گزارش/
بلایی که حکومت وحشت بر سر مجاهد مشروطه آورد
1399/05/14 - 11:14 - کد خبر: 24497
نصر: «دو شقهات میکنم»، جملهای ترسناک که در لغت نامهها آن را «نصف کردن» و «به دو نیم کردن» معنی کردهاند، شقه کردن کسی دور از تصورات آدمی بوده و شاید از دست سنگدلترین و بیرحمترین افراد هم برنیاید، اما این بلایی است که سالداتهای روس بر سر یوسف خان حکم آبادی آوردند و او را دو شقه کردند.
به گزارش از نصر، او را دلاور مرد هکماوار در جنبش مشروطه مینامیدند، اما شجاعتهای یوسف خان حکم آبادی بیش از سه دهه به طول نیانجامید و هشت روز بعد از اعدامهای عاشورای 1330 هجری قمری به دست روسها دو شقه شده و پیکرش در گورستان قدیمی هکماوار دفن شد، مزار این مجاهد مشروطه اکنون در محل مدرسه محدثه کنونی و مدرسه نیر تبریزی سابق قرار دارد.
زندگی نائب یوسف از وقتی جذابیت بیشتری پیدا کرد که به صف مجاهدان مشروطه پیوست، او در بیشتر جنگهایی که مرتبط با مشروطیت و محله هکماوار بود، شرکت داشت.
روایت زیر بخشی از جنایت هولناک دو نیم شدن مجاهد مشروطه از زبان نتیجه نائب یوسف حکم آبادی و برگرفته شده از کتاب تاریخ حکم آباد تبریز است، این گزارش حاوی تصاویر و مطالب دلخراش بوده و خواندن آن به تمامی افراد توصیه نمیشود.
نایب یوسف دوران کودکی را نزد داییاش حاج محمود به تحصیل علوم اسلامی پرداخته و از محضر او کسب فیض کرد، در دوران جوانی میان او و یک نفر بر سر دختری نزاعی پیش آمده و نائب یوسف راهی زندان «نارین قلعه» اردبیل شد، زندانی که جایگاه زندانیان سخت بود، همین زندانی شدن در نارین قلعه، باب آشنایی او را با ستارخان که اتفاقا در آنجا زندانی بود، فراهم کرد.
جرقههای آزادی در ذهن این دو به دلیل اینکه هر دو بی جهت روانه زندان شده بودند، پدیدار شد، ستارخان و نائب یوسف شبانه از زندان گریخته و هر یک مشغول کاری شدند تا اینکه ستار با آغاز جنبش مشروطه خواهی، یوسف را برای انجام فعالیتهای آزادیخواهانه نزد خود فرا خواند.
نائب یوسف در بیشتر جنگهایی که مرتبط با مشروطیت و هکماوار بود، شرکت داشت و از جمله آنها، جنگ روز بیستم شهریور ماه، (مصادف با ۱۴ شعبان) سال ۱۲۸۷ ه.ش بود، آن روز، روز بسیار سختی برای تبریز بود، چرا که لشکریان دولتی میخواستند به هر طریق که ممکن بود تبریز را تحت تصرف خود درآورند، آن روز سپاه ماکو نیز جزو دولتیان مهاجم بود و توپهای شلیک شده از طرف آنان در محله جامشآوان(جمشیدآباد کنونی) میترکید و چنان غرشی میکرد که اهالی چنین میپنداشتند که گردان بزودی فرا میرسد، ناتوانی و وحشت همه جای هکماوار را فرا گرفته بود تا جاییکه عدهای از مردم بیدفاع محله قصد بیرون رفتن از منطقه از طریق باغها و امان خواهی از فرمانده سپاه ماکو را داشتند، در این حین نائب یوسف به یکباره با تفنگدارانش شلیک کنان از پشت سر ماکوئیان سررسیده و با پراکنده کردن آنها از ذلت و خواری هم محلهایهایش در آن زمان جلوگیری کرده و مانع ویرانی هکماوار و تسلیم شدن اهالی شد.
