گزارش /

واکنش ها به "مرشد" ادامه دارد / نامه "شعردوست" به سردبیر هدهد سفید

1399/09/10 - 09:33 - کد خبر: 32968
هد هد سفید

نصر: انتشار قصه واره اى به نام "مرشد" در نشریه هدهد سفید نهاد كتابخانه هاى عمومى كشور پیرامون برشی از مقطع نوجوانی استاد شهریار حاشیه هایی را به دنبال داشت.

به گزارش نصر، در این مطلب که كاملاً عارى از حقيقت و ناهمخوان با زندگى كودكى و نوجوانى استاد شهريار به مواردی اشاره شده است که به هیچ وجه واقعیت نداشته و موجب دلخوری علاقه مندان استاد سخن شهریار شده است.
دکتر علی اصغر شعردوست؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و  پیشنهاد دهنده نامگذاری 27 شهریور سالروز وفات استاد شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی در این خصوص نامه ای به عموزاده خليلى سردبیر هدهد ارسال کرد که این نامه وی موجب ارسال پاسخی با مضمون عذرخواهی از سوی سردبیر این نشریه را به دنبال داشت.
 
در نامه شعردوست خطاب به عموزاده خلیلی آمده است:
دوست خدوم و همكار قديم جناب آقاى عموزاده خليلى
با سلام و احترام
 نهمين جلد كتاب هدهد سفيد كه زير نظر جنابعالى و در نهاد كتابخانه هاى عمومى كشور منتشر مى شود، اقدام به نشر قصه واره اى به نام "مرشد" كرده است، اين قصه واره خواسته است، برشى از مقطع نوجوانى استاد شهريار را براى مخاطب نوجوان بازگو كند. اما موضوعى كه انتخاب كرده است كاملاً عارى از حقيقت و ناهمخوان با زندگى كودكى و نوجوانى استاد شهريار است. اينكه محمدحسين نوجوان در قهوه خانه شاگردى مى كرده است و براى مردم چايى مى ريخته و پذيرايى مى كرده است، نه تنها هيچگاه و در هيچ منبع مكتوب و حتى خاطره شفاهى از استاد و ديگران نقل نشده است، بلكه با روند زندگى استاد شهريار كاملاً ناسازگار است. درست است كه شهريار مدتى از دوران كودكى و نوجوانى خود را در دامنه كوه حيدربابا و روستايى به نام "قئيش قورشاق" در نزديك بستان آباد فعلى زندگى كرده است، اما دليل اقامت وى دورى از حوادث دوران مشروطيت در تبريز بوده است. پدر استاد شهريار كه از وكلاى معتمد و مبرز تبريز بوده و به طرفدارى از مشروطه خواهان اشتهار داشت، براى دورماندن فرزندش از درگيري هاى بين مشروطه خواهان و مخالفين جريان آزادى خواهى و استبداد، فرزند خود را به خانه خواهرش مى فرستد و در همانجاست كه محمدحسين نوجوان كه تازه الفبا را ياد گرفته بود بى آنكه معانى آيات قرآن  و ابيات غزليات  حافظ را بداند با آنها انس مى گيرد. خود استاد اينگونه مى فرمايد: «من شانس ادبی که آورده ام، مدیون این هستم که در ده بودم شش سال داشتم، الفبا را خوانده بودم می توانستم عبارات را بخوانم ولی معانی آنها را نمی دانستم. در اتاق عمه