نصر: «ما همه لعبتکانیم» جمله ای بود که در مستند هنری «گیزلا سینایی» هنرمند مجارستانی_ایرانی با عنوان «گیزِلا» در گوشم پیچید و به تمام اشکال نقاشی های این هنرمند، از عروسک های قدیمی گرفته تا اسکلت مار و ماهی، سنجاقک و تخم مرغ هایی در لانه که با مجسمه های هخامنشی روی بوم همنشین بودند، معنایی عمیق می بخشید.
به گزارش نصر، نمایشگاه آثار «گیزلا وارگا سینایی» با عنوان «فال حافظ» از ۱۳ مهرماه در گالری کبود برپا شد.
«گیزلاوارگا سینایی» متولد سال ۱۳۲۳ در مجارستان است و تحصیلات آکادمیک خود را در دانشکده هنرهای کاربردی وین به پایان رسانده. وی برگزاری نمایشگاه مجموعه های جنوب، دیوار ها و سفرنامه را در کارنامه خود دارد. گیزلا سینایی یکی از اعضای گروه هنری دنا بود که همگی جزء هنرمندان زنِ فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبا، با تفکر آکادمیک و فعال در سبکهای هنر نوگرا بودند و هدف از تشکیل گروه را احترام به زنان نقاش، حمایت از زنان جوان و علاقهمند به نقاشی در کشور عنوان می کردند. گروه دنا جزء اولین گروههای هنری بود که بعد از انقلاب، حرکتی جمعی را شکل دادند و تصویری متفاوت از ایران و زن ایرانی پس از انقلاب به دنیا نشان دادند.
گروه هنری دنا در دهه هفتاد
وی از فعالیت خود در گروه هنری دنا در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ گفت: گروه هنری دنا اولین گروه زنان هنرمند بود که ۷ سال کار کرد. در این گروه، ۱۲ نفر زن نقاش، گرافیست و ... توانستند ۲۷ نمایشگاه داخلی و خارجی برگزار کنند. در آن دوران، در ساحت هنر تجسمی هنرمند زن بسیار کم بود و ما میخواستیم زنان فعال را گرد هم جمع کنیم تا به این سمت جذب شوند. این گروه نتیجه بخش بود و هدف ما از پایتخت فراتر رفت و ما به سراغ زنان هنرمند شهرستان ها رفتیم کارهای هنری خود را بسط دادیم.
ایران، سرزمین هزار و یک شب
وی از کودکی اش گفت که روح خود را با ادبیات تغذیه می کرد: ادبیات دوای روح مردم ما بود. من وسط جنگ به دنیا آمدم و تنها تسکین من در آن فشار روحی، فرهنگ و ادب بود. بر حسب اتفاق کتاب هزار و یک شب را به زبان پدرم شنیدم و مرا به خود جذب کرد. برای آمدن به سرزمین هزار و یک شب همیشه کنجکاو بودم و دوست داشتم فرهنگ اینجا را بشناسم. در مجارستان کتاب مسکن من بود و مطالعه در باب این سرزمین عظیم با تاریخ و ادبیاتی که مرا به خود جذب می کرد، همیشه همراه من بوده و هست.
حافظ مهم است
وی از ارزش حافظ در آن سوی مرزها گفت: ما پیام حافظ را میتوانیم ترجمه کنیم اما شعر حافظ را هرگز. من سعی کردم زبان فارسی بیاموزم چرا که شرق برای من فضای عجیبی بود که میخواستم آن را تجربه کنم. در شرق عارفان مرگ را با زندگی آشتی داده اند. در این فرهنگ، ما به عنوان انسان باید به تلفیق زندگی و رفتن بیندیشیم. در نقاشی های من، در مجسمههای شکسته زندگی جریان دارد و این فرهنگ را در ۵۶ سال زندگی در ایران دریافته ام.
وی در تشریح مسیر عبور خود از یک فرهنگ به فرهنگ ایرانی، از حافظنامه گوته یاد کرد: گوته حافظنامه ای دارد که من به زبان آلمانی خوانده بودم و می توان گفت با گوته، دنیا حافظ را میشناسد اما واقعیت این است که حافظ نامه به گرد پای دیوان حافظ نمیرسد و شبحی از آن است که به دنیا منتقل شده است.
