نصر: بیش از ۱۷۰ روز است که کل جهان با ویروسی به نام کرونا درگیر است ولی همچنان این ویروس قصد خداحافظی ندارد و کادر درمان را خستهتر کرده است؛ اما در این میان افرادی هستند که لباس رزم بر تن کرده و در صحنه نبرد جانفشانی میکنند ولی کمتر دیده شده و کمتر از آنها گفته شد.
به گزارش نصر، حالا که کرونا پس از ۶ ماه همچنان فراگیر شده، مسوولان و کارشناسان بهداشتی از مردم خواستهاند تا از هم فاصله بگیرند، به هم نزدیک نشوند، با هم دست ندهند، از بوسیدن و آغوش کشیدن همدیگر اجتناب کنند و ماسک بزنند؛ این یعنی تغییر زندگی به سبک کرونا.
در روزهایی که همه ما تلاش میکنیم از بقیه فاصله بگیریم و حتی از افراد مشکوک به کرونا دوری کنیم، اما در این میان کسانی هم هستند که نه تنها از بیماران مبتلا به کرونا فرار نمیکنند بلکه با عشق و علاقه آنها را به آغوش میکشند!
فرشتگانی که ویروس کرونا نه تنها میان آنها و بیماران نتوانسته فاصله بیاندازد بلکه دلهایشان را به هم نزدیکتر کرده است. برای آنها هر چقدر هم کرونا مُسری باشد، محبت و مهربانیاشان نسبت به بیماران مسریتر است.
روایت سربازان جنگ کرونا که کمتر دیده شدند
در این روزهای سخت کرونایی که کادر درمان همچنان با ایثار و فداکاری جانشان را در کف دست گرفتهاند و برای سلامتی مردم تلاش می کنند به سراغ آنهایی رفتیم که کمتر دیده شده اند؛ زنان و مردانی که نقش یک مادر برای نوزاد را ایفا میکنند و بیشترین برخورد بالینی با بیماران مبتلا به کرونا را دارند.
زنگ یک دَرِ پُر از کرونا
آیفون ICU 5 بیمارستان امام رضا (ع) را به صدا در میآورم، میدانم که اعضای این خانه با اینکه خستهاند، اما همیشه با خوشرویی و محبت از میهمانانشان مراقبت میکنند.
خانم غلامی، سرپرستار این بخش در را به رویم باز میکند، از قبل هماهنگ کرده بودم که این دفعه میخواهم با چه کسانی صحبت کنم.
چند نفر از بهیارها و کمک بهیارها را بهم معرفی میکند. نزدیک یکی از آنها میشوم که در حال عوض کردن ملافههای بیماران مبتلا به کروناست.
نامش مهلقا محمدزاده و چهار سالی میشود که به عنوان کمک پرستار(بهیار) بیمارستان امام رضا(ع) تبریز مشغول به کار است.
به گرمی جواب سلامم را میدهد و شیلد صورتش را بالا زده و میخواهد تا با فاصله از هم بایستیم. او میگوید: ما وظیفه خود را انجام میدهیم و نمیدانم چه باید بگویم.
از روزهای اول شیوع کرونا میپرسم که میگوید: روزهای سختی بود، خیلی سخت، اطلاعات کافی نداشتیم و نمیدانستیم که قرار است چه بر سرِ ما بیاید اما همه همدل شدیم و پایمان نلغزید و الان 170 روزی است که در نبردی بزرگ هستیم.
دوباره صدایش میزنند و این بار باید کیسه سوند ادراری بیمار مبتلا به کرونا را تخلیه کند.
کارش را انجام داده و دوباره برمیگردد و از اینکه گفتوگو را نیمه رها کرده، معذرت میخواهد و به حرفهایش ادامه میدهد: از کجا مانده بودم؟ آهان؛ داشتم میگفتم که در کنار نگرانیها از ویروس با سونای مرطوب ناشی از این پوشیدن این لباسها هم روبرو شدیم و کارمان را خیلی سختتر کرده بود.
او اضافه میکند: وظایف یک کمک پرستار و بهیار بسیار متفاوتتر از یک پرستار است زیرا ما کارهایی از قبیل حمل و نقل بیمار، باز و بسته کردن سوند، تخلیه آن، تعویض لباس و ملافههای بیمار، تمیز کردن ترشحات را برای یک بیمار انجام میدهیم.
خانم محمدزاده از نگرانیها خود در رابطه با ابتلای پدر و مادرش هم برایم میگوید: به خدا ذرهای نگرانی از اینکه خودم مبتلا به کرونا شوم، نداشتم و بیشترین ترسم از بابت پدر و مادرم بود و از همان روز اول از خدای متعال خواستم تا گزندی از طرف من به پدر و مادرم وارد نشود تا من هم با خیال راحت وظیفهام را انجام دهم.
شادی برای ترخیص یک دختر جوان مبتلا به کرونا
او میافزاید: اینجا خاطره خوش و شیرینی نیست ولی یک دختر ۳۲ سالهای بود که علاوه بر کرونا، ایست قلبی هم کرده بود و اصلا امیدی به زنده ماندنش نبود ولی با تلاش همکاران، قلبش را احیا کردند و وقتی مرخص شد، من از سر شوق اشک ریختم.
