نصر: «چرا خودت را اذیت می کنی؟ بچه تو که چیز زیادی یاد نمی گیرد، خودت را آزار نده»؛ با این جمله ها سعی می کردند، دست به سرم کنند واسم بچه ام را ننویسند.
به گزارش سرویس اجتماعی نصر، می دانی این ها جمله هایی است که حال یک مادر را بد می کند. موقع ثبت نام دخترم در مهدکودک و پیش دبستانی روزی نبود که با گریه از آنجا بیرون نیامده باشم. این ها حرف های مادر نازنین که مبتلا به سندروم داون است.این مشکل تنها مشکل مادر نازنین نبوده و نیست و همچنان خانواده های زیادی برای ثبت نام فرزندان معلول شان در مهدکودک ها و پیش دبستانی ها دچار مشکل اند.
«مادر نازنین میگوید: نازنین دوسال و نیم داشت که تعداد زیادی مهد کودک خوب انتخاب کردیم اما هر کدام برای ثبت نام بهانه ای می آوردند. در یک مهد موبایلم را دست بچه دادم که سرش گرم شود چون خیلی کلافه شده بود، بچه موبایل را زمین انداخت. خانم مدیر بلافاصله گفت ببین بچه ات چقدر مشکلات رفتاری دارد، ما نمی توانیم ثبت نامش کنیم. همان موقع گفتم وقتی آنقدر راحت به بچه برچسب می زنند، بهتر که ثبت نامش نکنند. من آن سال ها جایی نمی رفتم که با گریه بیرون نیایم. بعد از آن سراغ مهد کودک های بدون نام و نشان رفتم. در یکی از این مهدها قبلا پسری مبتلا به سندروم داون پذیرفته شده بود و مدیرش فرزند من را هم با آغوش باز پذیرفت.
در همه آن سال ها حتی یک نفر هم به این مادر نگفت ما می توانیم امکاناتی برابر به فرزندتان بدهیم؛ امکاناتی برابر با بقیه بچه ها نه بیش از آن. چراکه به قول مادر نازنین، مربی مهدکودک ها حوصله سرو کله زدن با بچه های دارای معلولیت را نداشتند. شرایطی که در پیش دبستانی هم دقیقا تکرار می شد.»
«رقیه ابراهیمی مادر آیسان هشت ساله که دارای معلولیت جسمی و حرکتی است هم تجربه های مشابهی دارد. وی در این خصوص به خبرنگار نصر گفت: از صد مهدکودکی که رفتم یکی حاضر شد اسم آیسان را بنویسد. دولتی ها که اصلا امکانات نداشتند و ساختمان پر از پله بود و مدیرانش هم حاضر نبودند آیسان را ثبت نام کنند.
وی افزود: یک رمپ گذاشتن کاری دارد، که از آن هم خودداری می کنند؟ بعد رفتم سراغ مدارس غیرانتفاعی که آن ها هم صد جور اما و اگر می آوردند و بالاخره یکی از غیرانتفاعی ها ثبت نامش کرد و تازه بار همه مشکلاتش هم گردن خودم بود. تمام روز در مهد کودک و پیش دبستانی می نشستم و خودم بچه را جابه جا می کردم.
مادر آیسان گفت: یعنی با آن همه شهریه ای که می گرفتند حاضر نبودند بچه را از این اتاق به آن اتاق ببرند. به همین خاطر دیسک کمر و گردن گرفتم. آیسان امسال مدرسه رفت، آن هم بعد از اینکه به خاطر همین مشکلات یک سال از مدرسه عقب ماند. این مشکل را برای پیدا کردن مدرسه هم داشتم و نمی توانستم مدرسه مناسبی در تبریز پیدا کنم.
مادر آیسان خاطرنشان کرد: به چند مهد کودک در تبریز سر می زنم. یکی از این مهدها در شرق تبریز است. وقتی از خانم مدیر می خواهم یک بچه معلول را ثبت نام کند، ابروهایش را با تعجب بالا می اندازد و می گوید: «خانم ما اصلا بچه معلول ثبت نام نمی کنیم، چون اصلا امکاناتش را نداریم. شما باید بروی مهد کودکان استثنایی.» بعد هم بلافاصله دفترچه ای را ورق می زند و شماره یک مهد را روی تکه ای کاغذ می نویسد و می دهد دستم.
میگویم اما من مایلم فرزندم در مهدکودکی بین بچه های عادی درس بخواند تا فکر نکند از بچگی از بقیه جدا شده. خانم مدیر چند دقیقه ای فکر می کند: «راستش شاید هم شما درست بگویید اما ما امکاناتش را نداریم.»
به چند مهد کودک دیگر در مرکز شهر سر می زنم و کماکان پاسخ های مشابهی می شنوم؛ اینکه امکانات شان برای پذیرفتن یک کودک دارای معلولیت مناسب نیست.
مدیر یکی از مهدکودک های تبریز می گوید: چند وقت پیش کودکی را که کمی عقب ماندگی ذهنی داشت ثبت نام کردیم. درواقع بچه عقب ماندگی زیادی هم نداشت، فقط کمی کم هوش بود اما بقیه والدین اعتراض کردند، ما هم مجبور شدیم عذرش را بخواهیم.
