یادداشت/
پایتخت ۶ و نخبه کشی در جامعۀ ایرانی
1399/01/20 - 10:44 - کد خبر: 17959
نصر: اغلب ما با کتاب جامعه شناسی نخبه کشی اثر علی رضاقلی آشنا هستیم که از انتشارش در سال ۱۳۷۷، از پرخواننده ترین کتاب های کشور بوده و به چاپهای متعدد رسیده است. این اثر به بررسی پدیده نخبه کشی در جامعۀ ایران می پردازد. همۀ ما کمابیش اذعان داریم که بافت جامعه ما طوری است که قهرمانان، بزرگان و افراد برجستۀ خود را قربانی میکند و سپس در اعزای آنها خاک پشیمانی بر سر و رو می پاشد.
وقتی از ماه ها پیش زمزمه ها و اخبار مربوط به ساخت پایتخت ۶ را میخواندم، ناخودآگاه، دیدگاهی در ذهنم شکل می گرفت که تیم پایتخت ۶؛ کی بر زمین خواهد خورد؟ این نظرگاه منفی از آبشخور بافت جامعه شناختی ایران نشات می گرفت و برایم قابل انتظار بود. قبلا نخبه کشی را در عرصه های سیاسی، هنری، ورزشی، علمی و ... فراوان به چشم دیده بودیم؛ شمار آنها حدیثی مفصل خواهد بود که قصد پرداختن به آنها را در این مجمل ندارم.
ما اگر چه به رسم مالوف، هنرپیشگان را کمتر در شمار نخبگان قرار داده ایم اما با توجه به موفقیت های گروه پایتخت ۶، این اطلاق بی مسما نیست.
در هر صورت با توجه به فراغت پیش آمده به دلیل خانه نشینی های کرونایی، با پیش فرض فوق، سریال را تماشا میکردم و صد البته، گاهی به ظن خود، انتقاداتی را نیز بر آن وارد می نمودم، مثلاً یکی از دغدغه های من، تغییر شخصیت آرام و متین «هما» بود؛ او که همواره نگاه عقلانی به پدیده ها داشت در این فصل گاهی به فردی حسود و دمدمی مزاج تبدیل می شد.
از این بابت افسوس میخوردم اما بلافاصله به خود نهیب می زدم مگر نخبگانِ جامعه ما در زندگی روزمره، مصون از اشتباه هستند؟ اگر «هما» از یک شخصیت مثالی، به فردی معمولی تبدیل شده، در واقع به آدم های جامعۀ ما نزدیک شده است. با این وجود و همچون همه امور، نقدهای خودم را نیز به سریال داشتم. البته لازم است اشاره کنم که نقد، عیبجوییِ صرف نیست و بیان نکات قوت، از مشخصات یک نقد خوب است.
همه مشاهده کردیم که این سریال به فرجام نیامد تا پس از شکست بیماری کرونا؛ با ضبط یک یا دو قسمت نهایی، به پایان رسد. اما آنچه برایم تعجب برانگیز بود شباهت ناچیز سکانسِ پایانی این سریال به یکی از فیلم های قبل از انقلاب و به اصطلاح «فیلم فارسی» و جنجال های بسیار زیاد بعد از آن بود که مستمسک حملات فراوان شد. طُرفه تر اینکه این حملات از سوی کسانی انجام شد که در مخیله ام نمی گنجید فیلم مذکور را دیده و یا صحنه ای از آن را در ذهن داشته باشند. حملات گسترده، چنان سازندگان سریال را مورد آماج قرار داد که، رئیس دستگاه صدا و سیما نیز مجبور به اتخاذ موضعی سخت و کم سابقه شد.
بدین ترتیب انتظار شکلگیری نخبه کشی در وجودم به حقیقت تبدیل شد. بیایید با خود صادق باشیم، بینندگان و خوانندگان در تاریخ سینما و تلویزیون ما چند سریال را به یاد دارند که به فصل ششم خود رسیده باشد؟ اگر برخی، تشابه کمرنگ یک سکانس با آن فیلم فارسی را دلیل حملات خود ذکر میکنند، چرا چشم خود را به صحنه های متعدد ارزشمند موجود در این سریال میبندند؟ مثل وقتیکه: قهرمان داستان در اوج مشکلات اقتصادی و اخراج از کار، داوری یک تورنمنت بین المللی و موقعیت بسیار خوب آن را، به دلیل شرکت رژیم اشغالگر قدس رد می کند و یا وقتی مسئله organ donation و اهدای عضو، زیارت نیابتی مکه و کارهای ارزشی بسیار در سرتاسر سریال نشان داده میشود. در حالیکه این ارزش ها مورد تاکید و مقبول این گروه است، اما به آنها اشارهای نمی شود.
البته مقصود من اشاره به موارد فوق نیست. به نظرم آنچه باید در ترازوی نقد این جماعت نیز قرارگیرد، نگاه جامع به یک اثر هنری است. بیایید با دست خود گروهی منسجم را، که با سلیقه جامعه و مخاطب نیز آشنایند، از هم نپاشیم. گروهی که سالهاست مخاطب را در مقابل گیرنده های خود میخکوب میکند، امری که در این سال ها درتلویزیون ما بسیار نادر بوده است. اگر این گروه از هم بپاشد هیچ کدام از آنها بیکار نخواهند بود و به صورت مجزا در آثار دیگر مشغول خواهند بود، اما جامعه، یکی از سرمایه های هنری و معنوی خود را از دست خواهد داد. این را نیز در نظر داشته باشیم که یکی از نویسندگان سریال امسال با کوچ ابدی خود، در جمع گروه نبود.
اگر نقدی داریم با زبان منطق بیان کنیم تا در سالهای آتی اثری فراتر و برتر از این فصلِ سریال را از این گروه نظارهگر باشیم. همواره نگاه جامع و همه سویه نگر به پدیده ها را در نظر داشته باشیم. چه در نقد یک سریال، چه که در حلاجی دیدگاه های سیاسی، چه در نقد اقدامات دولت در مبارزه با بیماری کرونا، ضعف و قوت آن، و چه در روابط شخصی خود با افراد و محیط پیرامونمان.
ذوالفقار همتی/ دکترای فلسفه غرب از دانشگاه تبریز
انتهای پیام/