یادداشت/
ترامپ، کشته دست خود
1399/08/20 - 09:38 - کد خبر: 31562
نصر: از ترومپت ترامپ دیگر صدایی نمیآید. اگر هم میآید، کسی به آن گوش فرانمیدهد.
ترامپ، رئیسجمهور غیرمتعارف آمریکا به آخر خط رسیده و در تونل تنهایی خودساخته به روزهای آتی فکر میکند؛ روزهایی که در آن، او به تحلیل و تعلیل «اخراج دموکراتیکش» از کاخ سفید خواهد پرداخت؛ البته اگر ذهن خسته و درمانده از شکستش، یاریاش کند.چهار سال قبل مردم آمریکا خسته از ساختار متصلب حاکمیت آمریکا در واشنگتن، به ترامپ رأی دادند؛ چراکه او را تجسم رؤیای آمریکایی میدیدند. مردی که شهرت و ثروت و اراده خود را با قدرت سیاسی ترکیب کرده و مدعی ایجاد تحول در واشنگتندیسی بود. اما ترامپی که به دنبال ایجاد تحول در واشنگتن بود، نتوانست در نقش جدیدش بهعنوان رئیسجمهور، خود متحول شود و در قامت پرزیدنت ایالات متحده رفتار کند و مقامی که او را برکشیده بود چون چاه ویلی او را به درون خود کشید و به زیر افکند.یک تصویر از میان میلیونها تصویر ترامپ در ریاستجمهوری چهارسالهاش معرف او و معرف داوری دیگران در خصوص است؛ این تصویر را حتما دیدهاید. اما یکبار دیگر پس از جستوجوی اینترنتی ببینید. این تصویر مربوط به نشست سران گروه هفت است که ترامپ در صندلی نشسته و دیگر سران گروه ۷ ایستاده به دور او حلقه زده و سعی میکنند او را در خصوص سادهترین موضوعات توجیه کنند. درحالیکه او مانند کودکی لجباز دیگر سران گروه ۷ را جدی نمیگیرد.این تصویر، بیانی روشن از رفتار و گفتار نامتعارفترین رئیسجمهور ایالات متحده در صدساله اخیر یا به بیانی بدترین آنهاست؛ مردی که پس از پیروزی چهار سال قبل «بازیگر اصلی تئاتر رؤیاهایش» شناخته شد اما درک نکرد که «پرزیدنت آمریکا» با تمام نقشهای قبلی او هم از نظر شکل و هم از نظر ماهیت متفاوت است. اگر او در تمامی فعالیتهای 50ساله اخیر خود با تکیه بر نقش کارگزارانهاش و در مقام فاعل با اراده به تمامی خواستههایش رسیده بود اما از درک ساختار در مقام ریاستجمهوری آمریکا عاجز ماند؛ آنهم چهار سال تمام.ترامپ رئیسجمهور نفهمید یا نخواست بفهمد که همان متدولوژی رفتاری پنج دهه اخیر زندگی شخصی خود، از فعالیت در ساختمانسازیهای پدرش در نیویورک تا شرکت در انتخابات ریاستجمهوری، نمیتواند در مقام رئیسجمهور آمریکا نیز تداوم یابد.او مقام ریاستجمهوری ایالات متحده را همتراز ریاست شرکتهای ترامپ میپنداشت. او در چهار سال درک نکرد که رئیسجمهور آمریکا، با رئیس شرکتهای ترامپ متفاوت است. نیاموخت موضوعات سیاسی کیسهای تجاری نیستند که لزوما با بدهبستان حلوفصل شوند. رئیسجمهور آمریکا در تبادل و تعامل با دیگر ساختارهای ایالات متحده رئیسجمهور ایالات متحده میشود و رئیسجمهور ایالات متحده نیز محدود به دیگر ساختارهای پیداوپنهان آمریکاست. به همه کس و همه چیز تاخت. تنها تفسیر خود از واقعیات را درست میپنداشت. بهراحتی دروغ میگفت و هیچگاه سعی نکرد چیزی از کسی بیاموزد و همه را علیه خود شوراند. از زخم زبان و تحقیر و توهین و استهزای او کسی در امان نماند او نیمهشب از خواب برمیخواست تا به کسی که از او انتقاد کرده بود، در توییتر پاسخ محکمی دهد. او به نزدیکان خود پستهای غیرمتعارف بخشید. داماد یهودیاش را مرکز ثقل کنشهای خاورمیانهای دولت خود قرار داد. دخترش ایوانکا را بهعنوان مشاور ارشد خود برگزید. پسرانش در هر موضوعی وارد شدند و «حوزه تخصصی کاخ سفید» را به «حوزه شخصی کاخ سفید» تبدیل کرد.ترامپ در کتاب «Think big» خود میگوید من همیشه انتقام میگیرم. اگر کسی آزارتان بدهد و شما تلافی نکنید، از او هم بدتر هستید. او همچنین در کتاب دیگر خود «Trump and the art of deal» میگوید: دنیا محل معاملهکردن است و با معامله هر چیزی را میتوان حلوفصل کرد. او از چارچوب فکری «معامله و انتقام» در قامت ریاستجمهوری آمریکا خارج نشد و شد اینکه دیدیم. او درکی از هنر آموختن
