یادداشت/
اژدهای آرام چین و پرنده پرصدای ایران، به بهانهی سفر رئیس جمهور به چین
1404/06/13 - 14:43 - کد خبر: 144623
نصر: حدود 10 سال پیش برای سه ماه در پکن بودم، برای فرصت مطالعاتی. از آنچه در چین اتفاق می افتاد شگفت زده بودم.
امروز چین حتما متفاوت از ۱۰ سال پیش است. خودشان میگفتند چین اژدهای خفتهای است که اگر بیدار شود جهان را میبلعد. باور داشتند که اژدها حالا بیدار شده!
اگرچه اژدها نماد چین است. اما اژدها برای توصیف چین گمراهکننده است. اژدها را با صداهای بلند و آتشی که از دهانش بیرون میدهد میشناسیم، درحالی که چین خیلی آرام و بی سر و صدا دارد دنیا را میبلعد. نه صدایی و نه آتشی! کار خودش را میکند بدون اینکه بقیه دنیا را بیدار کند.
ما در سال ۵۷ در ایران انقلاب کردیم. کاری کردیم که بسیار جلب توجه کرد. پر سر و صدا و پر هیجان. اغلب کارهای دیگری هم که در طول این سالها انجام دادیم، همه جلب توجه میکرد. اشغال سفارت، جنگ با عراق، راهپیماییها، شعارها، مسئله هستهای و ... همیشه بهانهای وجود داشت که دیگران بتوانند درباره ایران حرف بزنند.
اغلب انسانها در زندگی فردیشان دوست ندارند موضوع گفتگوی دیگران باشند. آنهایی که در جامعه خود را در معرض نمایش قرار میدهند، حتما زندگیشان از روال عادی خارج میشود. از بسیاری از لذتها و تفریح هایی که برای یک آدم معمولی طبیعی است، برای چهرههای شناخته شده و معروف ممنوع است.
چون همواره مورد قضاوت قرار میگیرند. انتقادهای درست و نادرست را باید تحمل کنند. شاهد دخالتهای بیجا توسط دوست و آشنا و غریبه خواهند بود.
به همین منوال ورزشکاران یا تیمهای ورزشی که موضوع صفحه اول روزنامهها و رسانهها میشوند تمرکزشان را از دست میدهند. گرفتار حاشیه شدن، جلوی رشد تیم را میگیرد.
داستان کشورها نیز همین است. به نظر میرسد به جای اینکه بهانه صحبت کردن درباره ایران را از دیگران بگیریم، به آن دامن زدیم. اجازه دادیم درباره ما حرف بزنند. چگونه؟ کارهای نکردهمان را هم با بلندگو فریاد زدیم. بلند بلند فکر کردیم. سخنی که باید در اندیشکدهها و پژوهشکدهها و اتاقهای فکر مطرح میشد و مورد انتقاد قرار میگرفت و چکشکاری میشد و پخته میشد و بعد در وزارتخانهها و سازمانهای برنامهریزی تبدیل به برنامه میشد و وارد فاز اجرا میشد، بدون هیچ ملاحظهای وارد گفتگوهای روزمره سیاستمداران در مجلس و کارشناسان در صدا و سیما و پشت تریبونها شد. نتیجهاش شد «آش نخورده و دهن سوخته». شاید لازم باشد به فکر یک تجدید نظر اساسی باشیم.
به قلم یوسف پزشکیان
انتهای پیام/