نمایش پروژه نقاشی مفهومی «مرگخانه ۳» در گالری کبود/

نمایشگاه نقاشی «مرگخانه ۳، پایان زمان» در تبریز 

1403/02/18 - 12:42 - کد خبر: 112556
نمایشگاه مرگ خانه

نصر: نقاش تبریزی می گوید: استفاده سمبولیک از رنگ ها را دوست ندارم و به نظرم اینکه رنگ را نماد مفهومی ببخشیم، باعث کوچک کردن اثر هنری می شود.

به گزارش نصر، «جمال سوزنده مقدم» متولد 1355 در تبریز، فارغ التحصیل نقاشی از دانشکده هنر و معماری تهران است و فعالیت خود را از سال 1368 با نقاشی آغاز کرده. وی سال 72 وارد سفالگری و سال 74 رشته مجسمه سازی را پیش گرفته و تابحال ده ها نمایشگاه و داوری جشنواره را برعهده داشته که ازجمله می‌توان به جشنواره هنرهای تجسمی فجر، دوسالانه‌ی نقاشی ایران، نمایشگاه بین‌المللی نقاشان جهان در سوئد و هفته‌ی فرهنگی تبریز در تاجیکستان اشاره کرد. همچنین در جشنواره‌ها و رویدادهای مهمی از جمله اکسپوی تبریز، جشنواره‌هنرهای تجسمی استان آذربایجان شرقی و جشنواره سراسری خوارزمی به عنوان داور حضور داشته است. جمال سوزنده­ مقدم علاوه بر نقاشی در حوزه‌های مجسمه‌سازی، سفالگری و طراحی صحنه تئاتر و فیلم نیز فعالیت می کند و سال­ها تدریس مستمر در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های معتبر را در کارنامه‌ی خود دارد.
«پروژه مرگخانه۳: پایان زمان» با تعریف مرگ به عنوان پایان زندگی و خانه به عنوان نماد زندگی، در واقع اتاقی را تداعی می کند که محکوم به مرگ است. قاب نقاشی هایی که با رنگ های سیاه و خاکستری و جولان رنگ های سرخ و نارنجی نقاشی شده اند، این مرگخانه را میزبانی می کنند. 



 
«جمال سوزنده مقدم» در خصوص اینکه آیا پرداختن به لکه‌های رنگی در نقاشی هایش، خودآگاه بوده یا نه می‌گوید: به نظرم خودآگاه و ناخودآگاه مشخص نیست و در هیچ علم و دینی نمی‌توان به آن، به صورت اثبات شده اشاره کرد. معتقدم هرچه در حوزه هنر «ناخودآگاه» نام گرفته آگاهانه است؛ آگاهی ای  که ریشه در زیست، مشاهدات و اندیشه‌های هنرمند دارد. نگاه فردی به مقوله‌های مختلف در نهایت تبدیل به یک نگاه کلی می‌شود و کنشی را به وجود می آورد که نقاشی‌ها در نتیجه همین کنش شکل می‌بندند. هرچه تجربه هنرمند بیشتر شود، چالشی که بین علم نقاشی و اندیشه‌های هنرمند وجود دارد به یک کنترل می رسد. به طوری که هنرمند هرگاه اراده کند، آگاهانه می‌تواند به صورت کنشی نقاشی کند.
اتود زدن در نظر این هنرمند، بیشتر جهت تمرین حفظ مهارت و تخلیه ذهنی به کار می رود و در نقاشی های انتزاعی، اتود زدن معنا می بازد: معمولاً در این نوع آثار اتود نمی‌زنیم ولی گاهی در برخی مجموعه‌ها خارج از رفتارهای ذهنی برای تنفس و استراحت ذهن انتخاب می‌کنیم که اتود بزنیم تا وضعیت ادراکات عمومی خود را نظم و ترتیب دهیم و به گونه‌ای با این مشق کردن برای پروژه جدی جدید آماده شویم. 
وی در خصوص قضاوت آثار هنری می‌گوید: در جایگاه معلم حق قضاوت هیچ اثری را ندارم و در جایگاه یک هنرمند، معتقدم هرگونه اثری با هر تکنیکی، زیبایی خاص خود را دارد چراکه از یک علم و یک مهارتی نشئت گرفته است. در نتیجه آن واکنش من در مواجهه با آثار مواجهه مثبت خواهد بود.


