به بهانه روز جهانگرد/
تبریز در سفرنامهی جهانگردان/ مارکوپولو چگونه به تبریز آمد؟
1399/07/06 - 10:49 - کد خبر: 27784
نصر: «شهر تبریز ار بسوزد از حرارت دور نیست/چون که از هر کوچهاش صد آفتاب آید برون» شاید همین یک بیت شعر توصیفی مفید و مختصر از جایگاه خاص تبریز باشد که توجه هر مسافری، حتی جهانگردان را هم به خود جلب میکرده است.
سیاحانی که در دورههای مختلفی گذرشان به این شهر افتاده، هر کدام تبریز را به گونهای توصیف کردهاند و دست نوشتهها و خاطرات باقی مانده از سفرنامههای جهانگردان شاهدی زنده از تاریخ غنی و تفاوت تبریز با دیگر نقاطی است که سفر کردهاند.
سفرنامههایی که توسط جهانگردان نوشته شدهاند، خدمت بزرگی به تاریخ و کسانی کردهاند که امکان سفر به نقاط دیگر را نداشتند، مثلا مارکوپولو به جاهایی سفر کرده است که شاید قبل از او کسی پایش به آنجا باز نشده بود، اما سفر یک سیاح ونیزی به تبریز، دور از انتظار بود، تا اینکه مرگ همسر پادشاه و تصمیم او به تجدید فراش، پای این جهانگرد را به تبریز باز کرد.
سفرنامههای باقی مانده از مارکوپولو، باربارو، کلاویخو، بازرگانان ونیزی و نیز از سیاحان اسلامی مانند ناصرخسرو قبادیانی و ابنبطوطه در برگیرنده آثار و نوشتهها و خاطراتی هستند که وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شهر تبریز را نشان میدهند.
مورخان معتقد هستند مسافرانی که در این دوران به ایران میآمدند، مانند سیاحان قرون وسطایی یک عده ماجراجو نبودند. اینان بیشتر تاجر و صنعتگر، ساعت ساز، جواهرشناس و جواهرسازانی بودند که با هدف معینی به این کشور میآمدند و به زبان و ملیت نواحی مورد نظر آشنایی داشتند.
جهانگردان و سیاحان ماموریت خاص تحقیقاتی، سیاسی و مذهبی و اقتصادی داشتند و لازم بود دقیقترین و صحیحترین گزارشها و اطلاعات را تقدیم دربار سلاطین و امپراطوران اروپا کنند، بنابراین این نکته ضروری به نظر میرسید که گزارشها و نوشتههای جهانگردان مستند و مطابق با واقعیتها باشد.
بهروز خاماچی در کتاب «تبریز از نگاه جهانگردان» مینویسد: «سیاح و جهانگرد معروف ونیزی به اتفاق برادرانش به نامهای نیکو پولو و مافیو پولو در سال ۱۲۹۰ میلادی که به دربار خاقان چین رفته بودند با کاروانی از دربار چین همراه شده پس از تحمل زحمات فراوان ۱۸ ماه سرانجام وارد جزیره هرمز شده و به هنگام سلطنت سلطان محمود غازان خان در سال ۱۲۹۲ میلادی برابر با ۶۹۴ قمری به تبریز وارد میشود.
