یادداشت نصر به بهانه قتل زنان در ایران/

در سوگ زنانی که تصویر نداشته اند

1404/03/19 - 13:00 - کد خبر: 138193
الهه حسین‌نژاد

نصر: زنانی زیبا به قتل رسیده اند، به قتل می رسند، به قتل خواهند رسید؛ اولین مساله ام این است که آیا جامعه نسبت به خشونت علیه زنان حساس تر شده یا میزان بالای اخبار نتیجه موج رسانه ای فضای مجازی است؛ یکی از اولین پیشفرض هایی که در ایران میشناسیم این است؛ میخواهند توجه ها را از مساله مهم تری منحرف کنند!. چون با توجه به آمار بالای زن کشی و جنایت ها ی خانوادگی در ایران، سالانه تنها تعداد محدودی از این قتل ها مورد توجه پررنگ قرار میگیرند!

در هر حال اگر چه حساسیت جامعه به قتل "الهه حسین نژاد" نشانه روشنی است و همچنین واکنش ها به قتل "هانیه بهبودی" و هر زن و انسان دیگری_قلبم موقع نوشتن ازشان تیر میکشد_ با این حال تصویر زنانی دور از مرکز در استان های محروم تر و با فرهنگ های خشن تر و زن ستیزانه که عکس و فیلم های اینستاگرامی ندارند ماجرا را برایم تلخ تر میکند.
زنانی به قتل رسیده اند. به قتل میرسند و به قتل خواهند رسید؛ آیا بعد از مرگمان مهم است که اینقدر با عکس هایمان شعر و متن های ادبی انتشار و بازانتشار شود! آیا روندی تغییر خواهد کرد؟ همه ما مرگ دختر نوجوان شمالی با داس پدرش، دختر جنوبی با دشنه همسرش، مرگ دختر ایلامی به دست برادرش، داستان زنان خودسوزی کرده، کودک همسر شده و.....را در ذهن داریم؛ آیا بعد از موج رسانه ای و یادداشت های نشان شناسانه و دارک و استوری های سیاه و مداوم از این ماجراها تغییری به لحاظ آماری، به لحاظ قانونی، به لحاظ عرفی به وقوع پیوسته و یا ما همچنان در حال دوره کردن روز و شب و انتشار استوری ها و یادداشت هایمان هستیم.
پوشش خبری مربوط به مرگ "الهه حسین نژاد" مثل عموم پوشش های خبری این مملکت است: روایت رسانه  های رسمی که همیشه خواسته اند خودشان را "دانای کل" جا به زنند و بعد درز اخباری از مجراهای دیگر ما را رسانده است به تناقض، تناقض و تناقض. ماجرا چیست؟ مرگ برای گوشی همراه؟ مرگ برای بی حیایی؟ مرگ برای زیبا بودن؟مرگ برای زن بودن؟باز دست به دامان رسانه های خارجی شویم؟  ....چرا رسانه های مسلط ما یاد نمی گیرند از این تسلط نمایشی شان بر اوضاع دست بکشند؟ چرا این پزهای "همه چیز کنترل شده است" در این مملکت جایش را به واکنشی خردمندانه تر، دقیق تر و صادق تر نمیدهد؟ آیا رسانه های مسلط که در ابتدا دزدی از گوشی را دلیل این مرگ عنوان کرده اند فکر میکنند دزدی از تجاوز کمتر سیاه است و اینطوری سیاه نمایی خبرشان کمتر میشود؟...آیا با توجه به وضعیت اقتصادی ایران "دزدی" قابل توجیه تر است؟
سال هاست در ایران زنانی به قتل می رسند با توصیفی به نام  بی حیایی؛ ماجرای قتل های زنجیره ای مشهد را به یاد بیاورید. اما این بار قاتل فراتر میرود. این بار قاتل آنقدر "همه چیز دان" است که حتی از سرنوشت این زن هم خبر دارد؛ سرنوشت بوده که این زن به قتل برسد! این تک گویی مردانه در مورد سرنوشت یک زن، این حس شناسنده بودن قاتل نشانه ای از تک گویی مسلط مردسالاری این مرز و بوم است؛ چون ما مردیم همه چیز را می دانیم. به نظر من با وجود این عرف و این تسلط مردسالاری در بخش هایی از جامعه، مردم ایران مردم بسیار خوبی هستند وگرنه باید آمار این مرگ ها حتی بالاتر هم میرفت؛ شاید هم آمار مرگ ها بالاتر است و ما از آمار دقیق اطلاعاتی نداریم.
در چند روز اخیر موازی با قتل "الهه حسین نژاد" در شیکاگو پدری 3 دختر کوچکش را کشته است. این را نمی گویم که نتیجه بگیرم مرگ و قتل و خشونت عادی است این را می نویسم که بگویم مسائل ناهنجار در تمام کشورهای جهان اتفاق می افتد؛ شاید درست تر باشد بر روی خوبی ها و نجابت خودمان بیشتر تمرکز کنیم و  این تلخی های ادامه دار را به نقطه ای برای مبارزه و آگاهی تبدیل کنیم و بدانیم مبارزه ما تنها با یک "راننده تاکسی" نیست. مبارزه اصلی با هر نوع خوانشی است که می خواهد مسلط باشد و سرنوشت ما انسان ها را اینگونه تلخ و تاریک پیشگویی می کند.

به قلم/ حنانه منشی
خرداد ماه 1404
انتهای پیام/

پژوهشیار