صریح و صمیمی با اولین بانوی پرچم دار المپیک ایران:

فریمان، پرچم دار ورزش بانوان / جواب رد بانوی تیرانداز تبریزی به دعوت آمریکایی ها

1399/05/08 - 09:40 - کد خبر: 24119
لیدا فریمان

نصر: لیدا فریمان، اولین بانوی پرچم دار تاریخ المپیک ایران از شهر اولین ها و تیتر یک سال های نه چندان دور روزنامه های داخلی و خارجی، بعد از مدت ها دوری از ورزش و رسانه، این بار در سالن تیراندازی تبریز، جایی که نخستین بار تیرهای سرنوشت ساز خود را از آنجا شلیک کرد، در گفتگوی صمیمی با نصر، از سرنوشت ورزشی خود سخن می گوید.

 نخستین بار از چه سالی رشته تیراندازی را شروع کردید؟
اولین بار از سال 1367 رشته تیراندازی را زمانی که در مقطع دوم دبیرستان تحصیل می کردم شروع کردم و این دوران مصادف شد با زمانی که اولین بار انجمن های ورزشی بانوان در رشته های مختلف از جمله تیراندازی  شروع به فعالیت کرد. در تبریز نیز هیات تیراندازی برای نخستین بار شروع به فعالیت کرده بود و من از آنجا شروع به تمرینات کردیم. در سال تحصیلی دوم دبیرستان بودم که اعلامیه دعوت به ورزش تیراندازی مشاهده کردم و به اتفاق جمعی از دوستان شروع به این ورزش کردیم . در سال 67 کم سن و سال ترین شرکت کننده مسابقات کشوری بودم و در سال 69 به عنوان نفر چهارم به اردوی تیم ملی دعوت و از سال 70 فعالیت های ملی خود را شروع کردم.

چرا رشته تیراندازی را بر سایر رشته های ورزشی ترجیح دادید؟
در دوران تحصیلی همیشه عضو تیم های ورزشی مدرسه بودم و حتی در رشته والیبال مدال هم کسب نمودم وهمیشه علاقه  مند به ورزش بودم به  طوری که ورزش والیبال را  دنبال می کردم. درست زمانی که انتظار داشتم در تیم والیبال تبریز انتخاب شوم، در حق من اجحاف شد و این اتفاق نیافتاد. همزمان با این اتفاق بود که تصمیم گرفتم وارد رشته تیراندازی شوم چراکه تیراندازی رشته ای بود که امکان حضور در مسابقات بین المللی وجود داشت بنابراین تمام انگیزه وتلاشم را برای حضور در این رشته جمع کردم.

از مسابقات قهرمانی آسیا برایمان بگویید که چگونه به مسابقات المپیک راه یافتید و چه مشکلاتی در هیروشیما به وجود آمد؟
زمانی که در دوران اوج به سر می بردم و در دوران طلایی قرار داشتم، راهی مسابقات هیروشیما شدم و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودم. خانم گان، مربی چینی من از شیوه های متفاوتی برای آماده سازی بازیکنان استفاده  می کرد و با مشاهده رکورد های من بسیار امیدوار به  کسب مدال بود. متاسفانه در زمانی قرار داشتیم  که جنبه  های سیاسی ایران بسیار مهم تر از نتیجه  و مدال بود چراکه  ما تابلویی از ورزش و سبک زندگی بانوان  ایرانی بودیم  و ایران تنها کشوری بود که با حجاب در مسابقات شرکت می کرد، به همین  خاطر دوربین های رسانه ها هر لحظه در حال رصد کردن ما بودند و تمام عملکرد های ما زیر ذربین قرار داشت. دلیل اختلاف و درگیری بین سرپرست تیم با من هم بر سر همین قضیه بود. در روز قبل از مسابقه که در حال تمرین بودیم، قرار بود تلوزیون ملی ژاپن از ما گزارش تهیه کند که تاخیر بیش از یک ساعت رسانه ژاپنی باعث خستگی تیم شد به همین خاطر تصمیم گرفتم از خط فاصله بگیرم. همین کار باعث پرخاشگری شدید سرپرست تیم نسبت به من شد و من سالن را  ترک کردم. همین اقدام سرپرست باعث شد تمرکزم کامل به هم بخورد به صورتی که در روز مسابقه رکورد نفر اول آن مسابقات با رکورد تمرینات من برابر بود ولی بازهم با این شرایط توانستم مجوز حضور در المپیک را کسب کنم. بعد از برگشت از مسابقات به خاطر درگیری با سرپرست تیم، از تیم ملی ایران دو سال کنار گذاشته شدم.

