نصر: امروز به سراغ یکی از شهروندان تبریزی رفتهایم که در میان غوغا و شلوغی شهر چندین سال است که خود سازمان مردمی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تک نفرهای را داخل مغازه نُقلی تاسیس کرده و تا به امروز میزبان چند هزار گردشگر خارجی بوده است.
به گزارش نصر به نقل از فارس، تبریز در سال ۲۰۱۸ پایتخت گردشگری جهان اسلام بود. این شهر به دلیل اینکه از دیرباز یکی از نقاط مهم گردشگری ایران به حساب میآمده است از ظرفیت لازم برای میزبانی این رویداد بینالمللی برخوردار بود اما فرصتسوزی مسوولان باعث شد از تبریز ۲۰۱۸ اِلمانش بر جای بماند و وعدههایی قشنگی که مسوولان دادند.
این روزها دیگر کسی از گردشگری و تبریز ۲۰۱۸ حرفی نمیزند و هیچ برنامه و ستادی برای این رویداد وجود ندارد. مگر نه اینکه مسوولان گفته بودند تبریز ۲۰۱۸ آغازی است برای یک رویداد؟ البته رویدادی که آغاز نشده پایان یافت!
غفلت از نقش مردم و تشکلهای مردمی در رویداد تبریز ۲۰۱۸ نیز بسیار مشهود بود، مردم تبریز نه تنها نقش فعالی در این رویداد نداشتند بلکه اطلاع دقیقی از ظرفیتها و کارکردهای آن نیز متصور نبودند.
حال آنکه مردم به عنوان پایه و اساس هر حرکت اجتماعی بارها نشان دادهاند که قادرند بدون تکیه بر امکانات دولتی و ملی، خود به تنهایی کارهای بزرگی را به ثمر نشانند.
چرخش چرخ گردشگرپذیری با چرخ خیاطی!
امروز به سراغ یکی از شهروندان تبریزی رفتهایم که در میان غوغا و شلوغی شهر چندین سال است که خود سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تک نفرهای را داخل مغازه نُقلی[تعمیر چرخ خیاطی] تاسیس کرده و تا به امروز میزبان چند هزار گردشگر خارجی بوده است.
چرخهای خیاطی عشق این مغازهدار هستند. آشنایی با یک توریست باعث شد مغازهاش با چاپ کارت پستال و یک استکان چایی و شکلات، میزبان گردشگران خارجی شود.
او اکنون ۱۵ سررسید دارد که روی آنها تا به امروز ۸ هزار توریست امضا و یادداشتهایی از روزهای خوشی که در این مغازه سپری کردهاند، نوشتهاند.
این مغازه قدیمی تعمیر چرخ خیاطی در نزدیکی اتاق بازرگانی تبریز قرار دارد. آدرساش برای گردشگران خارجی سر راستتر از شهروندان تبریزی و گردشگران ایرانی است!
از داخل کوچه، ۶ پله به سمت پایین که میروی وارد مغازه قدیمی میشوی، مغازه کوچکی که پر از قفسه، تجهیزات تعمیر و چرخ خیاطیهای قدیمی است. سررسیدها نیز بخشی از دکور این مغازه قدیمی است.
نامش «علی یوسفی اصل» است، ۶۵ سال دارد و از ۱۰ سالگی به سماورسازی، کلاهدوزی، رانندگی و در نهایت تعمیر چرخ خیاطی مشعول است. بسیاری او را به نام «علی خیاط» میشناسند.
از مدرک ششم ابتدایی تا تسلط به زبان انگلیسی مرد تعمیرکار
خودش که میگوید نه اهل مطالعه بوده و نه حساب بانکی داشته است تا نیاز به خواندن را احساس کند. وقتی هم برای درس خواندن نداشته هر چند او در ۱۷ سالگی مدرک ششم ابتداییاش را گرفته بود.
میگوید: «به قدری از خواندن و نوشتن دور بودم که شاید هفت سال پیش اگر کسی میگفت تا اسمم را بنویسم این توانایی را نداشتم، در کل یک فرد بیسواد ولی با اطلاعات عمومی کمی بالا بودم».
آقای یوسفی ماجرای یادگیری زبان انگلیسی را اینگونه تعریف میکند: «در یکی از روزهای سال ۹۰ یک سالنامه به دستم رسید و تصمیم گرفتم تا هر چیزی که روی چرخ خیاطیها نوشته است را روی آن دفتر بکشم. برای مثال نمیدانستم که روی چرخ خیاطی کلمه مارشال، یا کاچیران یا ژانومه نوشته شده است ولی عین مارک را روی کاغذ کپی میکردم».
