یادداشت/

«دنیزده»، آینه تمام‌ نمای انسان در گرداب بقا!

1403/12/14 - 20:05 - کد خبر: 132410
نمایش دنیزده

نصر: «دنیزده»، اثر جاودان اسلاومیر مروژک، در ترجمه‌ای به زبان ترکی، به کارگردانی علی فتوحی در تئاتر شهر تبریز صحنه‌ای را می‌آفریند که در آن، مرزهای میان هنر، فلسفه، سیاست و تاریخ محو می‌شوند. این نمایش، نه صرفاً یک داستان، بلکه کاوشی عمیق در ماهیت انسان است، در شرایطی که بقا، تنها قانون حاکم است.

در این عرشه قایق کوچک دریایی، جامعه‌ای در مقیاس کوچک اما با ساختاری جهانی شکل می‌گیرد. «کؤک»، «اورتا» و «آریق»، سه شخصیتی که نماد قشرهای مختلف جامعه‌اند، در گرداب بقا دست و پا می‌زنند. «کؤک»، با جثه و قدرتش نماد قدرت حاکم است، قدرتی که در طول تاریخ بارها و بارها از حقوق بشر به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است.
او سرنوشت دو نفر دیگر را تعیین می‌کند، همان‌گونه که قدرت‌های بزرگ، سرنوشت ملت‌ها را رقم می‌زنند.
«اورتا»، مردد و سازشکار، نماد قشر متوسط جامعه است. قشری که در طول تاریخ، بارها میان قدرت و ضعف سرگردان بوده است. و «آریق»، نماد ضعف و معصومیت، قربانی همیشگی قدرت.
این نمایش، آینه‌ای است که در آن تناقض‌های وجود انسان، در شرایط بحرانی، به وضوح دیده می‌شود. غریزه بقا، ارزش‌های اخلاقی را به چالش می‌کشد و انسان‌ها را به رفتارهای غیرانسانی و خودخواهانه سوق می‌دهد. این همان چیزی است که در طول تاریخ، بارها و بارها شاهد آن بوده‌ایم. جنگ‌ها، قحطی‌ها و بحران‌ها، همواره نقاب از چهره واقعی انسان‌ها برداشته‌اند.
در دل این کشمکش برای بقا، مروژک با ظرافتی خاص، به نقد ساختارهای قدرت می‌پردازد. «کؤک» با توسل به حقوق بشر، عدالت اجتماعی، عدالت تاریخی، منطق و استدلال، رفتارهای خود را توجیه می‌کند و دیگران را فریب می‌دهد. این همان شیوه‌ای است که در طول تاریخ قدرت‌های حاکم برای حفظ سلطه خود به کار برده‌اند. آن‌ها با استفاده از ایدئولوژی‌های مختلف، منافع خود را پنهان کرده و اعمال غیراخلاقی خود را توجیه می‌کنند.
«دنیزده»، همچنین نمایشی اگزیستانسیالیستی است، نمایشی که به آزادی و مسئولیت فردی می‌پردازد. شخصیت‌ها، در موقعیتی قرار دارند که باید تصمیمات دشوار بگیرند، تصمیماتی که عواقب آن، بر دوش خودشان است. این همان چیزی است که ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست، از آن به عنوان «محکومیت به آزادی» یاد می‌کند. آن‌ها آزادند که هر تصمیمی بگیرند، اما مسئولیت عواقب آن را نیز بر عهده دارند. این مسئله، هسته اصلی اگزیستانسیالیسم را تشکیل می‌دهد که بر آزادی و مسئولیت فردی تاکید دارد.
موقعیت ابزورد نمایش، نمادی از پوچی و بی‌معنایی زندگی است. شخصیت‌ها در شرایطی قرار دارند که تلاش‌هایشان برای بقا ممکن است بی‌نتیجه باشد. این مسئله نیز، یکی از مضامین اصلی اگزیستانسیالیسم است که به جستجوی معنا در زندگی بی‌معنا می‌پردازد.
