و حمید وظیفه

انتهای پیام/

پژوهشیار