یادداشت/
آسیب شناسی نمایشهای تاریخی در تبریز
1403/01/28 - 08:52 - کد خبر: 111484
نصر: در طی سه یادداشت گذشته اشاره شد که نه تاریخ، تئاتر است و نه تئاتر، تاریخ! روندی که نمایشنامهنویسان بزرگ تاریخ از آن بهرمند شدهاند فهم این نکته است که تاریخ، مواد خامی در خود دارد که میتواند به مصرف نمایشنامهنویس رسیده و تبدیل به خدمت ارزشمند اجتماعی به نام تئاتر شود.
تئاتر مستند نیز به دو بخش واژه به واژه و برداشتشده تقسیم شده و گفته شد بهترین بخش برای نوشتن درام تاریخی جایی است که شخصیت در مقابل مشکلات قرار گرفته است. نقد صریح این است که بخش قابل توجهی از نمایشنامههای تاریخی نگارش شده در تبریز، هرگز تبدیل به درام نشدهاند و صرفا روایتی شخصی از سلسله رویدادهای اتفاق افتاده بر یک شخصیت را نشان میدهند؛ ویترین زندگی شخصیت از بدو تولد تا مرگ و گونههای مشابه آن که صحیح است روند اصلاحی در نظر گرفته شود. هم چنین ذکر شد به جهت ویژگیهایی که نمایشهای بومی منطقه آذربایجان با بهرهمندی از راویان محلی مانند عاشیقها، نقالان و... دارد، گاه برخی از هنرمندان چنین تصور میکنند که اگر به جای خلق درام توسط اشخاص نمایشی روی صحنه، ماجرا را از زبان خنیاگری که احیانا ساز یا مطراقی به دست دارد روایت نمایند، برای مخاطب جذاب بوده و اثری بومی نیز خلق کردهاند که تیری به خطاست. همچنین اشاره شد زبان در نمايشنامه به دو بخش دستور صحنه[2] و گفتار تقسيم ميشود، هر كدام از اين دو بخش، وظايفي در جهت پيشبرد اهداف درامنويس ايفا ميكنند. همچنین خود زبان به معنای ترکی، فارسی و نیز محاورهای و کتابی بودن که جزو آسیبهای جدی محسوب میشوند.
در ادامه مقاله، یادداشت پایانی را میخوانیم.
ویترینسازی یا موجزگرایی؟
از دیگر آسیبهای جدی تئاترهای تاریخی، بحث داستان اثر است. پیشتر ذکر شد که نقل نمایشی با رمان و دیگر گونهها متفاوت است. داستانها معمولا از نقطه صفر آغاز و به صد عزیمت میکنند. ما در طول گذر زمان و در مکانهای مختلف، با اشخاص متنوعی آشنا میشویم و از قصه زندگیشان سردرمیآوریم. اما نمایشنامه، اینگونه نیست. محدودیت زمانی، مکانی، ابزاری و... شرایط را به گونهای پیش میبرند که هویت نمایش را با دیگر گونهها متفاوت مینماید. ما در صحنه تئاتر قرار نیست ویترینی از زندگی تاریخی یک شخصیت را از صفر تماشا کنیم که اگر چنین قصدی بود، رماننویسی و سریالسازی بهترین گونههای پیشنهادی بود. نمایش از زمانی آغاز میشود که وضعیت بحرانی میشود، بلافاصله آشفتگی پدید میآید، به پیچیدگی بدل میشود و ستیز به اوج میرسد و در این اثنا، شخصیت دچار رشد، نمو، تحول و تغییر میگردد و قصه به نتیجه منتهی میشود. متاسفانه بخش قابل توجهی از نمایشنامهها و اجراهای درام تاریخی در تبریز، به جای ترتیب دادن درام با ویژگیهای برشمرده شده، اثر را به ویترینی از اتفاقات متنوعی که در طول سالیان سال بر شخصیت پیش آمده تبدیل میکنند و دقیقا در موقعیتی که بناست منجر به کشمکش و ستیز جذاب گردد، نمایش تمام میشود. از این روی مخاطب در این آثار، نیروی مخالف همسنگ و در ابعاد شخصیت محوری نمیبیند تا ستیزی شکل گرفته و ایجاد جذابیت نماید. از این روی در سادهترین شکل ممکن، نمایشنامهنویس اجرا را در نازلترین سطح کشمکش، آنهم نه در مقابل یک نیروی شاخص، که بین گماشتههای حکومت جبار دوران قرار میدهد که اتفاقا وی نیز ایرانی نیست(و دچار شعار میشود) و میدانیم نهایت شهید میشود و تمام!