ام که ما زندگی می کردیم یک طاقچه بود و در آن طاقچه دو کتاب بود; یکی قرآن مجید و دیگری دیوان حافظ. من می رفتم این کتاب‌ها را باز می کردم و می آمدم، یک دفعه آیات قرآن را می خواندم و یک دفعه حافظ را. از اول مغزم پر شد با این کلمات موزیکال آسمانی قرآن مجید و اشعار حافظ به طوری که وقتی بزرگ‌تر شدم شعرهای دیگر و هر چیز دیگری را که می شنیدم می دیدم به نظرم سبک می آمد. عمده شانس من این است که از اول با قرآن و حافظ شروع شد.»
ملاحظه مى فرماييد كه شاگردى در قهوه خانه"بى آنكه قصد تخفيف انسانهايى كه از اين راه كسب روزى حلال مى كنند" اصولاً با سطح زندگى و معاشرت يكى از خاندانهاى اصيل و معتبر تبريز ناسازگار بوده و همين موضوع باعث دل آزردگى دوستداران شهريار از سويى و مطلعين از زندگى اين شاعر بزرگ روزگار ما را از سوى ديگر فراهم آورده است.
اما در مورد نهاد كتابخانه هاى عمومى كشور بايد عرض كنم كه با مطالعه سوابق قانون تأسيس و نحوه  اداره آن معلوم هست كه اساساً قانون هيئت امنايى اداره شدن كتابخانه هاى عمومى كشور و تأسيس آن نهاد به ابتكار اينجانب در دوران نمايندگى مردم تبريز در ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى بوده است.تدوين مواد آن قانون و دفاع از آن را در كميسيون فرهنگى مجلس و صحن علنى مجلس شوراى اسلامى اينجانب برعهده داشته ام. پس از تصويب قانون هم اينجانب عضو هيئت امنا بودم كه در آن مقطع اقدامات قابل توجهى انجام گرفت. تلاش براى جذب نخبگان و متخصصين براى انتخاب كتاب جهت خريد و ارسال به كتابخانه هاى عمومى كشور از آن جمله بود، به عنوان مثال حسب خواهش اينجانب دوست مشترك مرحوم مان زنده ياد قيصر امين پور مسئول شوراى گزينش كتابهاى حوزه نوجوان بودند،و…كه البته زمان بركنارى ام از هيئت امنا و چگونگى آن را مطلع نشدم، اما آنچه كه از بيان اين مطلب نظر دارم اين است كه اداره كتابخانه هاى عمومى كشور به صورت هيئت امنايى و تلاش براى جلب همكارى نخبگان كشور در اين نهاد از ابتدا مورد نظر بوده است كه متأسفانه در اين روزگار به نحو چشمگيرى افول كرده، به نحوى كه ديگر نخبگان علمى و فرهنگى رغبت چندانى به عضويت در هيئت امناء كتابخانه هاى عمومى كشور در سطوح مختلف اعم از كشورى، استانها و حتى شهرستانها ندارند. مى دانم طبعاً اين موضوع به حوزه مسئوليت جنابعالى كه انصافاً انتخاب شايسته اى بوده، ندارد اما تذكار مطلب مربوط به استاد شهريار و هدهدنامه اين مباحث را پيش آورد كه اميدوارم مفيد واقع شود. انتظار اين است كه دستور فرماييد داستان گونهٰ "مرشد"بنحوى اصلاح و تكدر از خاطر دوستان، دوستداران و خاندان استاد شهريار زدوده شود.
با احترام و آرزوى توفيق و بهروزى؛ على اصغر شعردوست