از پرچم داری المپیک برایمان بگوئید و اینکه چگونه پس از کش و قوس فراوان به المپیک رسیدید؟
بعد از گذشت مدت زمانی دوباره به اردوی تیم ملی دعوت شدیم و بدون مربی مدتی تمرین کردم و باتوجه به ایننکه دو سال از تمرینات دور بودم و مربی نداشتم باعث افت عملکرد من شد. اولین بار در تاکسی بود که خبر پرچم دار شدنم را از رادیو شنیدم و در مسیر رفتن به محلی برای پرو لباس رژه المپیک بودم که خبر را شنیدم و شگفت زده شدم.انتخاب من هم به عنوان پرچم دار المپیک یک حرکت نمادین و سیاسی بود چراکه المپیک در خاک آمریکا برگزار میشد و ایران اختلافات سیاسی با این کشور داشت. از طرفی دیگر ایران اولین بار بود که یک بانو را به المپیک می فرستاد.
 

چه احساسی بعد از شنیدن این خبر داشتید؟
بسیار خبر جالب و خارج از انتظاری برای من بود چراکه معمولا پرچم داران المپیک از میان افراد پرافتخار انتخاب می شوند. در تیم المپیک ایران هم نفرات نام آشنایی همچون برادران خادم و اقای جدیدی (کشتی گیر معروف ایران) حضور داشتند و خود آن ها نیز انتظار داشتند این عنوان را کسب کنند. با این وجود اعزام من به این رقابت ها هنوز هم قطعی نبود به صورتی که اگر حکم ماموریت سرپرست من صادر میشد من هم می توانستم بروم. بالاخره سه ساعت مانده به اعزام  افراد به المپیک با من تماس گرفته و اعلام کردند خود را به فرودگاه برسانم.

واکنش ها و دیدگاه های مردم نسبت به شما پس از این اتفاق چگونه بود؟
در آن دوران، فعالیت های بانوان فقط در رشته تیراندازی به صورت مسابقات برون مرزی معنا می یافت. این حضور یک اتفاق بزرگ در تاریخ ورزش ایران به شمار می رفت و من بعد از المپیک بیشتر به این قضیه پی بردم. چراکه مردم واکثر روزنامه های ایرانی و  بین المللی حتی روزنامه تایمز در صفحه اول به  این  قضیه پرداخته بود.

بعد از پایان المپیک دوباره به تیم ملی برگشتید یا خیر؟
بعد از المپیک بازهم همکاری با تیم ملی ایران داشتم ولی به صورتی بود که احساس کردم نمی توان با انگیزه در این تیم حضور داشته باشم و همین اقدامات مسئولین مربوط باعث شد روز به روز از تیم ملی دور تر شوم.

خانم الهه احمدی در مصاحبه ای اعلام کرده بود حضور شما در این  رشته الگو و انگیزه ای برایش بوده است. در این زمینه توضیحاتی بفرمائید.
روزی خانم احمدی به من اعلام کرد که تمام اخباری که از من پخش می شد را دنبال می کرده و حتی روزنامه هایی که عکس من در آن ها به چاپ می رسید را به دیوار می چسباند. به همین خاطر تصمیم گرفتم باید  کاری انجام دهم تا مثل شما نامم بر سر زبان ها بیافتد. خوشبختانه ورزش بانوان در نسل بعدی به جایی رسید که ورزشکاران با آرامش بیشتری توانستند ورزش را دنبال کنند و به اهداف خود برسند.