در نمونههای موفق آثار نمایشی جهان، شخصیت محوری علاوهبر اینکه در مقابل عدهای گماشته قرار دارد، نیروی مخالفی حریفش است که در قد و قواره و حتی قویتر از خود تصویر شده تا عملکردش به بهترین شکل ممکن و در سطح یک قهرمان منطقهای یا ملی ارزیابی گردد. نمایشنامه دشمن مردم از ایبسن، مکبث از شکسپیر، آلسست از اوریپید تنها سه نمونۀ موفق و عالی در این بحث به شمار میروند. پیشنهاد میشود برای حل این مشکل، اول، در مقابل شخصیت محوری، نیروی مخالفی همسنگ و در ابعاد وی قرار داده شود تا کشمکش برای مخاطب قابل درک باشد. دوم، نمایش از جایی آغاز شود که بخشی از اتفاقات رخ داده و شخصیت در حال دچار شدن به یک شرایط بحرانی قرار گرفته تا مخاطب جذب قصه شده و بداند چه نیرویی در مقابل وی قد علم کرده است. با ویترین ساختن از بدو تولد تا کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری و نهایت مرگ شخصیت، مخاطب تنها به جای خوانش رمان، آن را بر صحنه مشاهده میکند که ارزشافزودهای از باب خلق درام در پی ندارد.
دلایل اجرای نمایشهای تاریخی
در بخش آغازین مقاله ذکر شد که درام تاریخی در طول تاریخ و در بین فرهنگها و کشورهای مختلف به دلایل متعددی به اجرا درآمده است. در تبریز شاید معادلات کمی تفاوت داشته باشد! البته که قصد هرگز زیر سوال بردن لزوم نگارش و اجرای درام تاریخی نیست. اما رسیدن به تعدادی الگو شاید بتواند افکار نهفته در ذهن هنرمندان این شهر را که هر کدام به نوعی وابسته به نحلههای فکری مختلف هستند را تفکیک نماید.
·روایت تاریخ به دلیل جذب تماشاگر به تئاتر: برخی از هنرمندان، بدون داشتن هیچ زمینۀ فکری خاص، تاریخ را روایت میکنند تا پای مخاطب را به تئاتر به عنوان یکی از هنرهای زیبا بکشانند. در این مدل، تئاتر وجود دارد تا مخاطب با وقایع و مشاهیر و مفاخر به زیستی نمایشی دست زده و به درکی صحیح از وی و وقایع زندگی و تاریخ زیستش دست یابد. مدلی بسیار ارزشمند و متعالی که هم فکر و هم تولیدش یادگاری مثبتی برای همه، خاصه خانواده محترم تئاتری است.
·روایت تاریخ به دلیل آشناکردن تماشاگر با تاریخ: یکی از رسالتهای تئاتر، پرداختن به جنبههای آموزشی در آن است. تئاتر محمل بسیار مناسبی است تا با اشخاص تاریخی، وقایع تاریخی و سرانجام نیک و بد دنیا را در قالب رساترین احساسات بشری به مخاطب عرضه نماید. اگر چنین باشد، با رعایت مباحثی که پیشتر مطرح شد، خداقوت دارد. زیرا تاریخ در کتاب و خوانش فراموش میشود ولیکن در عمل و تصویر و ردوبدل گفتار تثبیت میگردد.