در اواخر ایام ارغون خان، یکی از زنان محبوبه وی وفات یافت و از ایلخان مغول بنا بر وصیت او تصمیم گرفت که زوجهای به جای او اختیار نکند، مگر از همان خاندان زن محبوب او که در "ختا" مقیم بودند. ارغون خان سه تن از امیران خود را به خدمت قوبیلای قاآن، خاقان چین فرستاد تا وی شاهزاده خانمی را از همان خانواده روانه درباره او نماید. قوبیلای قاآن دوشیزه ۱۷ ساله را که بسیار زیبا هم بود به همراهی فرستادگان ارغون روانه تبریز کرد و این فرستادگان در سال ۱۲۹۰ میلادی در حین بازگشت از چین با سیاحان و جهانگردان معروف ونیزی یعنی برادران مارکوپولو همسفر شده از راه دریایی هند عازم ایران گشتند و با ۱۳ کشتی و ۶۰۰ نفر مسافر، راه ایران را پیش گرفتند، پس از ۱۸ ماه در حالی که بیش از ۱۷ تن از این عده کثیر زنده نمانده بود به جزیره هرمز رسیدند و در آن جزیره شنیدند که ارغون مرده است، ناچار از آنجا به نزد ایلخان جدید یعنی (گیخاتو) پیغام فرستادند و کسب تکلیف کردند، گیخاتو ایشان را به خدمت غازان پسر ارغون فرستاد سه نفر سیاح ونیزی و یکی از سه امیر ارغون که زنده مانده بودند در ابهر زنجان به حضور غازان رسیدند و شاهزاده خانم چینی را که برای ارغون آورده بودند تسلیم پسر یعنی غازان خان کردند و غازان خان هم او را به زنی گرفته و با ازدواج کرد.»
از اواسط قرن هفتم هجری به بعد که دوران کامرانی مغولان و آرامش آذربایجان است علاوه بر تبریز شهر مراغه نیز مورد توجه قرار گرفت به ویژه در زمان هلاکوخان این شهر پایتخت ایلخانان گردید. نخستین سند موثق بیگانه که درباره تبریز این دوران در دست داریم نوشتههای جهانگرد و سوداگر ونیزی یعنی مارکوپولو است که در اواخر نیمه دوم قرن هفتم هجری تبریز را به چشم خود دیده است. مارکوپولو که درباره پارهای از ایالات ایران از آن جمله یزد، کرمان و جزیره هرمز شرح نسبتاً مختصری نوشته از تبریز به طرز جالبی یاد می کند ولی زمانی به تبریز رسید که غازان خان در پایتخت باشکوه خود در شام غازان تبریز سلطنت میکرد و در این زمان تجارت خارجی ایران در شهر تبریز در دست بازرگانان (ژن) ایتالیا بوده است.
این سیاح ونیزی در مورد تبریز مینویسد: «تبریز شهر بزرگ به غایت زیبا و با ابهت است که در میان ارمنستان و ایران و ایالتی به نام عراق واقع شده که نزدیک به بغداد یا در سر راه آن است، از شهرهایی که تاکنون دیدهام تبریز از همه زیباتر و ثروتمندتر است. در این منطقه شهرها و دشتهای فراوانی وجود دارد، اما تبریز از سایر شهرها به مراتب پورنفوذتر و معتبرتر است.
مردم شهر تحت تسلط تاتارها و مغول ها هستند ساکنان تبریز اصولاً از راه داد و ستد و تهیه کالاهای گوناگون روزگار می گذرانند و غالباً به تجارت مشغولند به خصوص به بافتن پارچههای زربافت و ابریشمی میپردازند. این شهر سر راه تجارت بغداد و موصل و هند و هرمز و جاهای دیگر قرار دارد تبریز به اندازهای از نظر محل جغرافیایی برای داد و ستد مناسب است که سوداگران هند و بغداد و نواحی گرمسیری همینطور از اطراف و اکناف اروپا به این شهر روی میآورند تا کالاهای گوناگون را بخرند و بفروشند در تبریز همه گونه در و سنگهای گرانبها به فراوانی یافت میشود سوداگرانی که دستاندرکار داد و ستد با کشورهای بیگانهاند ثروت هنگفتی به هم میزنند اما ساکنان تبریز روی هم رفته مردمی مستمندند.
بازرگانان لاتین اروپا به خصوص از بندر جنوا (ژن) برای خرید کالاها و خشکباری که از بلاد بیگانه به تبریز وارد میشود مسافرت میکنند، در این شهر تجارت رونق فراوان دارد و بازرگانان سود هنگفتی میبرند.»