گزارش نصر می افزاید، به دنبال ارسال این نامه و رسانه ای شدن موضوع فریدون عموزاده خلیلی سردبیر نشریه هدهد سفید پاسخی را به دکتر شعردوست ارسال کردند؛ متن این نامه به شرح زیر است:
برادر ارجمند جناب آقای دکتر شعردوست گرامی
با سلام و احترام،
در خصوص نامه حضرتعالی در باره مطلبی در جلد نهم کتاب هدهد سفید نکات زیر به نظرم می­رسد:
کتاب هدهد سفید به همت نهاد کتابخانه­های عموی کشور با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان ایران و به تکاپوواداشتن بچه­های ایران در موضوع کتاب پایه گذاشته شد و همانطور که در نخستین شماره آن آمده است، می­خواهد همراه و راهنمای همه بچه های ایران، به خصوص اعضای خوب کتابخانه های عمومی سراسر کشور باشد و به همین دلیل تلاش کرده است صفحات خود را  به معرفی فرهنگ و ادب، زندگی، داستانها، اشعار و افسانه­ها و همچنین آثار و علاِیق بچه­های همه سرزمینها و مناطق و اقوام ایران بپردازد. این تلاش، هم از طریق به تکاپو واداشتن و مشارکت دادن بچه­های آن منطقه در خلق اثر و هم از طریق انتشار آثار نویسندگان مشهور و آشنای آن خطه و معرفی آثار آنان بوده است.
احترام مسئولان و تحریریه هدهد سفید به فرهنگ غنی هموطنان ترک و آذری زبان در آن حد بوده است که در 3 شماره از 7 شماره منتشر شده مکتوب، آثار بچه­های عزیز استان­های ترک زبان منتشر شده( شماره 1 اردبیل/ شماره 4 آذربایجان شرقی/ شماره 6 آذربایجان غربی)، همچنین در شماره 5 پرونده کاملی با عنوان "از سرزمین حیدر بابا سلام" در 14 صفحه به ادبیات آذربایجان و نویسندگان معتبر این خطه از جمله زنده یاد امیرحسین فردی، عبدالمجید نجفی، محمد رمضانی پرداخته است و در همین شماره به معرفی ارزشهای ادبی و فرهنگی شعر حیدر بابای استاد شهریار برای مخاطبان نوجوان پرداخته است.
علاقه و احترام همه اهالی فرهنگ و هنر به استاد شهریار و نقش گرانقدر ایشان در شعر و ادب این سرزمین بر کسی پوشیده نیست، به ویژه در تحریریه هدهد سفید که یکی از اعضای شورای سردبیری آن، زاده آذربایجان شرقی است که از قضا دبیری بخش داستان و آثار نویسندگان بزرگسال را در هدهد سفید برعهده دارد. یک نگاه کلی به هدهد سفید نشان می­دهد طی این دو سال که از انتشار هدهد می­گذرد، در حداقل 5 شماره از 7 شماره مکتوب منتشر شده، به طور مفصل یا مجمل به آثار، فرهنگ، نویسندگان و بچه­های آذربایجان و ترک زبان پرداخته شده است که 2 شماره از آن در ستایش استاد شهریار بوده است.
مطلب مورد اشاره (مرشد)،  داستانی است که نویسنده بر اساس فرآیند خلق یک داستانِ شخصیت­محورعمل کرده است. جنابعالی بهتر می­دانید که در خلق داستان، معمولا نویسنده یک واقعه یا شخصیت سمپاتیک و علاقه­برانگیز که بیشتر روح و ذهنش را جذب و درگیر کرده، انتخاب می­کند و چنانچه داستان یک داستان تاریخی یا مستند نباشد، نویسنده آن را با تخیل و ابعاد دیگری از واقعیت درمی­آمیزد تا درام شکل بگیرد و یک داستان جذاب خلق شود. حضرتعالی بهتر می­دانید که قضاوت در باره نوع نگرش درونی نویسنده به شخصیت، به تاثیر و حس نهایی بازمی­گردد که در مخاطب ایجاد می­کند. در این داستان نیز که که نویسنده داستانش را از درآمیختن واقعیت و خیال پرداخته، احساس غالبی که در پایان داستان از شخصیت کودک باقی می­ماند، نه تنها توهین و تحقیر نیست بلکه، حسی کاملا همدلانه و آمیخته با احترام و ستایش است.
جناب آقای دکتر شعردوست عزیز، به اعتبار شناختی که جنابعالی ازمن دارید، و به اعتبار شناختی که من از دوستان و همکارانم در تحریریه هدهد سفید دارم، و انتشار 7 شماره مکتوب و 2 شماره مجازی هدهد سفید گواه آن است، و نیز اهتمام و رویکرد نهاد کتابخانه­های عمومی در این مورد، به شما اطمینان می­دهم هدهد  سفید با عشق به بچه­ها و کتاب و کتابخوانی شکل گرفته و همه بچه­های ایران از هر قوم و نژاد و زبانی مورد احترام صمیمانه ما هستند، بخصوص بچه­های خوب آذری زبان. گواه این سخن هم صفحات منتشر شده این 7 شماره است که جز به دیده احترام و ستایش به آنان و شاعر بزرگ این خطه و همه ایران، یعنی استاد شهریار، نپرداخته است. در عین حال اگردرج مطلبی،  ناخواسته و به رغم نیت و میل نویسنده، اسباب رنجش عزیزان شده است، من صمیمانه پوزش می­خواهم.
با ارادت همیشگی - فریدون عموزاده خلیلی
 
انتهای پیام/
 

پژوهشیار