امروز از آن روزهایی است که خانم محمدزاره سرش خیلی شلوغ است و بیشتر از این نمیتوان وقتاش را گرفت چراکه اینبار باید به یک بیمار مبتلا به کرونا غذا بدهد.
آیفون ICU6 را زده و این دفعه با آقای مهدی شمشیری همکلام میشوم، جوان ۲۴ سالهای که از یک سال پیش قدم در وادی خدمت به همنوعانش گذاشته و لباس درمان به تن کرده و به قول خودش، کارش با یک بحران جهانی آغاز شده است.
روزهای خوب خواهد آمد
او میگوید: یکسالی است که هم وارد این کار شدهام و هم ازدواج کردهام، بهترین دوران ازدواجم به ایام کرونا برخورد ولی مطمئنم که روزهای خوب خواهند آمد.
کمک پرستار جوان بیمارستان امام رضا(ع) تبریز ادامه میدهد: باید قوی باشیم و اصلا مهم نیست که چه کسی دیده میشود و یا دیده نمیشود، مهم این است که الان زمان استراحت نیست و خط مقدم در دستان تک به تک ماست.
سرباز روزهای سخت کرونایی
او که سنش به دوران هشت سال دفاع مقدس قد نمیدهد، در این خصوص میگوید: درست است که در حدی نیستم که خودم را با باکریها، یاغچیانها مقایسه کنم ولی افتخار دارم که یک سرباز کوچک در این جنگ هستم.
این بهیار جوان تاکید میکند: میدان نبرد سن و سال نمیشناسد، من به همسرم هم میگویم که این روزها دوام نخواهد داشت و دوباره حالمان خوب خواهد شد پس چرا در این دوران کوتاه که یک وظیفه به من محول شده است را به خوبی انجام ندهم و آن را به خاطر ترس یا گرمای طاقتفرسای لباسها یا تعویض پوشک، سوند و تعویض لباسهای یک بیمار انجام ندهم.
درست است که شیفت سنگینی داشتم ولی به خودم افتخار میکنم
وقت ناهار است و آقای شمشیری باید برای کمک به ناهار خوردن بیماران به آی سی یو برود. او حرفهایش را با این جمله تمام میکند: هر بار که زیپ گان را بالا میکشم از خدا مدد میخواهم و هر بار که زیپ گان را بعد از ۱۲ ساعت کار پایین میکشم به خودم میگویم که با اینکه شیفت سنگینی بود ولی من به خودم افتخار میکنم.
یک طبقه پایین میآیم تا با بقیه بهیارها هم گفتوگویی انجام دهم؛ به خاطر شیوع کرونا و افزایش تعداد مبتلایان بخش اهدای عضو به بخش کرونا تغییر یافته است.
حال آیفون این خانه را میزنم و ثریا مطلبزاده، بهیار جدید این بخش درب را باز میکند؛ میتوان ذوق و شوق اولین روز کاری را در چشمهایش دید.
او میگوید: من ساکن آذرشهر هستم و بعد از گذراندن دوره بهیاری، به بیمارستان امام رضا (ع) تبریز آمدم و امروز اولین روز کاریم است.
اولین روز کاری یک بهیار/واکسن کرونا، ماسک زدن است
خانم مطلب زاده ادامه میدهد: کرونا ترسی ندارد و واکسناش هم خیلی وقت پیش کشف شده و آن ماسک زدن است و اگر ماسک بزنیم دیگر همکاران من هم فشار نخواهند کشید و دوباره کشور جان خواهد گرفت.
بهیار تازه کار که شغلشاش را هدیهای از جانب پروردگار میداند، میگوید: درست است که امروز اولین روز کاری من است ولی خیلی خوشحال هستم که اینجا آمدهام و خداوند در این روزهای سخت برای من هم وظیفهای مقرر کرده است.
خانم مطلبزاده قدمهایش را تندتر میکند تا به کارهایش برسد، حرفهایش را اینگونه به پایان میرساند: همیشه به نظامیان و مدافعان حرم غبطه میخوردم که با ویروسی به نام داعش مقابله کردند و آن را از ریشه کندند و الان خودم با لباس بهیاری در حال نبرد با یک ویروس جهانی هستم و معتقدم که شاید یک فرد جزء هستم ولی بالاخره لباس سربازی برای دفاع از امنیت اجتماعی بر تن کردهام.
پوشیدن لباس گان مخصوص و ماسک در این گرما خیلی سخت است، به وضوح میتوان دید که اکثر کادر درمان متشکل از پزشکان، پرستاران، بهیاران از قشر جوانان هستند که جان در طبق اخلاص گذاشتهاند و عاشقانه خدمت میکنند.
یکی از این جوانان، داریوش محمدپور، ۳۱ ساله و کمک پرستار بیمارستان امام رضا (ع) تبریز است، او پنج سال سابقه خدمت دارد و مادرش نیز از پرستاران این بیمارستان است.