طبق نوشتههای مارکوپولو، تبریزیان در میان خود به زبان دیگری گفت و گو میکنند و هر گروه به زبان ویژه خود تکلم کرده و پیرو آداب و سنن خود هستند و در عین حال همگی خود را تبریزی مینامند. در این هنگام شهر تبریز را با باغستانهای زیبا و عالی که پر از میوههای گوناگون میباشد از هر سو احاطه کرده است. تبریز بسیار دلگشا بوده بناهای بلند و باشکوهی دارد و در باغات آن همه نوع درختان میوه کاشته شده که تبریزیان به باغات و امارات با شکوه خود مباهات میکنند. از نوشتههای مارکوپولو چنین استنباط میشود که در جامعه شهر تبریز در قرن هفتم هجری پیروان ادیان و مذاهب مختلف در این تساهل در کنار یکدیگر زندگی میکردند و حتی روحانیونی عیسوی در آذربایجان موفق به دایر ساختن دیرها، کلیساها و خانقاههایی نیز شده بودند.
تبریز از منظر ناصر خسرو
«قدیمی ترین کسی که از شهر تبریز توصیف جغرافیایی کرده و ابعاد آن را به طور دقیق داده است ناصر خسرو علوی قبادیانی است. حکیم و شاعر و دانشمند که در سال ۴۳۸ قمری تبریز را دیده است و طول و عرض آن را هر یک هزار و چهارصد گام، نوشته که مساحت تقریبی آن ۱۹۶۰۰ و محیط آن ۵۶۰۰ گام میشده است. در این مساحت اندک گروه انبوهی از مردم میزیستند که ۴۰ هزار تن از ایشان در زلزله مهیب آن شهر که در سال ۴۳۴ هجری قمری روی داد هلاک شدند. اگر فرض شود ثلث مردم شهر در این حادثه به هلاکت رسیده باشند بایستی جمعیت شهر تبریز در پیش از زلزله سال ۴۳۴ با حومه اش در حدود یکصد و بیست هزار تن بوده است.»
حکیم ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامه خود مینویسد: در بیستم صفر سنهی ۴۳۸ به شهر تبریز رسیدم و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود و آن شهر قصبه بزرگ آذربایجان است. شهری است آبادان، طول و عرض را پیمودم هر یک هزار و چهارصد گام، مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنج شنبه هفدهم ربیع الاول سنه ۴۳۴ در ایام مسترقه بود گویند در این شهر منجم ابوطاهر شیرازی میزیست و در آنجا بود که حکم کرد که در فلان شب این شهر به زلزله خراب شود، حکم به الزام مردم شهر را از آن بیرون کرده به صحرا بردند تا در زیر خاک هلاک نشوند و آن حکم منجم راست آمد شهر در آن شب به کلی خراب شد چنان که بیش از چهل هزار آدمی در آن واقعه هلاک شدند.
ژان شاردن به تبریز میآید
ژان شاردن، سیاح فرانسوی میگوید؛ «تبریز بزرگترین شهرهای ایران و بعد از اصفهان چه از حیث عظمت و جمعیت و چه از لحاظ مکنت و تجارت اول شهر این مملکت است. این شهر بارو و حصاری ندارد و به ۹ محله منقسم است، پانزده هزار خانه و پانزده هزار دکان دارد اگر اماراتش عالی نیست ولی بازارهایش از سایر بلاد آبادتر و سقفهای آنها بلندتر است.
آمد و شد مردم در این بازارها و کثرت مالالتجاره دلیل بر کمال آبادی شهر است. بهترین بازار که به شکل هشتی بنا شده و محل جواهریان است قیصریه نام دارد، ۳۰۰ کاروانسرای دایر در این شهر هست و کوچکترین آنها گنجایش ۳۰۰ نفر مسافر را دارد. سرتاسر شهر پر از صنایع ابریشم و قماش و زرگری است. عالیترین دستارهای ایرانی در تبریز تهیه میشود.