مرگخانه موضوع نقاشی‌های من نیست 
وی تشریح می کند: استیتمنت و متنی که با عنوان «مرگخانه» بر سردر این نمایشگاه گذاشتیم و قبل از بازدید آثار با آن مواجه می‌شویم، موضوع این نمایشگاه نیست. ما یک واقعیت یا فکت کوچک به عنوان پنجره‌ای از ادراکات، مطالعات و زیست هنرمند ارائه می‌دهیم تا مخاطبان از آن پنجره به درونیات هنرمند نزدیک شوند. 
سوزنده مقدم، مجهول بودن مرگ را دغدغه ای همیشگی در زندگی خود خواند و افزود: از آنجایی که مرگ یک موضوع بسیار جامع است و در رفتارهای ذهنی همواره مجهول مانده و همچنین پایان زمان نیز کاملاً مجهول است، این مجموعه می‌تواند با موضوع «مرگخانه؛ پایان زمان» مهر بخورد و ادراکات از آثار را محدود کند. به هرحال این آخرین مجموعه از استیتمنت مرگخانه است هرچند در شرایط حاضر و با ذهنیات من، مجموعه‌های دیگر هم نمی‌توانند بی‌ارتباط با مرگخانه یا مجموعه‌های حاضر آثار من باشند.
«گاهی کارکرد یک اثر این است که هنرمند می‌خواهد مخاطبان را در معرض ذهنیات خود قرار دهد و جستجوهای ذهنی خود را در قالب کنش‌ها به مخاطب بیان کند.»
وی در پاسخ به سوالی که از ماندگاری او در عرصه هنر را جویا شد، گفت: برای من هنرمند، هنر تبدیل به یک نیاز زیستی شده است و به این واسطه زندگی را معنا می‌بخشم و برایم پنجره‌ای برای ارتباط گیری با سایر انسان‌ها است. خلق آثار و سیر در ادراکات و ذهنیات خود  برایم جالب و دوست داشتنی است.
وی تکرار انتزاعی آثارش را انکار می کند و اذعان می دارد: آثار به نظر تکراری می‌آیند اما معتقدم هنرمندی که صاحب یک سبک و شیوه شده است و از نظر فکری در یک موضع ذهنی و تجربه ادراکی قرار دارد، شباهت آثارش امری طبیعی و بدیهی است. مشخصا آثار در جزئیات متفاوتند حال اینکه در عصر معاصر، آثار مشابه بسیارند و بداعت در هنر منقضی شده است.
در مقطعی که یک هنرمند جدای از شناختی که از او وجود دارد، خودش در فضای زیستی و ذهنی خاصی به سر می‌برد، امر نزدیک شدن کارهایش به هم بسیار امر صحیحی است مگر اینکه رفتارهای ذهنی‌اش دارای تنوع پیچیده‌ای باشد یا روش جستجویش در عالم تصویر روش ویژه‌ای باشد. وقتی از این موقعیت زیستی و ذهنی گذر کند، خود آن شخص شروع به تغییر خواهد کرد و آثارش هم تغییر می کنند.


 
از او در خصوص سلیقه انتخاب رنگ ها بر پالت هنرمندانه اش پرسیدیم: در حوزه رنگ و تکنیک بسیار علاقمندم که در سریع‌ترین زمان ممکن و با رفتاری که باعث افزایش سرعت ارتباط گیریم با مخاطبانم باشد، دست به انتخاب بزنم و در این حوزه به شیوه‌های رفتاری و رنگی فکر می‌کنم. در کارهایم بیشتر کاراکتر خودم را روایت می‌کنم بیش از اینکه به تکنیک رنگ‌ها فکر کنم. استفاده از رنگ‌ها در نقاشی‌های من سمبولی نیست چراکه سمبل یک قرارداد است که این قراردادها نسبت به هر ملیت و برهه تاریخی عوض می‌شوند و من علاقه‌ای ندارم که آثارم تغییر کنند و نمی‌خواهم آثارم را با استفاده از رنگ‌های سمبولی کوچک کنم. رنگ قرمز را دوست دارم و از آن در کارهایم زیاد استفاده می کنم. 
گفتنی است این نمایشگاه در «گالری آتلیه کبود» واقع در چهارراه طالقانی، بن بست جنب مخابرات، شماره ۸۲۰ تا تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه برقرار بود.
انتهای پیام/ 

پژوهشیار