آنچه تا کنون توضیح داده شد، روی خوش اجرای درامهای تاریخی است. اما همه چیز به این دو مورد ختم نمیشود:
·روایت تاریخ به بهای کسب جایگاه اجتماعی و هنری: تعدادی از عزیزان تاریخ را بهانهای برای تاریخیسازی نام خود قرار داده و تلاش میکنند خود را غمخوار تاریخ قرار داده و لیکن جایگاهی برای خود کسب نمایند! از کارگردان و بازیگر تا عوامل و کارگر تعویض دکور! ضربهای که این بزرگواران به تئاتر میزنند با هیچ پدیدهای قابل مقایسه نیست! حس خودبرتربینی شدید این عزیزان، خلق درام تاریخی را بهایی برای از دست دادن سوژهها قرار میدهد. سوژۀ شاخص تاریخی شاید در طول چند دهه، صرفا یکبار به تولید هنری ختم گردد و اگر همان یکبار توسط چنین بزرگوارانی رخ دهد، هم سوژه میسوزد و هم مخاطب با دیدنش از تئاتر فراری میشوند. این همان روایت تاریخ به بهای کسب جایگاه اجتماعی و هنری برای تولیدکننده است تا گفته شود فلان هنرمند در نقش فلان شخصیت ظاهر شده و یا فلان فرد، کارگردان فلان نمایش تاریخی است. نگارش نقد برای چنین گروههایی نیز لطمات جدی در پی دارد و منتقد در هر کیفیتی نگارش تا اجرا را نقد کند، درگیر حواشی بر علیهش در فضای مجازی خواهد شد.
·روایت تاریخ به بهانۀ کسب روزی: عدۀ دیگری از این بزرگواران، تئاتر تاریخی کار میکنند تا فقط به بهای عناوین مهم آن نمایش، برای خود کسب روزی کنند! البته که اگر کسب روزی در گرو اتفاق مبارکی باشد بسیار ایدهآل است. اما نکته اینجاست که برخی از این بزرگواران، با بهره بردن از نام اشخاص یک اثر مهم یا اهمیت واقعۀ خاص، اثری نازل تولید میکنند و زمانی که در برابر دیدگان مخاطب قرار میدهند، مخاطب را پسزده و از اینکه مبلغی گزاف برای تهیۀ بلیط پرداختهاند، اعلام نارضایتی میکنند. باید اشاره کرد، گاهی این کسب روزی با اجرای آثار تاریخی خوب و سطح بالا رخ میدهد که جای شکر دارد. اما درد از تولیداتی است که فرد با رجوع به یک داستان نام آشنا یا شخصیت شاخص و یا حتی با بهره بردن از سوپراستار سینمایی یا بلاگر خاص و... قصد اجرای اثری نازل میکند و هیچ آوردهای جز ثروت برایش ندارد. گاهی نیز اثر تولیدی از سوی ارگانی سفارش شده و گروه، مبلغ هنگفتی نیز دریافت کردهاند(به روزی رسیدهاند) و فقط اجرای نازلی را پوشش میدهند تا بیلان کاری فلان عزیز بالا رفته و نانی و نامی نیز به واسطۀ شخصیت یا داستان برای تولیدکننده دربر داشته باشد.
·روایت تاریخی به جهت جشنوارهگردی: برگزاری جشنوارههای متعدد در استانها، مناطق، کشور و بینالملل نیز عاملی برای تولید نمایش تاریخی به حساب میآید. تمام جشنوارههای تئاتری دارای یک مبلغ ورودی مناسبی است که به گروهها پرداخت میشود. گروه، اثری تولید میکند و روال جشنوارهگردی آغاز میشود. از این جشنواره به جشنواره دیگر! از هر کدام نیز رقمی و جایزهای و همین میشود که یک اثر نمایشی چون به تاریخ میپردازد حمایت میگردد و چون قانون نانوشته است که عموما در جشنوارهها گروهی دست خالی راهی دیار خود نشود، با هر کیفیتی تشویق هم میشوند. مشکل از اینجا آغاز میشود. گروه با آن نمایش نازل، در دوهزار و نهصد(!) جشنواره شرکت میکند، دریغ از ایجاد لذتی برای شش هزار مخاطب تماشا کردهاش!!! اما زبان بانیان دراز که ما به واسطۀ تولید و اجرای این اثر، جایزههای رنگارنگ بردهایم، پس اینکاره هستیم و همین راه بهترین راه برای کسب روزی، شناخته شدن و نشان دادن وقایع تاریخی به عنوان داشتههای بومی منطقه زیستی ماست و متاسفانه همین میشود: وضعیت کیفی آثار، هر روز پایینتر از دیروز!