بازرگانان بزرگ و عمده شهر برایم تعریف کردند که همیشه سالانه شش هزار عدل ابریشم در کارگاههای این بلده بافته میشود. مالالتجاره شهر عبارت از محصول همه کارخانجات اروپا و آسیا است، پارچه های حریر محصول شعرباف خانههای تبریز به خارج میرود. تجارت تبریز در سراسر ایران و تمام ترکیه در مسکوی (روسیه)، ترکستان، هندوستان و ممالک ساحلی دریای سیاه گسترده شده است و اغلب بلاد مالالتجاره این شهرستان میشود.
لوازم زندگی و معاش در تبریز فراوان است و شخص با خرج کم در تبریز در نهایت آسودگی میتواند زیست کند، از دریای خزر انواع ماهیها را به تبریز میآورند، اقسام گوشت و طیور و شکار و میوهها از هر قبیل و علوفه چهارپایان از هر بلاد ایران ارزانتر است.
سبزیها مخصوصا مارچوبهی اطراف شهر قیمتی ندارد. در نهرها و رودخانهها مرغابی زیادی شکار میکنند. اهل ایران بالطبع به شکار مایل نیستند خاصه اهالی تبریز که شکار را به جهت مشغولیت و تفریح خاطر مینمایند و نه به جهت به دست آوردن گوشت شکار.
معروف است که شصت نوع انگور در باغهای تبریز به عمل میآید در چند موضع نزدیک شهر تبریز معادن مرمر سفید دیده میشود، خاصه مرمر یکی از آن معادن چندان شفاف است که ضخامت آن هرچه زیادتر باشد روشنایی از آن نفوذ میکند از قرار مشهور دو معدن دیگر در اطراف شهر تبریز هست یکی معدن طلا و دیگری معدن نمک و چندین سال است که در معدن طلا کار نمیکنند زیرا که دخل آن مساوی است با خرجی که مینمایند و چیزی زیادتر عاید نمیشود.»
ژان شاردن، سیاح فرانسوی در سال ۱۶۶۵ میلادی از طریق استانبول آسیای صغیر به طرف ارمنستان و تبریز و قزوین رهسپار گردید و در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی به اصفهان رسید. شاردن به علت علاقه شدید به تجارت و جهانگردی سه مرتبه به ایران آمد که سفر سوم او ۱۰ سال طول کشید. در سال ۱۶۷۳ میلادی ۱۰۸۴ هجری مدتی در تبریز توقف کرد و عظمت شهر و جمعیت و بازار و حجم داد و ستد آن را به طور شگفت انگیزی بیان کرده است.
وصف تبریز در خاطرات ابنبطوطه
ابن بطوطه در سال ۷۰۳ هجری قمری در شهر طنجه از بلاد مراکش تولد یافت و در سال ۷۲۵ هجری یعنی در ۲۲ سالگی به قصد زیارت مکه زادگاه خود را ترک گفت. پس از ادای فریضه حج سفر خود را ادامه داد و قسمتهای بزرگی از بلاد یمن، عراق و ایران و آسیای صغیر و دشت قپچاق و قسطنطنیه و ماوراءالنهر را طی کرد و به هندوستان رفت و چندین سال در دهلی پایتخت آن کشور به کار قضا پرداخت و سرانجام پس از مسافرتی به کشور چین به وطن خود بازگشت و سفری به اندلس (اسپانیا) و از آن پس به سفری به آفریقای مرکزی رفت و در بازگشت خاطرات مسافرت خود را به ابن جزی که دبیر دربار سلطان ابو عنان پادشاه مراکش بود املا کرد و ابن جزی کتاب «رُحله» را از این یادداشتها فراهم کرد.
او پس از اینکه در زمان ابوسعید از تبریز دیدن کرده است، نوشتههای او و خاطرات جالبش از اوضاع این شهر در عهد ایلخانان مغول بسیار ارزشمند است و اشاراتی به شام غازان، مسجد جامع و مغازههای تبریز کرده است.
