گزارش نصر از چهارشنبه خونین خانواده کندرودی!

قتل فجیع جوان ناکام مقابل چشمان مادرش در کندرود

1399/10/25 - 10:52 - کد خبر: 35878
عکس

نصر: عصر چهارشنبه هفته پیش بود که سرنوشت خانواده ای عوض شد و علیرضا پسر این خانواده، به طرز فجیعی به دست دایی های خود به قتل رسید.

به گزارش نصر، برای اطلاع از جزئیات این قتل فجیع و دلخراش گفت و گویی را با "حسین حاجی زاده"، پدر جوان ناکام "علیرضا حاجی زاده"، انجام دادیم:

همه چیز از بستری شدن همسرم در بیمارستان شروع شد
حاجی زاده در گفتگو با خبرنگار گفت: تقریبا 15 روز قبل از وقوع حادثه به دلیل وجود سنگ کلیه، همسرم در بیمارستان بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و بعد از ترخیص از بیمارستان هم، خودم در خانه از وی مراقبت می کردم و همه کارهای شخصی وی را انجام می دادم.
وی افزود: تقریبا بعد از 12 روز بعد از ترخیص همسرم از بیمارستان، مادر وی به خانه ما آمد و خواست چند روزی دخترش را به منزل خودشان ببرد.
حاجی زاده ادامه داد: از آن جایی که خودم هم خسته بودم، گفتم خدارو شکر باهم آشتی کرده اند و سوءتفاهم ها برطرف شدند؛ بنابراین اجازه دادم تا چند روزی را به منزل پدری اش برود.
وی با بیان این که دو تا فرزند دارم، یکی از آنان دختر است و دیگری همین پسرم علیرضا بود که 19 سال داشت و در آستانه اعزام به خدمت سربازی بود، تصریح کرد: همسرم موقع رفتن گفت می خواهم دخترم را هم با خودم ببرم، گفتم اگر ببری من دلتنگش می شوم، اما همسرم گفت عصر دخترمان را برمی گردانم پیش خودت، گفتم مانعی ندارد؛ اما چند روزی گذشت و خبری از آنان نشد.
این پدر داغدیده ادامه داد: به دلیل بی خبری در این 10 روز، به علیرضا گفتم با مادرت تماس بگیر ببین چیکار می کند، آخر اصلا در این مدت با تو هیچ تماسی نمی گیرد تا از احوالت باخبر شود، اما بالاخره مادرت است و بهتر است خودت با وی تماس بگیری.
وی افزود: روز قبل از حادثه، پسرم رفت تا سری به مادرش بزند و موقع برگشت دیدم گریه کرده است و قرار گذاشته اند تا روز بعد، یعنی روز جنایت، پسرم به دنبال مادرش برود و وی را به خانه برگرداند.

به محض ورودم به منزل پدرزنم، وی با من درگیر شد
حاجی زاده اظهار داشت: روز حادثه که عصر پسرم از سرکار برگشت و خواستیم باهم برویم سراغ مادرش؛ من به دلیل ترس از کینه خانواده همسرم نسبت به خودم، می خواستم با خودم چماق بردارم؛ ولی علیرضا مانعم شد.
وی با بیان این که علیرضا مانع از ورود من به منزل پدرزنم شد، تصریح کرد: بنابراین من در داخل ماشین منتظر ماندم اما بعد از نیم ساعت که خبری از پسرم نشد، با وی تماس گرفتم  و علت دیر کردن وی را جویا شدم، اما دیدم پسرم پشت تلفن به شدت عصبانی است و داد می زند، گویا به شدت باهم درگیری لفظی پیدا کرده بودند.
این پدر داغدیده افزود: سریع از ماشین پیاده شدم و رفتم به سمت منزل پدرزنم؛ در منزلشان نیمه باز بود، وارد حیاط شدم، اما به محض ورودم پدر زنم به شدت با من درگیر شد که چرا وارد خانه من شدی، از این به بعد حق نداری به خانه من بیایی.
وی ادامه داد: پدرزنم بعد از درگیری لفظی، من را به بیرون هل داد و در وسط این درگیری، علیرضا اعتراض کرد که چرا پدر من را می زنید، که منجر به بروز درگیری بین علیرضا و دایی اش شد.

دایی های علیرضا با ساطور و چماق به علیرضا حمله کردند
حاجی زاده با بیان این که در همین حین دایی دیگر علیرضا، قمه و ساطور به دست به سمت علیرضا حمله کرد، خاطرنشان کرد: پدر زنم مرا زیر مشت و لگد خود گرفت و در یک لحظه دیدم تمام صورتم پر از خون شده است و پسرم نیز روی زمین کنار درب ورودی منزل پدر زنم دراز کشیده است و برادرهای همسرم با چماق و ساطور افتادند به جان علیرضا و وی را کتک می زنند و همه صورتش پر از خون گشته است.
وی افزود: پدر زنم با علیرضا کاری نداشت و فقط مرا می زد و علیرضا را فقط دایی هایش می زدند؛ حتی برادر زنم نیز در پلیس آگاهی به سینه اش می کوبید و می گفت من علیرضا را زدم.

پسرم در آغوشم جان داد
حاجی زاده با اشاره به این که نمی خواهم خون پسرم پایمال شود، تصریح کرد: پسرم را به کمک همسایه ها کنار ماشین خودم بردیم، آخرین کلمات پسرم در حالی که بدنش به رعشه افتاده بود این بود: بابا سرم به شدت درد می کند، آن ها به طرز وحشتناکی مرا زدند؛ فقط این ها را گفت و در آغوشم، قبل از رسیدن آمبولانس و ماموران پلیس، با لرز جان داد.

برادرهای همسرم در بازداشت هستند
وی با بیان این که آنان حتی شیشه های ماشین مرا نیز شکستند، خاطرنشان کرد: برادرهای همسرم الان در بازداشت به سر می برند و طبق اظهار نظر پزشک قانونی، عمق ضربه ای که به سر علیرضا وارد شده است، 2.5 سانتی متر است و تمام دنده های وی نیز در اثر ضربات متعدد خورد و شکسته شده اند.
این پدر دلشکسته با بیان این که تمام این اتفاقات جلوی چشمان همسرم اتفاق افتادند، تصریح کرد: همسرم از پنجره خانه پدری اش که مشرف به حیاط خانه بود، شاهد ضرب و جرح پسرش مقابل چشمان خود به دست برادرانش بود و هیچ اقدامی نمی کرد.
وی از کینه خانواده همسرش نسبت به خودش گفت و ادامه داد: روز بعد از عمل جراحی همسرم، جراح دستور داده بود نگذارید مریض دو روز را با هیچ کس صحبت کند و خانواده همسرم هم فکر کردند من خودم عمدا مانع از صحبت های همسرم با خانواده اش می شوم و از من کینه به دل گرفتند.
وی ادامه داد: در صورتی که اصلا این طور نبود و ما طبق دستور پزشک عمل می کردیم، حتی مادر خود من هم با همسرم صحبت نکرد.
حاجی زاده با اشاره به این که الان بیست سال است که ازدواج کرده ایم، تصریح کرد: الان همسرم در خانه پدری اش است و نگران برادرهایش، که چه بلایی بر سر آنان می آید.


https://goo.gl/maps/xEur1XZjSd2Tj9zc9 انتهای پیام/

پژوهشیار