فوتبال، فراتر از مستطیل سبز/

تراکتور و لیورپول؛ دو تیم، یک روح جمعی، و کشتی‌ای که غرق نمی‌شود

1404/02/25 - 11:19 - کد خبر: 136489
تراکتور

نصر: در نگاه نخست، شاید مقایسه‌ی تراکتور تبریز و لیورپول انگلستان عجیب به نظر برسد؛ یکی در آذربایجان ایران، دیگری در شمال غربی انگلستان. یکی در لیگ برتر ایران، دیگری در یکی از معتبرترین لیگ‌های دنیا. اما اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنیم، متوجه شباهت‌های بنیادین آن‌ها در سطح اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی می‌شویم.

این دو تیم صرفاً باشگاه‌های ورزشی نیستند؛ آن‌ها نمادهای یک جامعه، یک حافظه‌ی جمعی، و گاه یک جنبش اجتماعی هستند. آن‌ها در زمین بازی می‌کنند، اما بازی واقعی در خیابان‌ها، استادیوم‌ها، و حتی در قلب هوادارانشان جریان دارد.
اما در این روایت، چیزی بیش از یک زمین فوتبال، چیزی بیش از یک استادیوم، و چیزی بیش از یک شعار مشترک وجود دارد. این داستان، شباهتی عجیب به افسانه‌ای دارد که جهان هرگز فراموش نکرده است؛ افسانه‌ی کشتی‌ای که شکست‌ناپذیر می‌نمود، اما سرنوشتش چیز دیگری بود: تایتانیک.

و در میان این شباهت‌ها، شاید روایت مشروطه را هم باید اضافه کنیم. جنبشی که از تبریز برخاست، با امیدی عظیم به پیش رفت، اما در نهایت به امواج سرنوشت سپرده شد.

تراکتور؛ فراتر از یک باشگاه، صدای هویتی خاموش‌شده
در ایران، تراکتور چیزی فراتر از فوتبال است. این تیم از دهه‌های گذشته تا امروز، به نمادی برای بخشی از مردم تبدیل شده که احساس می‌کنند صدایشان در مسائل فرهنگی و اجتماعی آن‌طور که باید شنیده نمی‌شود.
هواداران این تیم، ورزشگاه یادگار امام را به چیزی شبیه یک صحنه‌ی اعتراض خاموش تبدیل کرده‌اند؛ جایی که شعار “عیبی یوخ” نه‌فقط برای تشویق تیم، بلکه به‌عنوان نوعی اعلام استقامت در برابر مشکلات سر داده می‌شود.
این روحیه، شباهت عجیبی به روزهایی دارد که کوچه‌های سنگ‌فرش‌شده‌ی تبریز صدای گلوله‌های مشروطه‌خواهان را در خود گم می‌کردند. روزهایی که مردمانی از همین خطه، برای خواسته‌ای فراتر از یک بازی، برای حق و عدالت، در خیابان‌ها جان دادند.
مشروطه، مانند تراکتور، یک حرکت بود؛ حرکتی برای دیده‌شدن، برای حق‌طلبی، و برای تغییر. اما مانند تراکتور، با چالش‌های بی‌شماری روبه‌رو شد، و مانند تراکتور، هنوز هم روحش در خیابان‌های تبریز زنده است.
گاهی به نظر می‌رسد تراکتور نیز مانند تایتانیک، کشتی‌ای است که هر بار به کوه یخی نزدیک‌تر می‌شود، اما هنوز هم با امید به حرکت ادامه می‌دهد.

لیورپول؛ تیمی که از تاریخ زخم خورد، اما غرق نشد
در آن سوی جهان، تیمی قرار دارد که روح آن نیز با رنج، استقامت و مقاومت درآمیخته است: لیورپول.
شهر لیورپول، مانند کشتی‌ای در اقیانوس متلاطم اقتصاد، دهه‌ها با بحران‌های اقتصادی و بی‌عدالتی اجتماعی جنگیده است. اما تراژدی اصلی در سال ۱۹۸۹ رخ داد: فاجعه‌ی هیلزبورو. در این حادثه، ۹۷ هوادار لیورپول به دلیل ازدحام جمعیت و سوءمدیریت پلیس جان باختند، اما رسانه‌ها و دولت محافظه‌کار وقت، تلاش کردند تا تقصیر را به گردن خودِ هواداران بیندازند.
این فاجعه، برای لیورپول همان چیزی بود که مشروطه برای تبریز و فاجعه‌ی استبداد صغیر برای مشروطه‌خواهان بود؛ ضربه‌ای که می‌توانست همه‌چیز را متوقف کند، اما نکرد.
از دل این بحران، سرود “You’ll Never Walk Alone” نه‌فقط یک شعار، بلکه یک سوگند جمعی شد؛ سوگندی که هرگز کسی تنها نخواهد ماند، و هیچ شکستی آن‌ها را غرق نخواهد کرد.