کریم میمنتنژاد، نتیجه یوسف خان حکم آبادی و نوه فاطمه میمنت نژاد (دختر نائب یوسف) است، او در خصوص سرانجام نائب یوسف، میگوید: پس از مقاومت شدید نایب یوسف در جنگ دوازدهم ماه صفر سال ۱۲۸۷ هجری شمسی (۱۳۲۷ ه.ق) که منجر به گریز حاج صمد خان شجاعالدوله از محله هکماوار شد، صمدخان همواره کینهی این ننگ را در دل پنهان داشت تا اینکه به والیگری آذربایجان منصوب شد، همزمان با آن ۴۰ نفر از روسای مجاهدین شبانه تبریز را ترک کردند، اما مشخص نشد که یوسف خان به چه دلیل با آنها نرفته و در محل هکماوار باقی ماند.
این مورخ و نتیجه مجاهد مشروطه در گفتوگو با ایسنا میگوید: یوسف خان حکم آبادی در هجدهم دی ماه ۱۲۹۰ در ورجیباشی (ویجویه) به طور تحقیرآمیزی به دار آویخته شد، روسها کلاه یوسف خان را طلب کردند، اما او حاضر به این کار نشد، چرا که بنا به موضوعات اجتماعی حاکم بر ایران، کلاه نماد مردانگی بود و روسها که با مقاومت یوسف خان مواجه شدند، او را سرا پا اعدام کرده و سپس بدن او را به دو نیم کرده و یک پای او را از این سر و پای دیگرش را از آن سر دروازه آویزان کردند تا مردم تبریز یک هفته شاهد عاقبت مجاهدان باشند و بترسند.
او ادامه میدهد: مردم تا یک هفته شاهد این اتفاقهای فجیع بودند، پیکر یوسف خان را با گچ یک جا جمع کرده و در گورستان قدیمی حکم آباد دفن کردند، این گورستان در سال ۱۳۳۰ به مدرسه نیر تبریزی تبدیل شد، مقبره یوسف خان در بخشی از حیاط مدرسه قرار داشت که امروز هم به مدرسه محدثه شهرت دارد.
به گفته این تبریز پژوه، روسها در طول مدتی که در تبریز بودند، صمد خان شجاعالدوله را که بسیار بیرحم، سنگدل و خونخوار بود، به عنوان والی انتخاب کردند، تماشای مرگ مردم، بزرگترین لذت برای صمدخان بود، به این ترتیب آخرین نفسهای آزادیخواهی و دموکراسی را اینگونه در ایران خفه کردند.
روسها در تبریز چه میکردند؟
او با اشاره پیشینه حضور روسها در ایران بیان میکند: پس از احیای مشروطیت در ایران توسط تبریز و برپایی مجدد مجلس، مورگان شوستر آمریکایی را به عنوان مستشار امور مالیه ایران استخدام کردند تا بر وضعیت دخل و خرج گمرکات ایران نظارت کند، این اقدام به مذاق کشورهای استعماری از جمله انگلیس و روس خوش نیامد، حتما استفاده از بزرگان دیوانی ایران و دربار به جای مورگان شوستر میتوانست از فاجعههای بعدی آن جلوگیری کند.
او میگوید: دول آمریکا و انگلیس معتقد بودند، ایران قصد دارد با چنین تصمیمی جای پای آنها را سست کند و این تفکر از جایی ناشی شد که دو کشور انگلیس و روسیه همواره خودشان را دایهدار تغییرات سیاسی ایران میدانستند، روسیه نسبت به اخراج مورگان شوستر از ایران اولتیماتوم داد و همچنین خواستار نظارت بر مسایل دخل و خرج ایران شد.