جایگاه نمادها در نقاشیهای گیزلا سینایی
وی از نقاشی هایی گفت که تماما مفاهیم را با استفاده نمادین موضوعات در کنار هم، به بیننده منتقل می کنند: دید و نگاه من از وقتی به اینجا آمده ام، تلفیق شده است. نمادها برای من تلفیقی از نماد های شرقی و غربی اند. هر چیزی معنایی در یک فرهنگ خاص با خود دارد مثلا چنان که اسب بالدار برای شعرای مجارستان معنا دارد، «اژدها» در اشعار حافظ معنا میابد و سمبل دوران زیست حافظ است. الهههای یونان موازی با سمبلهای ایران هستند و من گاهی بین سمبلهای یونان و سمبلهای جنوب ایران تشابهاتی را احساس می کنم که برایم جالب است و در نمایشگاه جنوب به آن ها پرداختم.
وی از تاثیر ادبیات در خلق آثار هنری اش گفت: من هرگز بدون بار ادبی کار هنری نکرده ام. اول ادبیات مرا جلب فرهنگ ایران کرده و در الویت بود. من هم نقاشی را از پرتره اعضای خانواده و طراحی سیاه قلم آغاز کردم اما باید بیشتر یاد میگرفتم. در آکادمی وین ما را به سمت کارهای فیگوراتیو هدایت میکردند اما من در نهایت آنچه را که دوست داشتم، میکشیدم. برای من تاثیر دانشگاه در ایده پردازی و خلاقیت ناچیز بود و در نقاشی هایم، خواندن اشعار همیشه ایده بخش بودند.
فالهای روی نقاشی ها مانیفست من هستند.
وی بیان داشت: فال حافظ را که میخری، با شعر حافظ خوشحال میشوی چون نهایتا امید میدهد. این فالها در دنیا وجود ندارند و همین درک این مهم را سخت می کند.
من به معجزههای حافظ علاقه و اعتماد دارم چراکه اشعار او ۱۰۰ سال پیش سروده شده اند ولی برای الان هم صادق هستند. کارهای امروز من فال حافظ اند. من در ۶۰ سالگی فهمیدم علاوه بر عشقم به ایران، دوست دارم در مورد خودم هم در آثارم حرف بزنم. فال حافظ، خود سرزمین ایران است.
هنر راه دشواری به دنبال دارد
در کنارنقاشی، نقش مادری و همسری، رسیدگی به کارهای خانه و ... همگی موانع سختی در راه هنری خالص بودند. تابلوهایم مثل معشوقههایی بودند که منتظر من بودند و من بعد از کارهای روزانه، مهمانی ها، تدریس در کلاس ها به سراغ آنها می رفتم و نقاشی می کشیدم.
وی در پاسخ به خبرنگار نصر در خصوص توصیه ای به هنرمندان که از کشور مهاجرت کرده و از فرهنگ خود دو می شوند، از دلتنگی هایش گفت: من سال ها دلتنگی مهاجرت را تجربه کرده ام. چه سال های جوانی که از خانواده ام دور شدم و چه اکنون که دلتنگی برای فرزندانم را در دل دارم. فرهنگ مهاجرت و رفت و آمد، یک تجربه دلچسب برای مکاشفه است ولی به نظرم هر مهاجری باید روزی به کشور و فرهنگ خود باز گردد و این درست تر به نظر می آید.
وی در پایان گفت: ۲۳ سالم بود که به ایران آمدم و خود مهاجری هستم که به شرق آمده. در این سال ها، احساس می کنم کشورم را از راه دور بیشتر درک کرده و دوست می دارم. اگر بتوان در وطن ماند و ادبیات و هنرش را فهمید، به نظرم درست تر است. گاهی محدودیت ها باعث می شود جوانان ، احساس کنند آزادیشان ساقط شده است ولی اگر بتوانند حداقل به کشورهای آسیایی سفر کنند و سواد هنریشان را ارتقا دهند، خیلی بهتر است.
گفتنی است، نمایشگاه آثار «گیزلا وارگا سینایی» تا روز جمعه ۲۰ مهرماه در گالری کبود واقع در چهارراه طالقانی برپاست.
انتهای پیام/