نصر: سلام بر تو ای فخر آفرینش، ای نگین خوشنگار خلقت، ای حسین، چقدر شیرین است نام تو!؛ مبارک باد بر خدا خلقتی چنین نیکو، گنجاندن تمام خوبیها و زیباییها در وجود تو و اهل بیت تو میتوان معنا کرد.
ای حسین، نام تو همسایه شور است و یاد تو، تداعی شعر و شیون و شیفتگی. قرنهاست که قرار قلبها را بردهای، دست در دست نبضها، آرامش سینهها را آشوب کردهای و همپای اشکها بر لبها تراویدهای.
اینک نیز عشق توست که گرممان میکند. گریه بر توست که طراوت و شکفتنمان میبخشد و شوق رسیدن به توست. اگر آن روز نسیم نفسهای تو در دشت آتش و جنون نمیوزید، اگر سلسله جبال قامت 72 عاشق در حاشیه شمشیرهای بیتاب نمیایستاد، اگر نازکای گلویی 6 ماهه تیر را لبیک نمیگفت، هنوز و همیشه ما لبیکگوی ذلت، وحشت و ظلمت بودیم.
ای شهید راه نماز با تو عشق را فهمیدیم، خوبی را شناختیم و به کشف «خود»پرداختیم. بی تو همه چیز بیمعنی است، آسمان بیستاره و ابری، دریا همه طوفانی و غمگین و زمین بیروح و خسته از بودن است.
ای حسین، ای همه ما، همه خوبیها و تمامی عشق! خداوند تمام زیباییهای خود را در طرح بیبدیل تو ریخت تا هر کس هنر زیبایی ایثار، شهادت در راه معبود و عشق را از تو بیاموزد.
آه ای کربلا، ای پایان آوارگی همه آبها، ای انتهای سرگردانی قطرهها برای رسیدن به دریا.چگونه میتوانم، نگاه کنم، بغض که هجوم میآورد، حنجره به زانو در میآید و تسلیم میشود. دل ترک برمیدارد، گلو میسوزد، گونهها چون زمین تشنه به انتظار بارش مینشینند. آه ای خدای بیپناهان، نینوا در آتش نادانی و فرومایگی مردمانش میسوزد.
آه ای بغض خفته در گلو، چرا رهایم نمیکنی؟ آه ای همه هستی، ای آسمانها، زمین وکهکشانها عاشورا همان قطرات اشکی که حسین برای فردای اهل بیت خویش ریخت.برای حسین و عاشورا واژههای جدیدی را باید سرود. عاشورا را باید معنا کرد.
عاشورا یعنی جمع کردن خارهای بیابان در شب تاریک، یعنی سیراب کردن کودک شیرخواره با سرانگشتان پیکانی تیز، عاشورا یعنی ضجههای کودکانی غریب در صحرایی سوزان، یعنی فرو رفتن خارهای بیابان در پاهای کودکانهای که به دنبال عشق ندای لبیک سر داده بودند، یعنی اوج مردانگی و ایستادگی، یعنی تجسم تمام غیرتی که در چشمهای نجیب عباس سو سو میزد.
عاشورا یعنی دلدادگی به سرچشمه پاکیها، یعنی طعم شیرین عطش در کنار یار، پیامد عشق ورزی به نور، عاشورا یعنی صدای گریههایی که از سر تشنگی در گلو خفه میشد.، یعنی پر کردن مشک آب در عین عطش، یعنی پرپر شدن و دم بر نیاوردن، یعنی به آسمان پرتاب کردن خون گلوی 6 ماههای که از تشنگی به چشمان پدر خیره شده بود، یعنی دفن کردن تمام احساس خویش در پشت خیمهها.
عاشورا یعنی وداع آخرین خواهری خسته با برادری از جنس نور، یعنی عین صداقتی که در آسمانها نظیر نداشت، یعنی سکوتی که در تمام فریادها به گوش رسید، عاشورا یعنی فرود همه غیرتهای آسمان در زمین و پرواز همه پاکیها به آسمان.
به راستی اگر کربلا را معجزه جاودان پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) معرفی نماییم. سخن غیر حق و ناشایستی نگفتهایم، یک صحنه و این همه زیبایی، آیا غیر از معجزه میتوان نام دیگری بر این حادثه نهاد.
انتهای پیام/