این نمایش، در اوایل دهه 1960 نوشته شده است، دورانی که جنگ سرد، جهان را به دو قطب تقسیم کرده بود. فضای ترس و ناامیدی، مبارزه برای بقا، نقد قدرت‌های بزرگ، و طنز و پوچ‌گرایی، مضامینی هستند که در این نمایش به چشم می‌خورند و یادآور فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران هستند. اگرچه نمی‌توان به طور قطع گفت که این نمایشنامه مستقیماً به جدال‌های جنگ سرد اشاره دارد، اما می‌توان آن را به عنوان نمادی از فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران تفسیر کرد.
اجرای این نمایش، فرصتی است برای مخاطب آذربایجانی، تا با این اثر جاودان که یکی از آثار برجسته ادبیات نمایشی جهان است، به زبان مادری ارتباط برقرار کنند. این اجرا، نه صرفاً یک نمایش، بلکه تجربه‌ای است که مخاطب را به تفکر در مورد ماهیت انسان، جامعه، سیاست و تاریخ دعوت می‌کند. بازی‌های روان و باورپذیر، طراحی صحنه و لباس مناسب، موسیقی زنده و همراه، و فضاسازی دقیق، مخاطب را به عمق داستان می‌برد و او را درگیر چالش‌های اخلاقی و فلسفی نمایش می‌کند.
اما کارگردانی علی فتوحی در این نمایش، با ظرافت و دقت مثال‌زدنی، توانست لایه‌های پنهان متن مروژک را به مخاطب منتقل کند. او با فضاسازی مناسب و هدایت بازیگران، اثری خلق کرده که نه تنها وفادار به متن اصلی است، بلکه تفسیری نو و خلاقانه از آن ارائه می‌دهد. در این اجرا، «کؤک» با بازی قدرتمند خود، نمادی از قدرت و سلطه است. او با استفاده از کلام و رفتار، دیگران را تحت تاثیر قرار می‌دهد و آن‌ها را به اطاعت از خود وادار می‌کند. «اورتا» با بازی ظریف خود، تردید و دودلی را به تصویر می‌کشد. او در کشمکش بین پیروی از قدرت و تلاش برای نجات خود، سرگردان است. و «آریق» با بازی معصومانه خود، نمادی از ضعف و ناتوانی است. او قربانی قدرت می‌شود، اما تا آخرین لحظه، امید و انسانیت خود را حفظ می‌کند. همچنین علی‌رغم نقش کوتاه «قوللوقچو» و «پستچی»، باید بازی زیبای آنها ستود. آنها در مدت کوتاهی که روی صحنه هستند رنگی نمادین و تاثیرگذار به اثر می‌بخشند. «قوللوقچو»، با اطاعت بی‌چون ‌و چرایش از «چاق»، نمادی از خدمتگزاران مطیع در سیستم‌های سرکوبگر و اطاعت کورکورانه است و پستچی، با حضور لحظه‌ای‌اش، بارقه‌ای از دنیای بیرون و امید واهی را به نمایش می‌گذارد، گویی در دریای بی‌انتهای پوچی، هنوز کورسوی امیدی وجود دارد.
این اجرا نشان می‌دهد که چگونه قدرت می‌تواند انسان‌ها را به فساد بکشاند و آن‌ها را از ارزش‌های اخلاقی دور کند.
همچنین، نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها در شرایط بحرانی می‌توانند به رفتارهای غیرانسانی و خودخواهانه روی آورند. «دنیزده»، نمایشی است که مخاطب را به تفکر در مورد ماهیت انسان، جامعه، سیاست و تاریخ دعوت می‌کند.
این نمایش، سوالات اساسی درباره‌ی زندگی و مرگ، قدرت و ضعف، عدالت و ظلم، و آزادی و مسئولیت مطرح می‌کند.
این نمایش، آینه‌ای است که در آن مخاطب می‌تواند خود را و جامعه‌اش را ببیند.

مهدی ولیزاده
انتهای پیام/ 

پژوهشیار