·روایت تاریخ به جهت روشنفکرنمایی: بنای تولید اثر هنری نمایشی، گاهی نیز خودی نشان دادن در میان فعالان فرهنگی و هنری است! چرا من اهمیت فلان شخصیت یا واقعه را میدانم، چون روشنفکر هستم و چند قدم از سطح جامعه جلوتر حرکت میکنم!! نحلهای دیگر که بهایش را تئاتر بیرمق تاریخی میپردازد. این عده نیز با اِفههای روشنفکرانه صدماتی بر بدنۀ نمایش تاریخی وارد میکنند که متاسفانه جز برای خودشان، برای هیچ احدی دارای ارزش نیست و صرفا روشنفکرنمایی خود است.
·روایت تاریخ به دلیل ندانمکاری و نیافتن متن: کم نیستند هنرمندان تازهکار و کمتر اهل مطالعه که از روی ندانمکاری، قصد اجرای اولین متنی که به دستشان میرسد را دارند و چون مخاطب ندارند، مدعی هستند چون کس یا ارگانی از ما حمایت نمیکند با شکست مواجه شدیم!! دریغ که انتخاب و تولید از روی ندانمکاری و بیجهت بوده است.
·روایت تاریخ به جهت ذوق بهرهمندی از جلوههای بصری: دیده شده توجیه برخی از هنرمندان جهت اجرای درام تاریخی با محتوای بیمحتوایی، بهرهمندی از ابزار و ادوات و جلوههای جذاب بصری است. باید دانست ابزار اصلی تئاتر، کلام و حرکت است و اگر توامان استفاده نشود، یکی بر دیگری غلبه کرده و توازن اجرا را از آن خواهد گرفت. تمام ظرفیتهای بصری در بهترین حالت خود ارزشافزوده برای القای بهتر متن است و استفاده از امکانات هوش مصنوعی، طراحیهای صحنه، نورپردازی آنچنان، گریم و لباسهای خاص، موشنهای ثبت شده بر ویدئووالها، آکساسوارهای جذاب و... باید تلاش کنند تا تحلیل شخصیت یا رویداد به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل گردد. عزیزانی که معتقدند ما متن ویترینینوشت و ضعیف را جراحی کرده و با اضافه کردن عناصر بصری بر صحنه، اجرا را متحول میکنیم و متاسفانه عناصری که در نهایت بر روی صحنه دیده میشود در حد ابزاری با کمترین مقدار معناگرایی است، باید متوجه باشند که آکساسوار در تئاتر عنصر حذف شدنیست و آنچه باقی ماندۀ نهایی است، کلام و عمل بر صحنه است.