عیبی یوخ در تبریز، YNWA در آنفیلد؛ فریادهایی از دل کشتی‌های توفان‌زده
اگر در ورزشگاه یادگار امام تبریز باشی، احتمالاً بارها و بارها شنیده‌ای که هواداران تراکتور در سخت‌ترین لحظات بازی، با صدایی رسا فریاد می‌زنند: “عیبی یوخ!” (یعنی: «اشکالی ندارد، ادامه بده!»).
اگر در آنفیلد باشی، هزاران هوادار لیورپول را می‌بینی که دست در دست هم، سرود “You’ll Never Walk Alone” را می‌خوانند.
اما اگر به سال ۱۲۸۵ بازگردیم، شاید در کوچه‌های تبریز، در صدای گلوله‌ها و آخرین فریادهای مشروطه‌خواهان، پژواک همین جملات را بشنویم.
«عیبی یوخ» فقط یک جمله‌ی حمایتی نیست؛ نماد تحمل، مقاومت و همبستگی مردمان آذربایجان است. آن‌ها با این شعار، نه‌تنها تیم‌شان را تشویق می‌کنند، بلکه نوعی اراده‌ی جمعی برای عبور از موانع زندگی را نشان می‌دهند.
‏“You’ll Never Walk Alone” هم فقط یک سرود نیست؛ نمادی است از ایستادگی در برابر ناملایمات و وفاداری به همدیگر.
و تایتانیک، کشتی‌ای که با غرور به دریا رفت اما به مقصد نرسید، می‌توانست نماد شکست باشد. اما داستان واقعی تایتانیک نه در لحظه‌ی غرق شدنش، بلکه در سرنوشت بازماندگان و درسی که از آن گرفتند نهفته است.

دو تیم، یک روح جمعی، و یک کشتی که غرق نمی‌شود
لیورپول و تراکتور، دو تیم از دو قاره‌ی مختلف‌اند، اما چیزی در هویت آن‌ها هست که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.
هر دو تیم، نماینده‌ی گروهی از مردم‌اند که احساس کرده‌اند باید صدایشان شنیده شود. هر دو باشگاه، فقط تیم‌هایی ورزشی نیستند، بلکه به نوعی، بیانگر یک درد مشترک، یک امید مشترک، و یک ایستادگی مشترک‌اند.
و در این میان، تایتانیک و مشروطه، دو روایتی هستند که به ما یادآوری می‌کنند: شکست، همیشه پایان کار نیست.
در تبریز، وقتی هواداران فریاد «عیبی یوخ» سر می‌دهند، در لیورپول، وقتی که هزاران نفر با صدایی لرزان اما استوار می‌خوانند “You’ll Never Walk Alone”، و در تاریخ ایران، وقتی که هنوز از مشروطه سخن می‌گوییم، یک حقیقت مشترک وجود دارد: امید، تسلیم نمی‌شود.

پس این کشتی به کجا می‌رود؟
آیا تراکتور، در دریای پرتلاطم فوتبال ایران، همچنان به سمت قله حرکت خواهد کرد؟ آیا لیورپول، در دنیای پررقابت فوتبال مدرن، دوباره خواهد درخشید؟
و آیا ما، تماشاگران این داستان‌های دراماتیک، درسی از تایتانیک و مشروطه خواهیم گرفت؟
تفاوت بزرگ میان تیمی که سقوط می‌کند و تیمی که می‌ماند، در یک چیز است: روح جمعی.
و اگر هنوز شک داری که این کشتی‌ها غرق خواهند شد یا نه، کافی است دوباره گوش کنی:
«عیبی یوخ» در تبریز، “You’ll Never Walk Alone” در آنفیلد، و پژواک صدایی که از مشروطه تا امروز ادامه دارد.
این‌ها صداهایی هستند که نمی‌میرند.

به قلم کریم متقی
انتهای پیام/

پژوهشیار