مدیرمهد کودک دیگری قبول می کند فرزند دارای معلولیتم را ثبت نام کند به شرط اینکه هزینه یک مربی اضافه برای چشم برنداشتن از بچه را بپردازم که تقریبا دو برابر شهریه عادی است.
مدیر مدرسه گفت: خانم ما یک لحظه هم نمی توانیم از بچه تان غافل باشیم این مربی ما سایه به سایه دنبال بچه می رود.
من هم در جواب مدیر مدرسه گفتم: ولی من نمی خواهم مربی تان سایه به سایه، بچه ام را دنبال کند. می خواهم با بچه های دیگر برود و بیاید. این طوری بچه های دیگر هم با تفاوت ها آشنا می شوند، می فهمند همه مثل هم نیستند اما می توانند کنار هم بازی کنند و درس بخوانند.
خانم مدیر چند دقیقه ای فکر میکند و با خوشرویی تمام وعده می دهد که با من تماس می گیرد اما بعد از گذشت یک هفته همچنان خبری از تماس نیست.»
«فرزند مبتلا به سندروم داون خانم یوسفیان این روزها برای خودش جوان برومندی شده. وی می گوید: در مهدهای کودک به او میگفته اند بچه ات را یک ساعت زودتر بیاور و یک ساعت زودتر ببر تا بقیه والدین او را نبینند. حتی استخر هم که می رفتیم وضع همین بود. 20 ساعت پشت در استخر نشستم چون خیلی ها در نبودم او را دیوانه خطاب می کردند، اما یک مربی به او اعتماد کرد و همه خانواده هم تلاش کردیم تا او امروز شناگر قابلی شود.»
«مادر مهدیار چهار ساله مبتلا به سندروم داون هنوز بچه اش را در مهدکودک ثبت نام نکرده اما او هم این واهمه ها را دارد. مهدیار را چند کلاس مختلف می برد و دائم با سؤال دیگران مواجه است: «گاهی این همه سؤال و کنجکاوی آزارم می دهد؛ اینکه یکسره می پرسند، چی شد بچه ات این طور شد؟ مگر سونوگرافی نرفتی؟ آزمایش ندادی؟ می گویم به خدا رفتم حالا این بچه هم این جوری متولد شده، خواست خدا بوده. اوایل بیشتر اذیت می شدم اما الان با اعتماد به نفس جواب شان را می دهم.»
«رویا 20 سال دارد و نابیناست و از تفکری انتقاد می کند که میل به جداسازی دارد: من نابینا هستم و دوران کودکی خودم را به یاد می آورم و اینکه بچه ها راه هایی پیدا می کردند که من هم بتوانم بازی کنم.
رویا افزود: بچه ها در کنارهم معمولا بهترین راه حل ها را پیدا می کنند. اصلا داستان همین است؛ اینکه چطور بچه ها در کنار هم با این موضوع کنار می آیند. معمولا وقتی بچه ها بدو بدو می کنند به صورت طبیعی راهی پیدا می کنند که باهم از بازی لذت ببرند. اولش شاید یک کودک دارای معلولیت را مسخره کنند یا تعجب کنند اما بعد راه هایی پیدا می کنند که یکدیگر را بپذیرند و باهم دوست شوند.
او تاکید می کند: معنی فردی سازی آموزش همین است، اینکه یک سیستم آموزشی باید طوری باشد که بچه ها با نیازهای مختلف بتوانند از آن استفاده کنند نه اینکه بچه خودش را با سیستم تطبیق دهد.
وی ادامه داد: البته کسی هم نمی تواند منکر امکانات شود؛ مثلا کودک ناشنوا نیاز به فردی دارد که زبان اشاره بداند. اما مربی های مهدکودک معمولا هیچ دوره آموزشی در این زمینه ندیده اند. راه حل حذف بچه ها نیست بلکه آموزش به مربی هاست. مهدکودک ها تحت نظر بهزیستی اند و بهزیستی باید به همه این موارد فکر کند.»
"شاهین احمدیان"، فعال حوزه معلولیت در این باره می گوید: اگر مهدها دولتی اند باید برای همه افراد جامعه در دسترس باشند. درست مثل اینکه همه افراد جامعه باید بتوانند از اتوبوس، مترو، خیابان یا ادارات دولتی استفاده کنند. نبود امکانات برای این بچه ها دلیلی نیست که آن ها نتوانند از مهد استفاده کنند. خیلی از کارها هم دیداری است؛ مثلا به یک بچه ناشنوا خیلی راحت می توانند سفالگری یاد بدهند یا بچه ای که عصای کمکی دارد و دچار معلولیت حرکتی است فقط کافی است به جای پله، مهد کودکش رمپ داشته باشد یا دستشویی مهد یا پیش دبستانی مناسب سازی شده باشد.
گزارش نصر حاکی از آن است که این بار اگر گذرتان به مهد کودک فرزندتان افتاد، بد نیست دور و برتان را دقیق تر نگاه کنید؛ یک لحظه خودتان را جای پدر و مادری بگذارید که در پاسخ برای ثبت نام فرزندش می شنود (برای فرزند شما جایی نداریم). راستی اگر شما جای آن ها بودید چه می کردید؟
*گزارش از سحر مغفرت
انتهای پیام/