یادداشت/

پانترکیسم شیعی؛ ساده‌سازیِ یک پدیدۀ پیچیده

1399/07/13 - 08:18 - کد خبر: 28267
قره باغ

نصر: گروهی از تحلیلگران، کنش‌های حمایتی بخشی از انقلابی‌های شمال‌غرب در قبال مسئلۀ آزادسازی قره‌باغ را ذیل تعبیر مبهم پانترکیسم_شیعی تفسیر می‌کنند!

این تعبیر قناس و نارَس، فی‌الواقع حول یک تعریف از مفهوم امنیت ملی شکل گرفته است؛ با این توضیح و استدلال که:
اولاً دولت جمهوری آذربایجان، با رویکرد غربگرایانه و نزدیکی‌اش به اسرائیل، تهدیدی برای امنیت ملی ایران است؛
ثانیاً همۀ حمایت‌ها از آزادسازی قره‌باغ، مبنای قومیتی دارد.
چرا می‌گوییم این تعبیر و تفسیر از یک پدیدۀ فرهنگیِ دیرین و فراگیر (حمایت آذری‌های ایران از آزادسازی قره‌باغ) نارس و مبهم و البته موهوم است؟
برای پاسخ به این پرسش، ناگزیر از مرور پاره‌ای بدیهیاتِ مهم، پیرامون مسئلۀ آذربایجان و قره‌باغ هستیم:
1. علی‌اف‌ها، استخوانِ قدرت‌طلبی را لای زخم قره‌باغ نگه داشته‌‌اند و سال‌هاست از این زخم، تغذیه می‌کنند و بقای دولتشان به تمدید وضعیت بحرانی قره‌باغ بسته است.
 2. روسیۀ پوتین دارد با مهرۀ علی‌اف و مسئلۀ قره‌باغ، با غرب بازی می‌کند.
3. ترکیۀ اردوغان می‌خواهد از نمدِ قره‌باغ، کلاهی برای بلندپروازی‌های نوعثمانی‌گری‌اش ببافد.
4. رد پای اسرائیل مدت‌هاست در آن سوی ارس دیده می‌شود.
5. آمریکا که همه‌جا هست، در قفقاز هم لنگر انداخته است.
بله؛ معرکۀ عجیبی است و عقل می‌گوید لااقل یکی از اهداف و بهانه‌های این معرکه‌گیری، درگیرسازیِ جمهوری اسلامی ایران است. تبدیل شمال ارس به ترمینال قدرت‌طلبان و رقبا و دشمنان ایران، اتفاق کوچکی نیست. منازعه بر سر قره‌باغ هم می‌تواند تله یا بهانه‌ای باشد برای ضربه زدن یا زمینه‌سازی برای ضربه‌ زدن به ایران.

این‌همه، واقعیت دارد.
اما آیا همۀ واقعیت هم همین است؟
مبتلایان به تحلیل آسان، با پیش کشیدن تعبیری مانند پان‌ترکیسم شیعی، و فروکاستن منازعۀ قره‌باغ به «اختلاف مرزی دو کشورِ همسایه» از تلاش برای فهم ابعاد دیگرِ واقعیت، سر باز می‌زنند.
فهم واکنش‌های همدلانۀ انقلابی‌های استان‌های آذری‌نشین ایران نسبت به اشغال قره‌باغ، طبعاً با صورت‌بندی‌های نابسندۀ صرفاً سیاسی و امنیتی، ممکن نخواهد بود. برای تحلیل یک وضعیتِ مهم تاریخی، فرهنگی و اعتقادی، نمی‌توان از درِ دانشِ استانداردِ سیاسی وارد شد و با برچسب‌زنی، سر و تهِ قضیه را هم آورد.
برای فهم چراییِ این واکنش‌های همدلانه، باید در جامعۀ آذری‌های ایران زیست و جهان معناییِ آنها را فهمید و مال خود کرد. کشف ذهنیت و بیناذهنیت آذری‌های ایران در مسئلۀ قره‌باغ، مقدمۀ تحلیل درستِ رفتار آنهاست؛ باید دانست که این ذهنیت، جدیدالولاده نیست و ریشه در تاریخ معاصر کشورمان دارد. قاعدۀ مذکور، نه در مورد خاص «نگرش آذری‌های ایران به مسئلۀ قره‌باغ» که در فرآیند تبیین هر مسئلۀ فرهنگی و اجتماعی عمدۀ دیگر هم صادق است. ساده‌اندیشانه‌ترین رویکرد، رویکرد مرکزگرایانه‌ای است که مستند به یک‌سری یافتۀ ضدونقیضِ اینترنتی، ماجراهایی با چند دهه قدمت را خلاصه کرد. ابداع ترکیبِ نامتجانس (پان‌ترکیسم شیعی) هیچ کمکی به فهم ماجرا نخواهد کرد.
انقلابی‌های آذربایجانِ ایران، کمابیش در جریان معرکه‌گیری‌های روسیه و ترکیه و آمریکا و اسرائیل در آن سوی ارس هستند و اتفاقاً با وسواس و مسئولیت‌پذیری بیشتری این معرکه‌گیری‌ها را زیرنظر دارند. اما همۀ ماجرا را این نمی‌دانند؛ آنها واقع‌بینانه ضمن فهم این کشاکش‌های سیاسی، خود را در موقعیتی فراسیاسی دیده‌اند؛ موقعیتی آرمانی و اعتقادی و تاریخی که از قضا نسبت روشن‌تری با منافع ملی و آیندۀ جمهوری اسلامی ایران دارد.
احساس و علقۀ دینمدارانۀ انقلابی‌ها نسبت به قره‌باغ، برخلاف آنچه تهدیدگرایان مرکزنشین القا می‌کنند، فرصتی برای حفظ جایگاه ایران در مناسبات منطقۀ مهم قفقاز است. همان جایگاهی که با سهل‌انگاری و بدکارکردی مجموعه‌های سیاسی و فرهنگی کشور، در دهه‌های گذشته، تضعیف شده است.
به رنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آورد
دگر کس آید و بی سعی و رنج بردارد
این واکنش‌های همدلانه، نه از تعلقات قومی، که از باورهای آرمانی انقلاب اسلامی سرچشمه می‌گیرد.
اگر امروز ترکیه، روسیه، اسرائیل و آمریکا، دارند در غیاب ایران در زمین آذربایجان، مچ‌اندازی می‌کنند، یکی از عواملش، قطعاً فعالیت مشکوک جریانِ تهدیدمحوری‌ست که گسترۀ منافع ملی را چنان کوچک و نوک‌دماغی کرده که حتی نمی‌تواند شمال شهر تهران را پوشش دهد؛ چه رسد به گستره‌ای تمدنی!
به این بیفزایید تمدید حیات اندیشۀ تجزیه‌طلبی را که بیش از هر چیز، مرهونِ همین نگاهِ مرکزگرایانۀ تهدیدمحور به اقوام است.

روح الله رشیدی
انتهای پیام/

پژوهشیار