او ادامه میدهد: «تا جایی حروفات لاتین چرخ خیاطی را نوشتم که دیگر وقتی سفارش میپذیرفتم با اسم چرخ خیاطی آن را تحویل میگرفتم و بعدها نحوه خواندن حروفات را نیز تمرین کردم».
به گفته خودش، بعد از یاد گرفتن حروف لاتین تصمیم میگیرد تا شعر، یادداشت، حادثه و هر چیزی را که دوست دارد به حروف لاتین در دفترش بنویسد و این مقدمه شروع یادگیری یک زبان دیگر یا همان به اصطلاح امروزی "فینگلیش" نوشتن برای او میشود.
انگلیسی برای سفر، مکالمات روزمره انگلیسی و دیکشنری از جمله کتابهایی است که آقای یوسفی برای یادگیری زبان انگلیسی خریداری کرده و هر روز آنها را مطالعه میکند.
از نکات جالب نحوه یادگیری زبان این تعمیرکار ۶۵ ساله، نوشتن مکالمات و کلمههای انگلیسی روی اعلامیهها و کاغذ باطلهها توسط تور لیدرها است.
یادگاریهای گردشگران خارجی بر سررسیدهای پیرمرد تبریزی
از تعمیرکار قدیمی راز ۱۵ سالنامه روی قفسه را میپرسم که میگوید: «روزی یک توریست اهل اندونزی به نام «دارمه» جلوی مغازه آمد و از من عکس گرفت و من هم او را به مغازه دعوت کردم در حالیکه زبان همدیگر را نمیفهمیدیم ولی چند ساعتی را با هم به گفتوگو پرداخته و او را به صبحانه دعوت کردم».
او میافراید: «آشنایی با این توریست باعث شروع یک اتفاق شد و آن هم نوشتن سالنامهها توسط توریستهایی بود که میهمان من در مغازه بودند و به نظرم بیش از ۸ هزار نفر تاکنون این دفتر را امضا کرده و یادگاری برایم نوشتهاند».
آقای یوسفی که تمام دفترها را روی میز گذاشته تا نگاهی به آنها بیاندازم، ادامه میدهد: «فقط ۲۰ درصد توریستها خودشان به مغازه میآیند و مابقی را خودم به مغازه دعوت میکنم».
وقتی پیرمرد تبریزی گردشگران خارجی را به مغازهاش میکشاند
آنطور که این تعمیر کار قدیمی تعریف میکند: «روزی دو توریست هلندی که یک مترجم جوان تبریزی به نام «عرفان عاطفی» همراه آنها بوده، جلوی مغازهاش ایستاده بودند، آقای یوسفی از آنها برای نوشیدن چایی دعوت میکند و این مقدمه ارتباط گسترده بین تعمیرکار پیر و مترجم جوان میشود.
«عرفان» که ۱۸ ساله است نقش زیادی در یادگیری زبان آقای یوسفی داشته است.
هماکنون آقای یوسفی در حد مکالمه توانایی صحبت با توریستهای خارجی را دارد و حتی عکسهایی از تبریز به هر توریست میهمان مغازهاش میدهد و در مقابل تعدادی از توریستها نیز یادگارهایی مثل پیکسل، جاکلید، جای توتون، دستبند، ساعت، توپ، سوت به او دادهاند
او میگوید: «دفترم را از مسوول تا جوان و ورزشکار و سیاستمدار امضا کرده و دست نوشتهای به زبان خود برایم نوشتهاند ولی هیچ کدام از آنها برای من فرق ندارد».
آقای یوسفی ادامه میدهد: من به زبان انگلیسی به همه آنها میگویم که «شما لطف کردید و نوشتهای در دفتر برای من به یادگار گذاشتید و مغازه و دفترم نورانی شد چراکه شما آمدید و چیزی نوشتید».
او تعریف میکند: «روزی نیست که میزبان یک توریست در مغازه نباشم و از سیبری، آفریقا، مراکش، کلمبیا، مصر، کویت، ترکیه، جمهوری آذربایجان، فرانسه، آلمان، بلژیک، هلند، استرالیا، ایتالیا، آرژانتین و غیره میهمان داشتهام».
