به مناسبت زادروز سردار ملی/

ستارخان؛ قهرمانی برخاسته از قره داغ

1403/07/29 - 07:51 - کد خبر: 123044
ستارخان

نصر: مردی از خطه آذربایجان بود که از دل کوه های قره داغ برخواست. نه این که بخواهم چنان بگویم که زال، پهلوان آریایی در کوه های زاگرس بوده و به بال سیمرغ رشد یافته. نه.. ستارخان، سومین پسر حاج حسن قرچه داغی، در دل کوه های قره داغ، در چنین روزی متولد شد و نه به بال سیمرغ که با غیرت و شرافت مرد آذربایجانی، قله های پهلوان منشی و راد مردی را طی کرد و به زال زمانه اش بدل شد.

همواره در تاریخ ما، ستارخان از آن مردانی بوده که نه به خاطر خاک تولدش و زبان ترکی کلامش، که به خاطر غیرت وطن پرستانه و عدالت طلبی بی چشم داشتش، قهرمانانه نام آفریده و برهه ای از تاریخ را به نام خود ثبت کرده است. 
باید برای تصویر کردن داستان این رشادت ها، روزگاری را تصور کنیم که شاه قاجار در حال مبارزه و سرکوب مشروطه خواهان است؛ وِرد روباه صفتان انگلیسی و گرگ نفسان روسی، محمد علی میرزایی که تاج شاهی به سرش گشاد است را برانگیخته، مجلس به توپ بسته شده و عدالت در این میان، امیدی واهی و خیالی دور می نماید. اعضای انجمن ها، حزب ها و مشوطه خواهان و نمایندگان مردم، همه یا شهید شده اند یا با خشمی درنده، گرفتار یا در جایی حیرانند. در غرب ایران و آذربایجان،خون ها جوشیده؛ مردانی چون عین الدوله و شجاع الدوله ، در این راه سرکوبگرانه، سنگ شاه و دولت را به سینه می زنند و در تبریز، پی مذاکره و تسلیم مشروطه خواهان در مبارزه اند و ارگ علیشاه، شاهد این مبارزات است. 
در این هیاهوی تاریخی شهرمان، یل امیرخیز، ستار خان و قوای عدالت خواهش بر انگیخته و تمامیت تبریز را علیه شاه و دولت شورانده اند. این مرد که خود را خادم ملت می خواند، نه از سر کین ورزی به خون قجری محمدعلی شاه که این وصله ها به دلاور مرد لوطی منش قره داغی نمی چسبد، بلکه تماما برای عدالت خواهی مردمی به پا خواسته بود.  طناب دار بر گردن اسماعیل، برادرش، داغی بر دل و جانش زده بود که جز با برقراری مشروطه خاموش نمی شد. 
در پی ایستادگی ها، استبداد صغیر آغاز گشت؛ دوره ای یازده ماهه که تبریز محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم غیور این خاک بسیار سخت و طاقت فرسا گردید به طوریکه مردم ناچار به خوردن یونجه و علف شدند و قس علی هذا...
اینها همه چندین بند تاریخ اند که به ترتیب های مختلف و در کتب گوناگون بیان می شوند، در قالب فیلم های سینمایی و نمایش های صحنه ای روایت شده و در دل داستان ها، گنجانده می شوند اما همگی تنها بازتابی از نور شجاعت در قلب این دلاور مرد آذربایجانی اند که رشادت هایش در هر زمانه ای، متناسب با شرایط اجتماعی دوران منعکس می شود. در زادروز این بزرگ مرد وطن پرور، ۲۸ مهرماه، شاید بهتر باشد که شهر تبریز را در زمانه خود دریابیم و موقعیت عدالت طلبانه  آن را ببینیم. 
این شهر، به این دوران نه، بلکه متعلق به تمام تاریخ ایران زمین است و باید هرساله یادآور شد که در دل این تاریخ، مردانی چون ستارخان رشد و نمو یافته اند که این شهر را لایق عدالت خواهی، وفاق و تمدنی فرهنگی دانسته و از این رو، جان بر کف برای پاسداشت تمامیت وطن، در دل تبریز مبارزه کرده اند. 
ای کاش همه کسانی که در این روزگار، سایه مالکیت بر سر کهن‌شهر تبریز کشیده اند و در ساحت مدیریت و درایت، آتش پست ذهن کوته بین و نژاد پرست خود را بر دامان شرافت و لیاقت خاک کلانشهر تبریز انداخته اند، به یاد بزرگ مردانی که این شهر را، در قامت یک کشور به مقابله علیه ظلم و ناعدالتی به پا داشتند، ذره ای عِرق و غیرت را ضمیمه جاه طلبی صِرف و مقام پرستی بی تدبیر خود کنند تا بلکه در این روزگار که وقت، زر است و عمل، سیم، غیرت و شرافت و کرامت و لیاقت کلانشهری ایران فرهنگی را به شهر تاریخی ستارخان باز گردانند.
انتهای پیام/ 

پژوهشیار