نتیجهگیری
درام تاریخی یکی از گونههای رایج تولید تئاتر در سراسر جهان است که بازتابانندۀ رفتار، کردار و حوادث تاریخی بوده و بنایش به نقل هنرمندانه و هدفمندانه وابسته است. در حقیقت تاریخ، مواد خامی در خود دارد که میتواند به مصرف نمایشنامهنویس رسیده، توسط گروه اجرایی بر ارزشش افزوده گشته و تبدیل به یک خدمت ارزشمند اجتماعی برای مخاطب گردد. به همان نسبت که تاریخ، تئاتر نیست، تئاتر نیز تاریخ نیست و باید بهرۀ با حساب و کتاب از آن برده شود. حتی اگر از گونه تئاتر مستند بهره گرفته شود، جهان نمایش با ظرفیتهایی که دارد، باید ارزشافزودۀ مادۀ خام تاریخ قرار گیرد و اینجاست که اهمیت تولید تئاتر اپیک و دراماتیک شکل میگیرد. هنرمند با انتخاب بهترین روش نقلی با ویژگیهایی که هر کدام در اختیار میگذارد، میتواند مخاطب را به اندیشههای مدنظر متن داستان و زیرمتن آن سوق دهد که در نهایت همان اندیشهمحوری در جهان است. در این روند، زبان نقش بسیار مهمی دارد. زبان تئاتری متشکل از عمل و کلام است و رجوع به مبنای گفتاری و بهرهمندی از زبان بومی میتواند به ارزش اثر بیفزاید. هرچند استفاده از زبان بومی در اجرای دیگر مناطق، ممکن است مخاطب را دچار مشکل کند، اما یکی از ویژگی تئاتر بومی و منطقهای همین نکته است که با تمهیداتی قابل حل است. در این بین، باید درک شود وظیفۀ تئاتر خاصه در مدل دراماتیکش، تمرکز بر آنِ نمایشی است که از سوی مخاطب درک میشود. چنانچه تئاتر تاریخی روند پیماشی خود را از صفر تا صد داستانی تنظیم نماید، مخاطب با ویتیرینی مواجه خواهد بود و هرگز به ابعاد روانشناختی اشخاص نفوذ نخواهد کرد که البته میتواند در تولید سریالها - بستر زمانی و مکانی طولانی در خود دارند- بسیار موثر باشد. ولی تئاتر با محدودیتهایی که داراست، این روش را برنمیتابد و صلاح است برشی نمایشی را جهت تولید پوشش داده و مخاطب را با نمو شخصیت و داستان مواجه گرداند. یقین، پوشش موجز بخشی از یک زیست انجام شده توسط یک شخصیت یا یک رویداد تاریخی در اجرا، تاثیرش به فراخور بیشتر از ویترینسازی کل زندگی وی است. هرچند در این مسئله، شخصیت با رویداد ماجرایی جدا از هم خواهد دشت.
هیچکس نمیتواند از اهمیت نگارش و تولید درام تاریخی که با مشاهیر، مفاخر و وقایع گره خورده کم کند و لازم است روند تولید و اجرا در سراسر کشور با قوت، قدرت و حمایت ویژه ادامه داشته باشد. نقطهنظر عدهای بر این استوار است که چون در نگارش و تولید درام تاریخی به کمیت قابل قبولی نرسیدهایم نمیتوان خیلی روی کیفیت تمرکز کرد و همین اجراهای کمفروغ نیز کور سوی امیدند. ضمن قدردانی از این نگاه غیرعلمی، باید دانست که کیفیت فراهمکنندۀ کمیت است و اگر مخاطب تئاتری با یک اثر با کیفیت تاریخی مواجه شود، قطعا خرید بلیط و تجربۀ گونههای مختلف تئاتری را نیز به سبد کالاهای ماهانۀ خود خواهد افزود و همین مسئله به چرخه اقتصادی تئاتر کمک خواهد کرد. چه مخاطبانی که با دیدن یک پوستر پرطمطراق تئاترِ مبتنی بر تاریخ، قصد تماشایش را کرده، هزینه کند و در مقام مواجهه، واپس زده شود. روشن است که بههیچوجه نمیتوان کمیت را توجیه و از کیفیت گذر کرد.
درام تاریخی به عنوان یکی از مهمترین گونههای تئاتر است که توانایی جذب بالای مخاطب دارد. زیرا خصلت قصهگویی داشته و میتواند مخاطب را با گذشته آشنا کند و بسیاری از حلقههای ناپیدای زندگی انسانها در طول تاریخ را هنرمندانه روایت نموده و عبرتآموز باشد. در این گذار، ابزار اصلی کلام و عمل به همراه سایر عناصر کمک شایان توجهی به اجراگر خواهد نمود.
هادی ولیپور قرهقیه- کارشناسارشد ادبیات نمایشی و دانشجوی دکتری پژوهش هنر
انتهای پیام/