« شهر تبریز و بازار آن بسیار باشکوه است. علاءالدین محمد از امرای بزرگ و شریف بود. پس از ده روز راهپیمایی به شهر تبریز رسیدیم و در خارج از شهر در محلی موسوم به شام منزل کردیم. قبر قازان (غازان خان) پادشاه عراق در این محل است، بر سر قبر او مدرسه زیبایی با زاویه بنا کردهاند.
امیر مرا در همین زاویه در میان آبهای روان و درختان سرسبز منزل داد. فردای آن روز از دروازه بغداد به شهر تبریز وارد شدیم و به بازار بزرگی که «بازار قازان» نامیده میشد رسیدیم و آن از بهترین بازارهایی بود که من در همه شهرهای دنیا دیدهام. هر یک از اصناف و پیشهوران در این بازار محل مخصوصی دارند و من به بازار جواهریان که رفتم بس که انواع جواهرات دیدم چشمم خیره گشت.
پس به بازار عنبرفروشان رفتیم و همان اوضاع بلکه بیشتر از آن را هم در این بازار دیدیم پس رسیدیم به مسجد جامعی که وزیر علیشاه معروف به گیلان (جیلان) آن را ساخته است و در بیرون آن از دست راست، مدرسه است و از دست چپ، زاویه ای وجود دارد و صحن آن با سنگهای مرمری فرش گردیده و دیوارها به وسیله کاشی که چیزی مانند «زَلیج» است پوشانیده شده و جوی آبی از وسط آن میگذرد و انواع درختان و موها و یاسمین در آن به عمل آوردهاند. روز بعد از نماز عصر در صحن مسجد سورههای (یس و فتح و عم) را قرائت میکنند و مردم شهر برای شرکت در این قرائت در آنجا گرد میآیند.»
تیمور لنگ در تبریز
در کتاب "منم تیمور جهانگشا" که شرح حالی از تیمور به قلم خودش بوده و مارسل بریون آن را گرد آورده، آمده است: "در تبریز مسجد علیشاه گیلانی را دیدم، علیشاه گیلانی، وزیر غازان خان بود و به خرج خود مسجدی به پا کرد و یک رشته قنات به وجود آورد تا اینکه آب آن از وسط مسجد بگذرد، وقتی که من وارد آن مسجد شدم پنداری که قدم به بهشت گذاردهام. صحن آن مسجد را با سنگ مرمر تراشیده مفروش کرده و دیوارها با کاشی مفروش شده بود و یک نهر آب زلال از وسط مسجد میگذشت و مردم وسط آن وضو میگرفتند.
سه روز بعد از ورود من به تبریز بازارها گشوده شد و من برای دیدن بازارهای تبریز رفتم. بازارهای تبریز همه دیدنی است، اما دو بازار آن در جهان منحصر بفرد است. یکی بازار جواهرفروشان و دیگری بازار عنبرفروشان.
وقتی قدم به بازار جواهر فروشان نهادم از مشاهده انواع گهرها در دکانها به نظر میرسید مبهوت شدم، مقابل هر دکان یک مرد جوان خوش قیافه ایستاده بود و از مردم دعوت میکرد که قدم به دکان بگذارند و جواهر خریداری کنند. لباس مردان جوان و زیبا رنگارنگ و از حریر بود. عمامههای ظریف بر سرشان دیده میشد و روی هر عمامه پر زده بودند.
بازار دیگر تبریز بازار عنبر فروشان است که کنار بازار جواهر فروشان قرار داشت و هنگامی که من قدم به آن نهادم، بوی عطرهای لطیف مرا مست کرد، چون در آن بازار علاوه بر عنبر، همه نوع عطر میفروشند و عطرهای تبریز در کارگاههای مخصوص تقطیر عطر فراهم میشود و عطر گل سرخ محمدی و عطر گل زرد محمدی تبریز بینظیر است."
منابع: کتاب تبریز از نگاه جهانگردان بهروزخامهچی - کتاب منم تیمور جهانگشا
انتهای پیام/