آیا روزی فکر می کردید که الگویی برای  یک نفر باشید که به خاطر شما بتواند به  المپیک راه یابد؟
من شخصا هیچ وقت فکر نمی کردم روزی چنین اتفاقی بیافتد. تمام اهدافی که برای ورزش می گذاشتم به خاطر برخی بی مهری ها نابود می شدند. بعد ها بعد از شنیدن این حرف ها دلگرم شدم که شاید من به اهداف خود نرسیدم اما باعث شدم جوانان جویای نام  به اهدافشان  برسند.

آیا پیشنهادی برای کسب تابعیت کشور های دیگر را در طول دوران حرفه ای داشته  اید؟
بله، حتی در آن زمان یکی از ورزشکاران ایرانی در جریان مسابقات پناهنده شد و برای من  در کشور آمریکا پیشنهاد شد تا امکانات مورد نیاز را فراهم کنند و برای آمریکا تیراندازی کنم اما من در فکر چنین  اقداماتی نبودم. از سویی در سال1378 از طرف کمیته بین المللی المپیک برای من  بورسیه ای درنظر گرفته شد تا در کشور آلمان تمریناتم را دنبال کنم تا در مسابقات بارسلون درخشش داشته باشم و شرایط به گونه ای رقم خورد حتی ایران من را  به این  مسابقات نفرستاد. درکل  سیاست ایران به گونه ای بود که نخواستند فقط یک نفر را برجسته کنند بنابراین فرد دیگری را فرستادند.

بعد از پایان دوران تیراندازی به مربی گری در این رشته فکر کردید؟
یک دوره در تبریز با هیات تیراندازی فعالیت داشتم و حتی در دوران تیم ملی هم در تبریز مربی گری می کردم و برای آقایان هم آموزش تیراندازی داشتیم. از طرف تیم ملی هم یک بار پیشنهاد دستیاری سرمربی تیم ملی برایم پیشنهاد شد و من قبول نکردم که بعد ها پشیمان شدم چراکه کمک مربی یک مربی حرفه ای بودن بسیار همکاری خوبی بود که قبول نکردم.

در رابطه با مجموعه تفریحی ورزشی فریمان که در تهران افتتاح شد توضیحاتی ارائه دهید که چگونه این اتفاق افتاد؟
مجموعه صرفا به نام من اختصاص یافته و بحث هیچگونه مالکیتی نیست. یکبار از شهرداری منطقه 22 تهران با من تماس گرفتند که قصد داریم اولین بار چنین مجموعه ای را افتتاح کنیم به همین منظور تصمیم گرفته شد به نام یکی از افرادی نامگذاری شود که نخستین بار یک فعالیتی را انجام داده اند. درکل هیچ انتظاری از مسئولین در این رابطه نداشتم ولی ممکن است انگیزه ای برای جوانان باشد که شاید روزی برایشان این اتفاق بیافتد.

سوال اخر اینکه چه پیامی برای هم نوعان خود دارید که اهداف خود را به خاطر برخی مسائل از یاد نبرند.
همیشه فکر می کردم اگر از ورزش آسیب هایی نمی دیدم در چه جایگاه هایی می توانستم قرار بگیرم. به این هم فکر می کنم با تمامی آگاهی از این اتفاقات بازهم اگر به گذشته باز گردم دوباره این انتخاب ها را انجام می دهم. هر چند دوست دارم کمی خردمندانه ترعمل کنم و بازهم  اعلام می کنم  از انتخاب هایم  پشیمان  نیسستم چون ورزش انتخاب بسیار خوبی است  به این دلیلَ که می توان  به واسطه ورزش هم تفریح کرد هم سلامتی بدست آورد و هم جایگاه اجتمائی کسب کرد.

مصاحبه از حمیدرضا سامبرانی

انتهای پیام/

پژوهشیار