او ادامه میدهد: «من یک تعمیرکار هستم و وقتهای زیادی با دستهای روغنی میزبانی کردهام و حتی یکبار توریست اسلواکی به مغازه آمد و حین نوشتن دفتر، چند قطرهای از چایی روی دفتر ریخت که بلافاصله با آستین خود آن را پاک کرد و خطاب به من گفت که علی باید مراقب این دفترها باشی، اینها ثروت با ارزشی هستند».
وقتی از او در مورد چگونگی ایجا ایده هدیه دادن به توریستها پرسیدم، اینچنین توضیح داد: «روزی یک زوج اهل سیبری به مغازه آمدند، مدتی با هم گپ زدیم موقع خداحافظی یکی از آنها خواست تا نامهای برای پدرش بنویسم و این باعث شد تا کارت پستالهایی تهیه کنم و با خط خود نوشتهای برای میهمانها بنویسم».
به آقای یوسفی میگویم که آیا برنامهای برای این دفترها دارد که میگوید: «هیچ فکری برایشان نکردهام و نمیدانم که آخرش چه خواهد شد ولی دوست دارم که مدتها توریستها بنویسند و من با نگاه کردن به تک تک برگهها، آنها را به یاد بیاورم».
او از اولین کلمه انگلیسی که یاد گرفته است برایم میگوید: «اولین کلمه from بود و بعد به ترتیب کلمات زیادی مخصوصا سلام و احوالپرسی را یاد گرفتم، شاید اوایل پس و پیش میگفتم ولی روز به روز سعی میکنم تا بهتر شود».
تعمیرکار قدیمی معتقد است: «اگر کلاس زبان میرفتم شاید اجبار میشد و نمیتوانستم خوب یاد بگیرم ولی الان با عشق یاد میگیرم و با دل با همه میهمانهایم حرف میزنم و این رمز اصلی برقراری ارتباط من است».
او ادامه میدهد: «از تیم حفاظت رئیس جمهور کلمبیا تا مدیرکل سفارت انگلیس و مدیرعامل شرکتهای معتبر اروپایی در این دفترها یادگاری گذاشتهاند».
آقای یوسفی همچنین به این موضوع که توریستها با اهداف مختلفی به ایران میآیند و هر کدام به یک جنبه از کشور توجه دارند، اشاره می کند و میگوید: «برای مثال اکثر آنها مطالعاتی روی کشور داشتند و ما را میهماننواز میدانند ولی وقتی بیشتر ارتباط برقرار میکنند خودشان اذعان دارند که ایران کشوری وصفناپذیر است».
تیم ملی والیبال هند و تیم دوچرخه سواری فرانسه از جمله میهمانهای ورزشکار آقای یوسفی هستند که یادگاریهای ورزشی به او هدیه دادهاند.
در این میان «عرفان» سر صحبت را باز کرده و با لحنی آمیخته به شوخی میگوید: «اکثر توریستها از نحوه رانندگی ایرانیها گله دارند! ولی به تنوع غذایی، زیبایی شهر، محبت مردم غبطه میخورند».
او ادامه میدهد: «در همه کار ترجمه به توریستها گفتهام که برای دیدن ایران یک عمر لازم است که باید یک عمر دیگر هم قرض گرفت و ایران را شناخت».
کام شیرین گردشگران خارجی در تبریز/استقبال با چای و شکلات
این مترجم ۱۸ ساله تبریزی میگوید: «آقای یوسفی نمونه بارز فردی است که با عشق و جان برای صنعت توریسم تلاش میکند در حالیکه هیچ منفعتی برای او ندارد از اینرو من هم هر توریستی که به تبریز بیاید را حتماً به مغازه او میآورم و به توریستها میگویم که الان جایی خواهیم رفت که یک چایی و شکلات رایگان دارد و دفتری برای نوشتن یادگاری».
در پایان گفتوگوی صمیمی دو ساعته از آقای یوسفی میخواهم تا حرف دلش را به مخاطبان بگوید: «من صاحب یک پسر و دختر هستم و آنها به اتفاق همسرم با این کار من مخالف هستند و معتقدند نباید زمان خود را برای توریستها تلف کنم ولی من با هر کدام از این توریستها به دنیای جدیدی وارد شدهام و چیزهای زیادی یاد گرفتهام هر چند شاید هیچ مسوول در بخش گردشگری از کار من خبردار نباشد».
او ادامه میدهد:«وقتی توریست استرالیایی برای بار دوم به خاطر من به تبریز میآید یعنی من دلگرمی برای آنها بودم و این برای من با ارزش است».
گزارش از وحید زینالی، کتایون حمیدی
انتهای پیام/