او به روزهای اول شیوع کرونا و نحوه مواجهه کادر درمان اشاره میکند: تعداد مراجعهکنندگان زیاد بود و ما اصلا نمیدانستیم که قرار است چه اتفاقی بیافتد، انواع گمانهزنیها میشد ولی من فقط این را میدانستم که نباید کم آورد.
آغوش محبت/ من یک بهیارم
محمدپور ادامه میدهد: الان برای من بیمار کرونایی و غیرکرونایی هیچ فرقی ندارد و برای همه آنها زحمت میکشم و همیشه خودم را جای اطرافیان این بیماران میگذارم که اگر خدایی ناکرده این اتفاق برای عزیزِ من هم بیافتد از کادر درمان چه انتظاری دارم و الان که کرونا آمده است و شرایط سختتر شده و بیماران حق داشتن همراه ندارند، وظیفه ما سنگینتر است.
او اضافه میکند: شرایط کاری ما خیلی سختتر است که حتی پرستاران هم آن کارها را انجام نمیدهند چراکه تمامی امور جابجایی یک مریض، تعویض لباس و ملافه، تغذیه و سایرکارهای آنها بر عهده ماست.
چرا از سوند و ترشحات و ملافه و لباس مبتلایان به کرونا چندش بشوم؟
بهیار جوان بیمارستان امام رضا(ع) میگوید: چرا باید از ترشحات، خون، استفراغ و آلودگی یک بیمار که به ما نیاز دارد، چندش بشوم و با این کارم روحیه و شخصیت آن بیمار را هم بگیرم در حالیکه تک به تک این بیماران برای من عزیز هستند و از اینکه هر چه زودتر حالشان بهبود مییابد، خوشحال میشوم و آرزو میکنم تا حالِ همه مردم خوب باشد.
او ادامه میدهد: افتخار میکنم که غذا در دهان بیمار میگذارم و یا لباسهایش را عوض کرده و پوشک برایش میگذارم، چون وقتی یکی از آنها به من بگوید که جوان، خدا آبرویت را حفظ کند، برایم کافی است.
انگشتانم، تسبیح برای ذکر بیماران است
کمک پرستار بخش کرونای بیمارستان امام رضا (ع) اضافه میکند: از اینکه انگشتانم، تسبیح برای ذکر بیمار مبتلا به کروناست، به خود میبالم.
صحبتهایمان که به اینجا میرسد، چند زن و مرد جلوی بخش آمده و با حالت نگران از آقای محمدپور وضعیت بیمارشان را میپرسند که گویا به تماسها جواب نداده است. بهیار بخش نیز با خوشرویی جواب میدهد که حال همه مریضها خوب است و جای هیچ نگرانی نیست.
دیگر نمیخواهم وقت آقای محمدپور را بیشتر از این بگیرم و او در پایان حرفهایش میگوید: حالا که آفتی سخت به جان وطن افتاده است، هر چند ما بیسلاحیم اما در برابر کرونا سینه سپر می کنیم اما مردم هم کمی به فکر ما باشند و توصیه های بهداشتی را رعایت کنند.
خرّم آن کَس که در این محنتگاه، خاطری را سبب تسکین است
خرّم آن کَس که در این محنتگاه، خاطری را سبب تسکین است. این را سیامک پورملک از دیگر بهیاران جوان بیمارستان که ۳۱ سال دارد، میگوید.
آقای پورملک ادامه میدهد: من در همه کارها، به خدا توکل میکنم و در بحران کرونا هم به خدا توکل کردم و الحمدالله تا به امروز مشکلی پیش نیامده است و خدا را شاکرم که در خدمت اشرف مخلوقات هستم.
در حالی که صورتش پُر از عرق است و با اینکه صدایش از زیر ماسک ضعیف میآید ولی همچنان فاصلهاش را از من نگه میدارد.
او به شهروندان توصیه میکند که حتما ماسک بزنند و فاصله گذاری اجتماعی را رعایت کنند و به فکر مدافعان سلامت و کادر درمانی که ماه ها خانوادهشان را ندیدهاند هم باشند.
بهیارانی که حتی سهمی از صبحانه و ناهار در بیمارستان ندارند
دیگر وقت خداحافظی است و باید بخش را ترک کنم، به حرفهای تک به تک این بهیاران فکر میکنم به اینکه به خاطر شرکتی بودن قراردادشان درآمد خوبی ندارند و در کار جزو کادر درمان هستند و چند برابر از آنها کار کشیده میشود ولی در حقوق آنها را کارگر میبینند؛ به اینکه حتی ناهار و صبحانه و وعده غذایی بیمارستان شامل آنها نمیشود و باید هزینه آن را پرداخت کنند و در نهایت به اینکه تنها خواستهشان فقط یک تبدیل وضعیت است.
با این حال بهیاران بیمارستان امام رضا(ع) با تمام کمبودها و مشکلات، بیآنکه خم به ابرو بیاورند با عشق و علاقه به بیماران خدمت میکنند و در نبردی نابرابر جانانه ایستادهاند، حتی اگر به قیمت جانشان تمام شود.
انتهای پیام/