یادداشت/

جامی شکست و حال حریفان خراب شد.../در رثای استادم خانم دکتر منیره پویای ایرانی

1399/09/05 - 21:27 - کد خبر: 32680
منیره پویای ایرانی

نصر: دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز در بلندایِ تاریخ پرشکوه خود، یکی از کانون های درخشانِ دانش و معرفت بوده و شعله هایِ فضیلت وفرزانگی و معنویت و آزادگی، به یُمن وجود فرزانگانی بلندهمت، همواره در صحن آن روشن بوده است.

در این خزان سرد که دلها فسرده است
یاد آوریم باز بهاران رفته را
بگشای گوش جان که ز هر شاخ بشنوی
در بوستان فغان هزاران رفته را
بنگر به چشم دل که ببینی به کوهسار
آن پیچ و تاب گرد سواران رفته را
دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز در بلندایِ تاریخ پرشکوه خود، یکی از کانون های درخشانِ دانش و معرفت بوده و شعله هایِ فضیلت وفرزانگی و معنویت و آزادگی، به یُمن وجود فرزانگانی بلندهمت، همواره در صحن آن روشن بوده است.
بزرگانی چون احمد ترجانی زاده، سیدحسن قاضی، عبدالرسول خیام پور و سرآمد نادره کاران استاد منوچهر مرتضوی رحمه الله علیهم در نگاهبانی از آتش عشق نقش بزرگی داشته اند.
چراغِ صاعقة آن شهاب، روشن باد
که زد به خرمن ما، آتشِ محبّتِ او
در تداوم این سلسلة جنبان دانش و عشق، زنده یاد خانم دکتر منیره پویای ایرانی رحمه الله علیها، یکی از آخرین فرزندانِ بافضیلت این مکان پرشکوه بود که سرتاسر عمر خود و همه توش و توانش را در احیای ماثر ملّی و و اعتلای فرهنگ و ادب ایران و اسلام، به کار بست و آموخته هایش را، در باروری نهالِ اندیشه و دانش گستری، به کار گرفت.
استاد پویای ایرانی، لحظات عمر خويش را صرف انديشيدن به فرهنگ غني این مرز و بوم نمود و در راهِ تعالي فضیلت های انسانی و تخلید آثار گرانبها و میراث مکتوب، کوشش كرد.
نام استاد تازه درگذشته ما، در کنار نام بزرگان دانشکده ادبیات و نادره کاران و سخنوران معاصر به ویژه آنها که پای در سنّت های دانشگاهی دارند، زنده و آشناست و شایسته است همکاران و شاگردانش در جامعة کنونی دانشگاهی و عرصه فرهنگ و ادب، با بهره مندی از تجارب ارزشمند ایشان به ویژه در حوزه مکارم اخلاق انسانی و آرمانی، ضمن پیگیری راه دشوار سلوک علمی، اخلاقی و اجتماعی، خود بدانند و به جویندگانِ جوانِ دانش بیاموزند که در زمانی نه چندان دور، چه کسانی، چراغِ روشن فرهنگ اسلام و ایران را در مراکز دانشگاهی و محافل علمی و ادبی تبریز، نگاهبانی کرده اند و آن را از تندبادِ حوادث و تحریف، مصون داشته اند.
اتاق کار و کتابخانه محقّر اینجانب در دانشگاه تبریز، بر خود می بالید که هر از گاه، پذیرای قدوم پر مهر و حضور گرم استادی مهربان و باصفا بود که با آمدنش، کوله باری از خاطرات و عشق و شور را به ارمغان می آورد. همواره ناگفته هایی بسیار از خیل سواران رفته به ویژه استاد مرتضوی داشت.
خانم دکتر به معنای واقعی کلمه بزرگ‌منش بود. بزرگ‌منش صفتي است كه دارنده‌ آن بايد از صفات نيك مراتب انسانی و سجایای اخلاقی چون صفاي دل، استغناي طبع، عدم کینه توزی، دانش و تزكيه‌ نفس برخوردار باشد.
 در جامعة علمی، حقوق دان، عرفان پژوه و تاریخ نگار و استاد برجسته ادبیات،کم نیست. آنچه این روزها، نادر به دست می آید، همین شخصیتِ ممتازِ انسانی و متانت هایِ درنگ آمیز و نجابت هایِ احترام انگیز است که در وجودِ استاد پویا، به اوج رسیده بود.
او انسان ها‌ را به صِرفِ انسان بودنشان در هر رده و مقامي دوست مي‌داشت. از زندگی ساده و صمیمانه اش، به ویژه پوشش سنتی اش، معلوم بود که اهل متاع دنيا نیست. حقيقتاً جسم و زبان و دلش پاك بود اگر چه شاید گاه نمکی از تندخویی تبارزه بر سفره انعامش بود.
معيارهاي خاص خانم دکتر در زندگي و باورهاي ويژه‌اي كه در معتقدات مذهبي و ملّي او رخنه داشت و عمدتا ثمره همنشینی با مرحوم میرزا عبدالله آقا واعظ بود، تمام حركات و تصميمات او را هدايت مي‌كرد. او به‌شدت به ايرانِ يكپارچه با تمام تنوّع قومي و زباني و تاريخ گذشته‌ آن معتقد بود و همیشه با من در این خصوص سخن می گفت.
تا پیش از اینکه بیماری میهمان خانه جسم و جانش شود، هر گاه که ایشان را می دیدم و دقایقی را در سایه سار مهرش می نشستم، یقین می کردم که این استاد، از تبار دانایانی است که متاعِ گرانمایة «علم و دانش» را به زیورِ «فضایل انسانی و سجایای اخلاقی» آراسته و تماشاگرِ جان را به افق های دورتر و دیریاب ترِ جامعة انسانی و جهانِ بشری مشغول داشته است. بزرگانی که نسل ایشان آخرین جرعه های حیات را می نوشند و گمان نمی کنم پس از این، نشانی از تبار ایشان پیدا کرد.
دانش و آزادگیّ و دین و مروّت   این همه را، خادم دِرَم نتوان کرد.

محمد طاهری خسروشاهی/ مسئول مرکز آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان دانشگاه تبریز
انتهای پیام/

پژوهشیار