میمنت نژاد بیان میکند: همزمان با این اولتیماتوم، مجلس هم برگزار شده و ممکلت ما، مملکتی مشروعه بود، این خواسته در مجلس مطرح شد، دولت روسیه با عدم پایبندی به قوانین دیپلماتیک و قبل از اتمام مهلت اولتیماتوم به ایران لشکرکشی کرد. دولت وقت ایران با قبول خواسته اجنبیان، اولتیماتوم روسها و حقارت آن را پذیرفت و این رفتار، روسها را پرروتر کرد، تا جایی که آنها هزینه این لشکرکشی را هم از ایران مطالبه کردند.
او میافزاید: لشکریان روسیه در باغشمال تبریز اتراق کرده و پرچم روسیه را در محل استانداری کنونی و شهربانی سابق برافراشتند، اما سرباز شهربانی از این کار روسها ممانعت کرد و این سرباز به دست سالدات روس کشته شده و پرچم روسیه بر سر درب تمامی ادارات تبریز برافراشته شد. روسها تمامی بزرگان و سیاستمدارانی را که در ۱۰ سال اخیر منتهی به صدور فرمان مشروطیت فعال بودند، در زندان باغشمال تبریز زندانی کرده و به اهل و عیال و ثروت آنها تعرض کردند، در حالیکه دولت مرکزی ایران با وجود انجام چنین اشتباهی، کوچکترین حمایتی از تبریز نکرد.
او ادامه میدهد: روسها هشت نفر از بزرگان تبریز را که سه نفر از آنها جزو مجتهدان مسلم شهر بودند در دی ماه ۱۲۹۰ ه.ش مصادف با دهم محرم ۱۳۳۰ ه.ق در روز عاشورا اعدام کرده و زهر چشم گرفتند و در طول چند روز حدود ۱۲۰۰ نفر از مردم را در تبریز کشتند. سربازان روس بر روی ارتفاعات از جمله بر روی مناره مسجد سید حمزه مستقر شده و شهر را بیهدف گلوله باران کردند. روسها که از عاقبت جنایتهایشان و شورش مردم تبریز میترسیدند، از فردای عاشورا به دستگیری مجاهدان و کشتن فجیع آنها روی آوردند.
میمنتنژاد خاطرنشان میکند: بسیار مفتخریم که ۱۴ مرداد ماه در تاریخ ایران به عنوان روز تبریز و سالروز صدور فرمان مشروطیت مطرح است، چرا که مشروطیت جریانی همه گیر در کل ایران بود و رشد فکری مردم ایران را نشان میداد و مطالبهای اجتماعی برای دریافت حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی مردم بود.
وی میافزاید: شاهان بعدی چندان به مفاد فرمان مشروطیت پایبند نماندند و طبیعی بود که زیر بار تقسیم قدرت با نمایندگان مردم نرفتند و اینجا بود که تبریز به عنوان تنها شهر ایران در مقابل این جریان ایستاد و مجددا خواستار احیای مشروطه در ایران شد و با جانبازی از خون و جان مردم گذشت و ثمره فرمان مشروطیت را زنده نگه داشت.
وی در خاتمه با بیان اینکه مردم آذربایجان و به ویژه مردم تبریز در طول تاریخ، تاوان تصمیمات اشتباه سیاسیون مرکزی را دادهاند، اظهار کرد: نقش بسیار بارز تبریز در وقایع تاریخی ایران شاید عامدا و شاید هم سهوا معمولا کمرنگ نشان داده میشود. معتقد هستم که خواستهاند این نقش را در طول تاریخ، کم رنگ نشان دهند، اگر در شهرهای دیگر، روزی مانند روز تبریز بود، هفتههای متوالی برای آن نکوداشت گرفته و کنفرانسها و سمینارهای متعدد برای آن برگزار میکردند، اما چون این روز به نام تبریز است، هر سال این روز را با چند خبر کوتاه سپری میکنیم تا سال بعد.
گزارش از نسرین سوار
انتهای پیام/