«The art of learning» نداشت. شبکه خبری CNN که به شکل دائمی، دروغها و ادعاهای غلط ترامپ را رصد و منتشر میکند، گزارش کرده که ترامپ از زمان تحلیف در ژانویه سال ۲۰۱۷ روزانه شش دروغ و ادعای نادرست مطرح کرده است. در دوره کرونا دروغها، سخنان عجیب و غیرعلمی ترامپ رشد روزافرون یافت و در زمانی که روزانه هزار نفر در آمریکا بر اثر کرونا میمردند، ادعا کرد که همه چیز تحت کنترل است.فهرست بلندبالای اخراجیهای کابینه ترامپ به دلیل مخالفت با او، ارائه نظریات مغایر با اهداف ترامپ یا ارائه نظرات کارشناسی یا اینکه مجیزگوی ترامپ نبودهاند، شاهدی بر ذهن انتقامجوی او و «شخصیسازی امر سیاست» توسط ترامپ است. تعداد و تعدد اخراجها در کابینه و کاخ سفید توسط ترامپ به حدی است که در تحلیل آن باید حتما سراغ ذهن مشوش ترامپ رفت.
ترامپ جهد بلیغ کرد تا دوستان خود را تبدیل به دشمنان کند. کافی است فقط به کتاب خاطرات جان بولتون The room where it hapened نظری بیندازید تا خاطرات جان بولتون از ذهن نامرتب یک رئیسجمهور و میزانی را که او با انتشار 600 صفحه خاطرات به اعتبار ترامپ ضربه زد، در نظر بگیرید.
اینک ریاستجمهوری مردی به پایان میرسد که ساعات بیشتری را در زمین گلف خود نسبت به دفترش در کاخ سفید سپری کرده، مردی که فنلاند را بخشی از روسیه و بلژیک را شهری زیبا توصیف کرده است. مردی که به متن سخنرانی نیازی نداشت و حوصله خواندن گزارشهای راهبردی مرتبط به سیاستگذاریهای مهم کشورش را هیچگاه پیدا نکرد. مردی که سوتیها و افتضاحهایش یک پرونده جذاب و پرمخاطب در موتورهای جستوجوی اینترنتی است. مردی که در چهار سال ریاستجمهوری آموختن را نیاموخت. مردی که از ادعاهای او در خصوص تقلب در انتخابات سال ۲۰۲۰ حتی تعدادی به اندازه انگشتان یک دست نیز در ساختار آمریکا حمایت نکردند.
اینک ترامپ در میان چند رئیسجمهور مستقر تاریخ ایالات متحده است که برای بار دوم انتخاب نمیشود. کسی که تقریبا به تمام قولهای انتخاباتی خود عمل کرد اما قربانی رفتار و گفتار خود شد.
کسی که سعی نکرد یا درک نکرد که جایگاه ریاستجمهوری آمریکا جایگاهی متفاوت است. مردی که خود رأسا کمر به قتل خود بسته بود و سرانجام کشته دست خویش شد. شاید پس از ژانویه ۲۰۲۱ ترامپ فرصت بیشتری پیدا کند تا در خصوص متن «text»، فرامتن «context»، کارگزار «agency»، ساختار «structure» و «ژرفاساختار» deep structure در سیاستورزی ایالاتمتحده درک بیشتری پیدا کند. «فوکویاما» فیلسوف معروف آمریکایی میگوید: ترامپ همان کارهایی را انجام میدهد که همه میترسند او بخواهد آنها را انجام دهد. و در نهایت اینکه، بزرگی به طنز اما جدی گفته است که هر ملتی یک «خریت» به تاریخ بدهکار است. آیا ملت آمریکا با انتخاب ترامپ بدهیاش به تاریخ را پرداخته یا اینکه باید در انتظار چیزهای جدید در تاریخ آمریکا باشیم.
سیدعلی طباطبایی- استاد دانشگاه
انتهای پیام/