نوشته اى بر نمايش مسيو/
انقلابى ِ ضد ِ انقلاب
1398/11/19 - 10:55 - کد خبر: 14084
نصر: نمايش مسيو به نويسندگى اكبر شريعت و كارگردانى نازيلا ايرانزاد بنام در حال اجرا در تبريز است.
متنى يونيك كه در تعامل با مخاطب، شهر محل اجرا، دغدغه هاى عمومى ِ همچنان پابرجا و آينده اجتماعى مردمان همان شهر نگاشته شده است. به بيان ساده تر داستانى از ديروز تماشاگران براى تلنگر به امروزشان و ترسيم آينده شان در حال روايت است.
داستان هم موسيقى دارد و هم درام اما در ورطه ابتذال حماسه سرايى ملودراماتيك نيفتاده است. موسيقى به خوبى و نه آنگونه كه از متن بيرون بزند در داستان تنيده شده و درام بى آنكه پيكره ى مانيفست اثر را زخمى كند ؛ در خدمت درونمايه است.
كمترين بهره برداري از دكور و آكساسوار اثر را بى پيرايه كرده و بازى بازيگران در بيش از يك نقش هم بدك از آب درنيامده تا بتوان دنبال نشانه هايى از چرايى انتخاب بازيگران در نقوش متفاوت بود.
مهمترين آس نمايشنامه نويس توليد يك اثر مولتى كاراكتر است؛ به اين معنا كه موسيو تك قهرمانه نيست و درست مثل هر جامعه و البته هر انقلابى چندين قهرمان دارد.
كريم و مارال و اولدوز كم از موسيو ندارند در حائزيت شرايط قهرمانى و يوسف خز دوز و نائب خليل هم با هوشمندى نويسنده و كارگردان پروسه قهرمانى تا ضد قهرمانى را طى ميكنند. حتى به ظاهر خنثى ترين كاراكتر نمايش يعنى رجب هم پس از تكميل مولفه هاى يك كاراكتر از درام خارج ميشود.
اما درونمايه ، تم ، دغدغه يا هر اسم ديگرى كه روى آن بشود گذاشت ؛ مهمترين و قابل توجه ترين بخش اين اثر نمايشى است.
بي شك سياست زدگى ، انقلابيگرى ، مشروطه خواهى، آزادى طلبى تاريخى و در نقطه مقابل آنها كج فهمى ، منيت ، اصرار بر نادانى، ثروت و شهوت و شهرت در تاريخ معاصر جغرافياى مورد بحث اين اثر تنيده شده است. هر كدام از اين كلمات مي توانند الهام بخش دهها اثر نوشتارى و نمايشى باشند؛ اما خلق اثرى با نقب به همه اينها و بيشتر از اينها دغدغه اى است كه موجب بسته شدن نطفه "موسيو " گرديده است.
در كل توليد اثر تاريخى و بويژه اثرى حماسي با حضور قهرمانان ملى بستر مناسبى است تا هنرمند به ورطه شعار و يك تنه به قاضى رفتن بيفتد و يك اثر با آدمهاى سياه و سفيد بسازد و چيزى به شنيده ها و خوانده هاى تاريخى مخاطب به عنوان ارزش افزوده نيافزايد.
به عبارتى رستم ِ قصه هاى تاريخى و مذهبى آنچنان حريمى مى يابد كه هنرمند جرات نزديك شدن ، واكاوى و تحليل او را نمى يابد.
اما اين اثر اگرچه كاراكتر موسيو را محور و داناى كل و معصوم از خطا نشان داده است ليكن در آسيب شناسى رويداد كم نظير عمل كرده است. نمايش انقلابى هاى ضد انقلاب را به خوبى كاشته ، داشته و برداشت كرده است.
آسيب شناسى حركات آزادي خواهى و استبدادستيزى و از آن جمله مشروطه امر مهمى است كه اثر به حريم به اصطلاح مقدس آن تاخته است.
خودپرستى، زردوزى و حماقت نايبى با چاشنى شهوت دردى است كه هيچ انقلابى را ياراى تغيير آن نبوده است.
شايد حالا يك زن بى سبيل مردانه و با خريدن رنجهاى مسير در گوشه اى از تئاتر [ ِتبريز] گرد و خاك به راه انداخته است. اميد كه نه گرد بنشيند و نه اين اولدوز درخشان در تاريكى شب....
محمد پورعبداله فرشبافى
انتهای پیام/